جنبش سبز و دشمنانش

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

هفته سوم خرداد ماه، هفت روز آخر زندگی یک ساله جنبش سبز است.  روزهائی که رویدادها، گفتارها، نوشته ها و مواضع سیاسی بر صحنه روشنی بیشتری می افکنند. اکنون درهفته ای که به 22 خرداد می رسد، می توان تحول یک ساله  را در فشرده ترین خطوط  که  روش “ نگاه هفته” است بر رسید و جنبش سبزودشمنانش را در صحنه نشانه کرد.آن هم درست در روزی که قطعنامه تحریم در شورای امنیت سازمان ملل به تصویب رسید و “چین و روسیه” هم به آن رای مثبت دادند.قطعنامه ای که قرارست “فشاری مشروع و صلح آمیز بر دولت و سپاه پاسداران” وارد کند.

سال پیش درچنین روزهائی، جمهوری اسلامی که در فقدان “اپوزیسیون واقعی” نیرومند و شکست ناپذیر می نمود، تدارک دیده بود تا با “انتخابات مهندسی” شده گام بلند دیگری بسوی استقرار تام وتمام اندیشه طالبانی بردارد و جمهوری اسلامی را به خلافت اسلامی مبدل کند.

جامعه ایران در برابر انتخابی تاریخی قرار داشت. آیا “انفعال” پیچیده در الفاظ سرخ وخطابه های آتشین را بپذیرد و “تحریم” رابر گزیند، و یا از همان منفذ کوچک بازمانده سودجوید و در سرنوشت خودشرکت فعال کند؟ نفس پاسخ به این پرسش، همه تحولات آینده  را معنا می بخشید. اماهیچکس تولد “اپوزیسیون واقعا موجود” را- آنهم  درداخل کشور- گمان نمی برد.

جامعه ایران “حضور” راپذیرفت و با سلاح رای به پای صندوق های رای رفت. در روشنای برگه سفید رای و نه شعله های واژگان آتشین بود که “مامای تاریخ”- به تعبیر مارکس- فرزند دیگری را بدنیا آورد. فرزندی که در رنج متولد شد. نو باوه  سبز، تبار، به تاریخ صد ساله مبارزه آزادیخواهی ایران می برد، زهر گفتمان “انقلاب” را با گوشت و استخوان تجربه کرده بود، ستم سی ساله در رگهایش دورانی مدام داشت و چشم هزاران جان باخته و زندانی و گریخته از وطن را نگران خود می دید…

“قابله تاریخ” هنوز بند ناف جنبش سبز را نبریده بود که اولین ضربه بر آن فرود آمد. انتخابات، که امروز مهدی کروبی هم با صراحت می گوید، بایک کودتای شبانه به پایان رسید.  محمود احمدی نژاد برنده اعلام شد. برای لحظه ای در تاریخ، نفس ها در سینه گره خورد. همه  کسانی که به امید تغییر پای صندوق ها رفته بودند، از خود پرسیدند :

 آمار مهندسی شده انتخابات که رسما و باشتاب تمام از طرف “نظام” اعلام شده بود، آرای میر حسین موسوی را 13216411 نفر اعلام می کرد. دیدگاهی به استناد همین رقم کودتارا نه پایان، بلکه آغاز جنبش ارزیابی کرد وبه پرسش “برنده کودتاکیست؟” چنین پاسخ داد: “شکست ظاهری و لحظه ای ۲۲ خرداد، پیروزی جنبش اصلاحات رادرمتن خود دارد. آرای ۲۲ خرداد نشان داد که به گفته آنتونیو گرامشی جامعه ایران در لحظه ای از تاریخ خود است که «نو» بدنیا آمده و«کهنه» هنوز نمرده است.”

تظاهرات شگفت انگیز 25 خرداد که قالیباف، شهردار تهران، رقم راه پیمایان سکوتش  را رسما حدود 3 میلیون نفر دانست، اولین تصویر “اپوزیسیون واقعاموجود” را در برابر نظام ثبت کرد و جهان را از تحولی عظیم در ایران باخبر ساخت. نوزاد در فاصله ای اندک، به دشتی “سبز” رسید.

“اپوزیسیون واقعا موجود”، مسلح به گفتمان اصلاحات، متکی به فرد و در پی حق، نسل جوان ایرانی را در سراسر جهان بهم پیوند داد و در تاریخ صد  و چند ساله ایران فصلی تازه وبکلی متفاوت رارقم زد.

سیر وسرنوشت  سال سبز جز این نبود که  “نظام” با همه ترفند ونیروئی که داشت بکوشد تا “اپوزیسیون واقعاموجود ” را به “خس وخاشاک” مبدل کند و نوزاد سبز را در پیشگاه استبداد مذهبی سر ببرد. یورش از همه جانب آغاز شد. سرکوب ابعاد بی سابقه ای یافت. وحشت بزرگ که همه دهه شصت را درخون غرق کرده بود، در ابعاد تازه ای به تکرار درآمد: شکنجه و اعتراف  و اعدام در زندان. قتل در خیابان. اما فصل دیگری بود. اگر خون قربانیان دهه شصت در زندان و خیابان پایمال شد، به پشتوانه “اپوزیسیون واقعاموجود”ی که نبرد نرم افزاری را می شناخت، بر موج سوار بود و فضای مجازی را بسرعت برق می پیمود، ندای آقاسلطان به هیئت نماد جنبش در آمد.

” کهنه” هم ابزار خودرا می آزمود.  لشکریانش که “اوباش” سیاه پوش سازمان یافته بودند، به نام “مردم” و بطور”خودجوش”چون توفان سیاه بر دشت سبز فروریختند وگرفتند و کشتند و بردند.

دربهمن “سال سبز” وقتی بزرگترین بسیج امنیتی یک حکومت علیه یک ملت، خیابان ها را به تصرف امنیتی ها درآورد و جنبش سبز به جست وجوی راههای دیگر مبارزه مسالمت آمیز بر آمد، هجوم اندیشه سرخ بر دشت سبز شدت گرفت. “خوشه های خشم” تبلیغ شد. رهبران نمادین جنبش سبز که خود را در”موضع” مذاکره با “نظام” می دیدند، بشدت موردحمله قرار گرفتند. حتی  حجاب اختیاری زهرارهنورد موردتمسخر قرار گرفت و “چادروچاقچور” به  مانعی در برابر سکولاریسم مبدل شد. وکار به آنجا رسید که در موردقتل های زنجیره ای  ونقش میر حسین موسوی در آن، کودتاگر و انقلابی چند آتشه موضع واحدی گرفتند.

در این متن، هفته سوم خرداد به سالروز تولد سبز می رسد و در آینه خودآرایش قوای سیاسی را به نمایش می گذارد.

گروه تحلیلگران انقلاب سبز ـ که معمولا تحلیل هایش از “انقلاب” فاصله دارد، از صحنه سیاسی ایران تصویری دقیق بدست می دهد: “اگر روز قدس، ۱۳ آبان و ۲۲ بهمن، با حضور فیزیکی سبزها به مراسمی متفاوت تبدیل شدند، این بار مراسم ۱۴ خرداد به میزان قابل توجهی تحت الشعاع جنبش سبز و شخص موسوی قرار داشت. حضور متافیزیکی «میرحسین» بر این مراسم سایه افکند و رهبر نظام از موضعی تدافعی به توجیه عملکرد خود و تطبیق آن با «خط امام» پرداخت.”

وبلاگ اسپینوزا، سخنرانی سال گذشته وامسال “رهبر نظام” را تحت عنوان “از خطبه فصل‌الخطاب به رنگ خون تا خطبه خوف به رنگ زرد” جمع بندی می کند و روی پریشان گوئی وسخنان متناقض علی خامنه ای دست می گذارد. وهنوز صدای ترسیده “مقام معظم رهبری” درحرم “امام راحل” موج می زند  که میر حسین موسوی، نشسته در زیر تصویر “آیت اله خمینی” متین و خونسرد جوابش را می دهد.

“رهبر نظام” حتما بهتر از همه می داند که برنامه ریزی برای بسیج 2میلیون نفر باهمه تبلیغات و هزینه ها، حاصلش همان “ تعدادمعدود” ی مامور و معذوری بود که سخن نوه “بنیانگذار جمهوری اسلامی” را نیمه تمام گذاشتند و سخنان پریشان او را تائید کردند.

مهدی کروبی  - که این هفته از نیویورک تایمز هم لقب شیخ اصلاحات می گیرد ـ ومیر حسین موسوی بازهم درخواست راهپیمائی را تکرار می کنند. مسیر هم معین می شود. “اپوزیسیون واقعا موجود”، بحرکت درمی آید. دیوار نویسی ها خبر از حادثه می دهد. سیستم پیامک براه می افتد. پوسترها سر بیرون می آورند. شعارها شکل می گیرند.

الیزابت وینگارتن،  نویسنده  پولیتیک دیلی که از دور دستش رادر شعله های سبز گرم می دارد، می نویسد: “جنبش سبز در ایران به خروش درآمده است. روز 12 ژوئن، یک سال از انتخابات ریاست جمهوری مخدوش ایران می گذرد و مردم جهان به شرق می نگرند.”

8 حزب و گروه سیاسی دعوت رهبران نمادینی جنبش سبز رالبیک می گویند. بیانیه های دانشجویان سراسر کشور یکایک انتشار می یابد: “ وعده ما 22 خرداد، سراسر ایران “

کردستان بزرگ اعدام 5 یار سبز را با اعتصاب عمومی پاسخ داد. حالا آذربایجان قهرمان به صحنه می آید.دانشجویان سبز دانشگاه های سراسری تبریز، آزاد تبریز و سهند تبریز در بیانیه خود خواستار آزادی زندانیان سیاسی و پایان بخشیدن به حاکمیت امنیتی- پلیسی می شوند و می نویسند: “حمایت خود را از مواضع جنبش سبز و چهره های شاخص آن یعنی میر حسین موسوی و مهدی کروبی اعلام می داریم.”

از داخل زندان پیام های همراهی می رسد. ایرانیان سراسر جهان، تدارک حضور در سالروز تولد جنبش سبزرا می بیند.

گری سیک، استاد دانشگاه کلمبیا، در تفسیر این منظر می نویسد: “این جنبش یک انقلاب ضربتی نیست. ما باور کرده ایم که اگر یک تظاهرات عظیم برپا شد، حکومت در یک روز سقوط می کند و اگر چنین تظاهراتی برگزار نشد، جنبش از بین رفته است. هیچ کدام از این دو تصور درست نیست. موضوع به این سادگی ها نیست. جنبش سبز نه تنها از بین نرفته است بلکه دارد خود را با روش های ارعاب و نظارت ها بر روی روابط، تطبیق می دهد.”

استفن کینزر در گلوبال پست می نویسد: “جنبش سبز تمام نشده است.”

جنبش سبز همین روزها  بعنوان” اپوزیسیون واقعا موجود” یک ساله می شود و بیرون ازسلیقه و اراده وخواست موافقان و مخالفان درمتن واقعیت اجتماعی، دارای رهبران نمادینی است که می توان میرحسین موسوی را بعنوان سخنگوی آنها بازشناخت. گروه تحلیل گران سبز بدرستی بر این موقعیت دست  می گذارد: “موسوی خود اذعان دارد که سخنگوی تمامی طیف‌های منتقد و مخالف وضع موجود نیست… پس هرکس می‌تواند تحت عنوان حامی یا هوادار یا سخنگوی بخشی از سبزها عقاید و افکار خود را دست کم در فضای مجازی یا رسانه‌های مستقل بیان و منتشر کند. این امر شامل حال طیف‌های مذهبی، ملی مذهبی، سکولار، لیبرال و چپ می‌شود و مسلم است که هم مخالفان و هم دوستداران آیت الله خمینی را نیز در بر می گیرد.”

“رهبر نظام” هم در خطبه 14 خرداد در پرده کلمات، موسوی راموردخطاب قرار می دهد.  خود در جایگاه امام اول شیعیان می ایستد و موسوی و کروبی را در جای طلحه وزبیر می گذارد. سردار سرلشکر بسیجی سیدحسن فیروزآبادی، اما صراحت تمام دارد. او در جمع مسوولان ستاد کل و ستاد عملیات روانی می گوید: “موسوی که در زندان فضای مجازی ترتیب داده شده از سوی آمریکا، انگلیس، رژیم صهیونیستی و ضدانقلاب اسیر شده است با گرایش براندازانه نمکدان نظام را شکسته است و به سمت هلاکت می‌رود.”

او در عین حال  می کوشد بین رهبران جنبش اختلاف بیاندازد و “جریان فتنه”  را به آمریکا وصل کند: “شیخ اصلاحات نیز در توهم ریاست جنبش سبز منزوی شده است. نهضت آزادی هم‌چنان پرچمدار خط آمریکا و محرک جریانات فتنه در داخل کشور است و تلاش دارد به جریان فتنه استمرار بخشد که دست آن‌ها برای سیاسیون آگاه و دانشجویان انقلابی رو شده است، در عین حال اصلاح‌طلبان میانه‌رو به مرور به سمت نظام و خط امام تمایل پیدا کرده‌اند و راهبرد جدید آنان ظاهرا کار در چارچوب نظام است.”

سال پیش در چنین روزهائی، 20 خرداد، نظام بی اپوزیسیون قدرت مطلق داشت. بساط خلافت اسلامی در خلوت بر پا می شد. امسال، “اپوزیسیون واقعا موجود” رسما درخواست مجوز راه پیمائی دارد. خواستی بر اساس قانون اساسی و بر متن روش مبارزه  بدون خشونت. حتی تهدید ظریفی هم درکار است که در صورت مخالفت باراه پیمائی به روش های دیگر اندیشیده خواهد شد.

“نظام” هراسان است. ده روز مانده به 22 خرداد مامورین را به خیابان ها می آوردو دیروز در شهر “حکومت نظامی” بر پا می دارد. نقشه احمدی نژاد در مراسم ارتحال به ضدخودمبدل می گردد.  علی مطهری، دولت را بباد انتقاد می گیرد و یک شبه مبدل بدشمن می شود. نامه دلاورانه محمدنوری زاد، “رهبرنظام” رابیشتر از پیش به زیر نورافکن رسوائی می برد. افکارعمومی را متوجه نحوه برکشیدن او به رهبری می کنند.  مهدی کروبی تهدید می کند که اسرار نا گفته بعد ازمرگ “امام” را خواهد گفت و به عاملان قتل های زنجیره ای اشاره می کند که اکنون مفسر خط امام شده اند. این زمزمه در شهر شنیده می شود که شیخ دلاور پرده از راز مرگ احمد خمینی بر می دارد؟ آیا او را کشته اند وچه کسانی؟

علی لاریجانی، جدال جدیتری با احمدی نژادرا کلید می زند. 13 قاچاقچی را بر دار می کشند تامرگ رافریاد کنند، اماجرئت ندارند محل دفن 5 شهید 19 اردیبهشت را به خانواده هایشان نشان بدهند.استاندار کردستان می گوید: “اعدام شدگان در محلی که هم اکنون به دلیل شرایط امنیتی قادر به افشای آن نیستیم دفن شده اند و پس از گذشت زمان و مساعد بودن اوضاع مسئولین مربوطه محل دفن ایشان را اطلاع خواهیم داد.”

در جبهه جهانی، قطعنامه به تصویب می رسدو با رای مثبت دو شریک تجاری؛روسیه و چین. روسیه که معلوم می شود که از بازی یکسر برد با جمهوری اسلامی هفت میلیارد دلار نصیبش شده است، ازجمهوری اسلامی فاصله می گیردو به آمریکا می چسبد.

جت الاسلام علی شیرازی، نماینده ولی فقیه در نیروی دریایی سپاه پاسداران، از آمادگی این نیرو برای اسکورت کاروان‌های کمک‌رسانی به نوار غزه خبر می دهد. خبری که قند در دل اسرائیل آب می کند. در این شرایط فرشته نجاتی بهتر از طالبان شیعه برای اسرائیل پیدا نمی توان کرد.

برخی از کارشناسان نظامی می گویند که معمولا جنگ های گسترده از برخوردهای محدود آغاز می شوند. دکتر هوشنگ حسن یاری، استاد کالج سلطنتی نظامی کانادا در گفت و گو با رادیو فردا، چنین برخوردی را دور از انتظار تلقی نمی کند. سخنی می گوید که قلب را از هراس می آکند، به وِیژه وقتی هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا، جهان را مطلع کند که: “انتظار می‌رود ایران در چند روز آینده برای جلوگیری از تصویب دور تازه‌ای از تحریم‌ها در شورای امنیت سازمان ملل متحد، دست به ماجراجویی تازه‌ای بزند.”

یکی دو روز دیگر از پگاه به سالروز تولد جنبش سبز می رسیم. دشت سبزی که زیر تیغ خونریز استبداد می بالد. رودی سبز که آرام پیش می رود، دراعماقش خوشه های خشم درگفتمان مدنی صیقل می خورند. خاکریزها هنوزدرراه است، سدها و آبهای مسموم که به رودمی ریزند، ماهیان اندیشه و تحمل را مسموم خواهند کرد.دشت اما به باغ مبدل خواهد شد. درخت آزادی گل خواهد داد. انتظار، شکست نیست. میوه نارس، فقط دندان ها رامی شکند؛ باید انتظار رسیدن  میوه را کشید، حتی اگر تابستان طولانی باشد.