نگاهی به نمایش برهان به کارگردانی محمد یعقوبی
نشانه های گروتسک اجتماعی
خلاصه نمایش: کاترین با پدر مرده اش حرف می زند، نابغه ریاضی است، از تمام کردن تحصیلاتش در دانشگاه جامانده، خواهرش فکر می کند جنون دارد و دل بسته دانشجوی سابق پدرش شده که نبوغ او را باور نمی کند.
نویسنده: دیوید اوبورن.مترجم: امیرحسین طاهری.کارگردان:محمد یعقوبی
علی سرابی، آیدا کیخایی، مهدی پاکدل و بهنوش طباطبایی بازیگران این اثرند و امیر اسمی به عنوان طراح پوستر و بروشور، امیرحسین قدسی طراح صحنه، بهرنگ بقایی آهنگساز، نگار نعمتی طراح لباس و محمد قدسی و ساقی عطایی به عنوان دستیار کارگردان در این نمایش حضور دارند.
محمد یعقوبی،نویسنده و کارگردانی صاحب سبک است که درآثارخود مشخصه های مربوط به خود دارد.او هر از چند گاهی نمایشنامه ای از دیگر نویسندگان معاصر دنیا را به صحنه می برد اما در این نوع از نمایشنامه ها هم قلم خود را دخالت می دهد و در طراحی حال و هوای کلی اثر رد پایش را به شکلی محسوس به جریان می گذارد.
او این بار هم در انتخاب نمایشنامه سراغ متنی می رود که با شخصیت پردازی استواری روبرو است. این استواری مهم ترین دلیل یعقوبی برای انجام عملیات کم و زیاد نمودن رویه ی سطحی درام است.در اینجا شاید قابل توجه ترین مسئله همین بازی تکنیکی ای است که محمد یعقوبی با متن برهان انجام می دهد. می توان گفت این متمایز از دراماتورژی است و شاید بیشتر واژه ایرانیزه کردن مناسب عملی باشد که یعقوبی با این متن انجام داده است.
آنچه یعقوبی در نمایش برهان انجام می دهد همان ادامه تجربه گری در وادی تکنیک است. نمود شکلی آن بازی های زبانی است که در ابتدای نمایش با آن روبه رو می شویم و کاملاً برای مخاطبی
نمایشنامه سرشار از وجوه نشانه شناسی و سمبولیک است.خانواده ای که در جریان نمایش به عنوان الگوی جامعه معرفی و پرداخته می شود درموقعیتی گروتسک قرار دارند.آن ها در برخورد با یکدیگر و ایجاد روابط دراماتیک با کنش های نو و غیر قابل تصوری قرار می گیرند.
نمایشنامه نویس با ایجاد چنین فضایی به کارگردان و مخاطب فرصت می دهد تا چندین راه حل برای حل گره های موجود درام را ایجاد کنند.این مهم ترین کارکرد و شاخصه ی یک درام معتدل و استاندارد است.درام در جایگاه خود پیشنهادات خود را برای هر یک از وضعیت ها تعریف می کند.نمایشنامه درباره ی کارکردهای شخصیت ها توضیح نمی دهد.آن ها را توجیه نمی کند و تنها مشخصات ظاهری را کدگذاری می کند.اثر در تعریف روابط می کوشد و نظم موجود در اتفاقات هرگونه طراحی را برای گروه مجری قابل طرح می نماید.
نویسنده در انتخاب شیوه ی روایت به طراحی زبان می پردازد.او در کوتاه ترین دیالوگ ها بیش ترین معانی را انتقال می دهد.دیالوگ خود را به رخ نمی کشد.کوتاه است و موجز و دارای مفاهیم کاربردی.
با تمام وجوه نشانه شناسی و تأویل گرایانه ای که در نمایشنامه برهان وجود دارد، موقعیت ها و اتفاق های تراژیک داستان نمایش به اندازه ای روان و ساده بیان می شوند که هر بیننده ای در هر سطحی از شعور و درک اجتماعی با ذهنیت خود، جذب آن می شود و گره های دراماتیک آن به اندازه ای از تعلیق و افت و خیز برخوردارند که مخاطب به انگیزه تماشای سرنوشت شخصیت های داستانی هم می تواند نمایش را بی هیچ وقفه یا خستگی دنبال کند.
باید گفت متن نمایش برهان به اندازه ای در کنار جذابیت های دراماتیک، موضوع و قصه از دورنمایه عمیق تفکری برخوردار است که حتی یک اجرای نیمه کامل یا کم ایده در حیطه شیوه اجرایی و کارگردانی هم می تواند مخاطب را کاملا جذب خود کند.یعقوبی با آگاهی از همه ی امتیازات نمایش دست به طراحی میزانسن های خود می زند.او به روال همیشگی خطوط کارش را در خدمت عمل نمایشی طراحی و تعیین می کند.انتخاب بازیگران بر اساس توانایی ها شکل می گیرد. یعقوبی همه ی تلاش خود را می کند که از بازیگران خود اجرایی متفاوت را به رخ کشد.شکل بازی هنرپیشه ها بر صحنه هم البته بر اساس داده های نمایشنامه و گفته های کارگردان است.در میان جمع بازیگران مهدی پاکدل ضعیف ترین اجرای خود را ارائه می دهد و علی سرابی و بهنوش طباطبایی تماشاگر را میخکوب بازی خود می کنند.آیدا کیخایی نیز در مقام چهارمین بازیگر درام در همان شکل تکراربازی های پیشین خود در آثار یعقوبی به سر می برد.
نمایشنامه برهان جوایز معتبری همچون جایزه پولیتزر، جایزه حلقه منتقدان نیویورک، تونی و درامادسک را دریافت کرده و در میان نمایشنامههای انگلیسیزبان اثر مهمی به شمار میآید که فیلمی هم بر اساس آن ساخته شده است.