جرج بوش حمایت خود را از دمکراسی خواهان و اصلاح طلبان از بیروت تا دمشق و از بغداد تا تهران اعلام کرده است.
این جمله ساده و پیش پا افتاده ظاهرا برای جناح اصلاح طلب ایرانی سبب دردسر شده است زیرا رقبای محافظهکار آنان، جمله فوق را نشانه وابستگی آنها به ایالات متحده آمریکا میدانند. از همین رو، اصلاح طلبان برای دفاع از خود زبان به مذمت بوش گشودهاند و حتی آن را توطئهای از جانب او برای طرح اتهامهای فوق علیه خود دانستهاند.
این در حالی است که در تاریخ ایالات متحده آمریکا رئیس جمهوری یافت نمیشود که حمایت خود را از دمکراسی خواهان جهان اعلام نکرده باشد، هر چند که در عمل راه دیگری را پیموده باشد. سخن بوش در واقع چیزی بیش از ادعای بسیاری از مقامهای جمهوری اسلامی در اعلام حمایت از آزادگان جهان، نیروهای مقاومت اسلامی و غیره نیست.
حال اگر قرار باشد سایر کشورهای جهان نیز گروههایی که خود را آزاده و یا مقاومت مینامند بر مبنای سخن مسئولان ایرانی وابسته به جمهوری اسلامی معرفی و آنان را از مشارکت در امور کشورشان منع کنند، روشن است که چه پیش خواهد آمد. قاعدتا همانطور که اعلام حمایت ایران از عنوان کلی آزادگان و مقاومان سراسر جهان، نمیتواند بهانهای برای تسویه حسابهای داخلی در آن کشورها ایجاد کند، اعلام حمایت آقای بوش از عنوان کلی دمکراسی خواهان و اصلاح طلبان نیز نمیتواند توجیهی برای جلوگیری از ورود اصلاح طلبان ایرانی به رقابتهای انتخاباتی به دست دهد.
از این گذشته، مصداق سخن بوش هم واقعا روشن نیست. آیا منظور او از اصلاح طلبان و دمکراسی خواهان در ایران، جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب، حزب اعتماد ملی، مجمع روحانیون مبارز و دهها حزب و گروه دیگری بوده که با نام اصلاح طلب در ایران فعالیت میکنند؟
سابقه دولت آقای بوش نشان نمیدهد که منظور او از اصلاح طلبان همان کسانی باشد که در ایران به این نام خوانده میشوند و اگر چنین بود او در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی، ایران را در کنار عراق و کره شمالی در محور شرارت قرار نمیداد.
با این حال، آیا آقای بوش را به دلیل اعلام حمایتی که از عنوان کلی اصلاح طلبان خاورمیانه کرده است، باید سرزنش کرد؟ از منظری اصولی، نمیتوان رئیس یک دولت را از بیان مطلبی که به زعم خودش منطقی و متناسب با منافع کشورش هست، منع کرد و به او گفت که لازم است خفقان بگیرد! مسلما رئیس هر دولت، به دلایل گوناگون حمایت خود را از عناوین بدنام در سطح جهان مانند نیروهای مستبد، تروریست و خشونت طلب اعلام نمیکند بلکه مایل است به صورت حامی عناوین خوشنام و مثبتی مانند آزادیخواهی، عدالت جویی، اصلاح طلبی و دمکراسی خواهی شناخته شود.
مسلما مردی مانند بوش برای بیان سیاست خود در خاورمیانه هرگز حاضر نمیشود که بگوید از مستبدان، خشونت طلبان و تروریستها حمایت خواهد کرد همانطور که هیچ آدم عاقل دیگری حاضر به این کار نیست. با این حساب، اظهار نارضایتی اصلاح طلبان ایرانی از بوش به دلیل اعلام حمایتش ار دمکراسی خواهی و اصلاح طلبی به این معناست که معتقدند او یا باید دهنش را ببندد و یا اگر خواست از کسی حمایت کند، صاحبان عناوین بدنام و منفی را مورد پشتیانی قرار دهد.
مساله اصلی اما در واقع سخنان بوش نیست، مساله اصلی این است که چرا در سوریه، لبنان و عراق گروههایی که به نام اصلاح طلب یا دمکراسی خواه خوانده میشوند، با استناد به اعلام حمایت بوش از این عناوین به خطر نیفتادند و کسی در صدد برنیامد تا با کشف رمز از گفته بوش و تعیین مصداق برای آن، باعث زحمت گروهی شود؟
معنای دیگر سخن فوق این است که وقتی اصلاح طلبان ایرانی در شرایطی قرار دارند که باید بار مسئولیت اظهار نظر رهبر یک کشور بیگانه را بر دوش کشند، شرایطشان بس بغرنج و حاکی از ضعف شدید است. قاعدتا اگر اصلاح طلبان اندک قدرتی داشتند میتوانستند با صدای رسا اعلام کنند که: به ما چه مربوط که بوش چه گفته است! روزانه هزاران مقام سیاسی در جهان هر چه که میلشان باشد میگویند، مگر ما مسئول اظهار نظر دیگرانیم؟