دستگیری دانشجویان و دستگیری نیروهای سیاسی

نویسنده
عمار ملکی

amarmaleki510.jpg

به نظر میرسد دستگیری دانشجویان دانشگاه پلی تکنیک به بهانه چاپ مطالب مجعول در نشریات داخلی دانشگاه و فشار بر آنها برای اعتراف، کافی نبوده است که نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی، در روزهای اخیر به دستگیری جمعی اعضای تحکیم وحدت و ادوار تحکیم دست زدند تا فضای رعب و وحشت ایجاد شده در ماههای اخیر را توسعه دهند و پیامی برای هر آنکس که از وضعیت موجود ناراضی است - و بر زبان می آورد و در عمل آنرا نشان میدهد – بفرستند که مبادا ناله ای از سر درد برآید. آنطور که به یاد می آوریم در چند سال گذشته، معمولا در سالی که انتخابات مهمی برگزار میشود (مانند انتخابات اخیر ریاست جمهوری)، حکومت سعی در آرام کردن شرایط دارد و کمتر به برخورد با دانشجویان و فعالان سیاسی، فرهنگی و اجتماعی می پردازد. در این مواقع برخوردهای اجتماعی با مردم و بخصوص جوانان (درباره نحوه پوشش) نیز کمتر صورت می پذیرد تا مردم برای حضور در پای صندوق های رای راضی شوند. اما امسال بر خلاف این رویه به نظر می رسد که نیروهای سرکوبگر با تاکتیکی متفاوت به برخورد شدید با جوانان (و بخصوص زنان) به بهانه بدحجابی و در ادامه با دانشجویان در ماههای اخیر روی آورده اند.

بررسی اینکه هدف حکومت از برخوردهای خشن با افراد مختلف جامعه و اعتراضاتی آرام و مدنی چیست و چرا تا این حد بی تحملی صورت می گیرد، عملی بیهوده است و تکراری، زیرا که این اولین باری نیست که اینچنین برخوردی صورت می پذیرد و این رفتار تنها مختص به دولت فعلی نیز نمی باشد(مثل دستگیری دانشجویان و ملی- مذهبی ها در دوره خاتمی). اما مهم آنست که سکوتی که حکومتگران آرزوی آنرا دارند، تاکنون تحقق نیافته و این نزاع را به نفع آنان پایانی متصور نیست زیرا که اگر بود، فشارهای سالهای گذشته باید پایان بخش اعتراضات مدنی می گشت.

اما آنچه در این نوشته بدان پرداخته می شود نحوه مواجهه گروههای مختلف سیاسی با مساله دستگیری دانشجویان و پی آمدهای احتمالی این واکنشها برای نیروهای سیاسی است که به نظر می رسد اهمیتی زیاد در مسایل آینده خواهد داشت.

در اینجا گروههای مختلف سیاسی، به دو دسته نیروهایی که تنها معتقد به اصلاح از طریق شرکت در انتخابات هستند (اصلاح از درون حاکمیت) و گروههای سیاسی دگر اندیش که معتقد به تحول از طریق تقویت جامعه مدنی و مبارزه از درون جامعه می باشند (اصلاح از برون حاکمیت)، تقسیم بندی شده اند.

1- نیروهای اصلاح طلب انتخابات محور(شامل تمامی گرایش های اصلاح طلبان حکومتی و برخی از نیروهای خارج از حکومت مانند بخشی از ملی-مذهبی ها) : این نیروها در مواجهه با این مساله دو نوع برخورد می توانند از خود نشان دهند که در هر دو حالت هزینه ای برای حضور آنان در انتخابات بهمراه دارد و از این جهت نیروهای اقتدارگرا آنها را بر سر یک دو راهی سخت قرار داده اند.

یک واکنش این نیروها می تواند، سکوت و یا اعتراض بی رمق نسبت به این دستگیری ها باشد که حداکثر به محکومیت این عمل و صدور بیانیه بپردازند. این نوع برخورد با مساله، در این گروهها توسط کسانی که قصد دارند تا پا بر دم حکومت در ماههای مانده به انتخابات نگذارند تا شاید امکان تایید صلاحیت عده ای از آنان در انتخابات فراهم شود، مورد حمایت می باشد. همچنین کسانی که از انتقادات رادیکال دانشجویان و اعتراض آنها به کم کاری اصلاح طلبان خیلی دل خوشی ندارند نیز از اعتراض جدی به دستگیری دانشجویان استقبال نمی کنند. نتیجه بدیهی این رفتار در آینده نزدیک، عدم همراهی و پشتیبانی دفتر تحکیم و دانشجویان - به عنوان اصلی ترین پایگاهی که ممکن است بتواند عامل پیروزی اصلاح طلبان گردد ـ در انتخابات را در پی خواهد داشت. به علاوه شاید استراتژی عدم اعلام تحریم در انتخابات اخیر شوراها که موجب رای آوردن چند نفر از لیست اصلاح طلبان برای شورای شهر شد را بار دیگر با رویه حمایت از تحریم جایگزین نمایند. این مساله البته شاید موجب خرسندی جناح حاکم در عدم پیروزی اصلاح طلبان شود، لیکن در اینجا مطمئنا دانشجویان نگران ناراحتی اصلاح طلبان و سرزنش های آینده نخواهند بود زیرا که فرافکنی اصلاح طلبان برای آنان امر جدیدی نیست.

واکنش دیگری که ممکن است و البته بعید بنظر می رسد از سوی نیروهای اصلاح طلب نسبت به جریان دستگیری دانشجویان بروز کند، اعتراض جدی و عملی نسبت به بازداشت ها می باشد که به طور مثال می تواند بصورت پیگیری و چانه زنی برای آزادی آنان(توسط کروبی و خاتمی) و یا برگزاری نشست های اعتراضی که بازتاب جدی داشته باشد (مانند روزه های سیاسی ) انجام شود. این نوع اعتراضها اگر واقعی و منجر به نتیجه ای باشد، شاید بعد از سالها فرصتی ایجاد کند تا کمی همدلی و نزدیکی دوباره بین دانشحویان تحکیمی و اصلاح طلبان ایجاد شود و شاید موجب گردد که دانشجویان از این نیروها در انتخابات آینده تا حدی حمایت کنند. اما پیامد دیگر انتخاب این گزینه برای نیروهای اصلاح طلب آن است که حمایت جدی آنان از دانشجویان موجب خشم و غضب جناح حاکم خواهد شد و شانس تایید صلاحیت نیروهای اصلاح طلب را برای حضور در انتخابات آینده کمرنگ تر خواهد کرد و این همان شرایط متناقضی است که اصلاح طلبان از آن اجتناب می ورزند.

2- نیروهای دگراندیش تحول خواه (اعم از روشنفکران، سیاستمداران ملی، ملی- مذهبی و غیر مذهبی): فرض سکوت این نیروها در مواجهه با دستگیری دانشجویان بسیار غریب مینماید زیرا که دانشجویان تحکیمی و سازمان ادوار در تمامی این سالها اصلی ترین بستر ایجاد عرصه عمومی جهت حضور این نیروها بوده اند و بیشترین تعامل فکری و نظری دانشجویان با این نیروها صورت می گرفته است. از این جهت اگر برای سکوت اصلاح طلبان توجیهی مصلحت اندیشانه متصور باشد، لیکن برای بی عملی این افراد هیچ دلیلی موجه نمی باشد. ممکن است خاموشی این نیروها به حدی برسد که تنها به انتشار نامه های اعتراضی چند ده امضایی - که در بسیاری موارد کارکرد آن تنها جهت ثبت در تاریخ می باشد ـ اکتفا کنند. در این صورت دلخوری دانشجویان تحکیمی که در بیانیه اعلام تحصنشان پیش از دستگیری نیز بدان اشاره شده بود، ممکن است به نا امیدی کامل آنان از این افراد بیانجامد و جدایی دیگری مابین دانشجویان و نیروهای دگراندیش خاموش شکل گیرد که فرجام نکویی نخواهد داشت. تجربه تاریخی قطع امید دانشجویان و دل بریدن آنان از روشنفکران و سیاستمداران مخالف در گذشته ایران، تجربه چندان خوشایندی نیست و نیروهایی که واقعا درد وطن و ملت را دارند، نمی خواهند یکبار دیگر شاهد آن باشند. آن روز دیگر روشنفکران و مبارزان ملی، مذهبی و غیر مذهبی، نمیتوانند از خود به خاطر تبعات ایجاد شده از این جدایی که مشخص نیست به کدام راه خواهد انجامید، سلب مسئولیت کنند و جوانانی که دیگر به بزرگان خود اعتمادی نمیکنند را سرزنش نمایند.

اما از سوی دیگر می توان شاهد واکنشی جدی و اعتراضی درخور، توسط این نیروها در برابر دستگیری ناعادلانه دانشجویان مسالمت جو بود و می توان انتظار اعتراضی مدنی در برابر این نوع حرکتهای سرکوبگرانه را داشت تا اینکه بی تحرکی و انفعال روشنفکران و فعالان دگر اندیش موجب تهاجم پیش از پیش حاکمیت نگردد و به جناح حاکم بفهماند که یک خرده جنبش منتقد وضع موجود وجود دارد که بر طبق قوانین کشوری و بین المللی حق اعتراض مسالمت آمیز دارد و با سرکوب و زندانی کردن افراد آن که متشکل از دانشجو، روشنفکر، فعال سیاسی، فرهنگی و اجتماعی – زن و مرد – می باشد نمیتوان آنرا خاموش نمود و باید که حکومت آنرا به رسمیت بشناسد و از زدن اتهامات واهی به اشخاص متعلق به این جنبش دست بردارد. این پیامی است که این نیروها با اعتراض جدی و روشن خویش می توانند به نیروهای سرکوبگر دهند و عرصه عمومی نحیف خویش را از آسیب بیشتر حفظ کنند.

از سوی دیگر در این بین کسانی هستند که بیش از دیگران مدیون دانشجویان تحکیمی و ادوار تحکیم می باشند و شایسته است که بیشتر در راستای آزادی و ایفای حقوق آنان انرژی صرف کنند. به طور مثال از اکبر گنجی که دانشجویان بازداشتی بسیار بر گردنش حق دارند انتظار می رفت تا واکنشی مناسب و اعتراضی موثر از او سر زند که تا این لحظه هیچ صدایی از ایشان در اینباره شنیده نشده است و بنظر می رسد که زندانی ناراضی دیروز، امروز در خارج از وطن، اولویتی در داخل کشور بیش از حمله به دکتر شریعتی ندیده است.

به هر حال به نظر می رسد که بازداشت اخیر دانشجویان و اعضای تحکیم و پلمب سازمان ادوار، سنگ محکی است برای بازشناسی تمامی نیروهای سیاسی، فکری و اجتماعی که نشان دهند تا چه حد سرنوشت فرزندانشان و نیروهای آینده این وطن برایشان اهمیت دارد و آیا مقاومت مدنی در برابر نیروی فشار حاکم از خود نشان می دهند و یا اینکه “انفعال و مصلحت سنجی پاره ای از روشنفکران و سیاستمداران بر جای حقیقت گرایی و حق محوری” ادامه خواهد یافت.

در خاتمه شاید نیاز به ذکر دیگر بار هشداری به نیروهای مختلف این سرزمین باشد.

به حاکمان؛ که با بی طاقتی و سرکوب فعالیتهای مدنی و اعتراضهای مسالمت آمیز، جوانان را چشم به راه دیگرانی نکنید که نه رحمی به شما دارند و نه شفقتی با مردمان.

به اصلاح طلبان؛ که گله از عدم همراهی دانشجویان با خود نکنید که کسانیکه برای مصلحت خود و حضورشان در گوشه ای از قدرت حاضر به دفاع جانانه از حق نیستند، قابل اعتماد نخواهند بود.

و به تحول خواهان؛ که با انفعال امروز خود و پاسخ ندادن به پرسشهای امروز دانشجویان فردا گله از تندروی و خودرَوی کسانی نکنند که تحولی دیگر را می جویند.