گپ
” در تهران شاگردی به نام رافائل داشتم. او دختر ماجراجوی پاریسیای بود که از توس تا اصفهان و شیراز را برای دیدن ایران زیر پاگذاشته بود، رافائل عاشق ردیف میرزا عبدالله بود. او با دوربینی که به همراه داشت از کلاسهای آواز من فیلمبرداری میکرد. به من نگفت که این فیلمها را چه خواهد کرد، سالها بعد در همدان خانمی که تازه از فرانسه برگشته بود را دیدم که میگفت من شما را به واسطه کلاس آوازتان میشناسم؛ تلویزیون فرانسه یک هفته در مورد کلاس آواز شما برنامه پخش کرد. من حسرت خوردم که چرا تلویزیون ایران نباید این کلاسها را پخش کنند”!
این روایت فریبا داوودی استاد آواز و خوانندهی ایرانی است که نمیتواند صدای خود را به گوش هم وطناناش برساند. اما این شاگردان مکتب آشورپور، لطفی، نیره اخوان و محمدرضا شجریان، اگرچه صدایش در ایران شنیده نمیشود اما هنرجوهای زیادی در شیراز در اراک، در آمریکا مشهد، اصفهان، تبریز و… دارد که خود امروز مشغول تدریس شدهاند. از جمله دو شاگرد او در مکتب استاد لطفی سجاد مهربانی و عادل عسگری آواز تدریس میکنند. فریبا داوودی در دانشکده هنر دانشگاه دلهوزی (کانادا) ردیفهای آوازی ایرانی را تدریس میکند.
روز: چه مقدار از وقت خودتان را صرف آموزش هنرجویانتان میکنید، شنیدهام که خیلی سرتان شلوغ است؟
فریبا داوودی : سه روز در هفته تدریس میکنم و دانشجوهای زیادی از سراسر جهان هستند که چه حضوری و چه اسکایپی به آنها آموزش آواز میدهم. شاگردانی از آمریکا تا تاجیکستان دارم. در شهرهای مختلف ایران هستند کسانی که شاگرد من بودند و امروز خودشان به دیگران آموزش آواز میدهند. خب شاگردان زیادی دارم، ممکن است برخی فکر کنند که من درآمد زیادی از این راه دارم اما باید بدانید که من رایگان تدریس میکنم.
هیچ شهریهای نمیگیرید، چرا؟
کلاسهای آنلاین من رایگان است با برخی از دانشجوهایم پنج - شش ساعت اختلاف زمانی داریم اما چون برای آموختن من خودم شهریه نپرداختم از شاگردانم نیز شهریه نمیگیرم،من خودم به استاد فریدون مشیری که هشت سال تلفیق شعر و موسیقی را با من کار کرد شهریهای نپرداختم. من تنها زنی بودم که شاگرد استاد دادبه بودم، ایشان هم از من شهریهای نمیگرفت.
کلاسهای شما در ایران در کجا برگزار میشد؟
هفده سال پیش موسسهای را به نان آوای مهر بنیان نهادم که تا امروز از خوشنام ترین آموشگاههای موسیقی است. آوای مهر را من خودم مجوزش را گرفتم و به ثبت نیز رساندم. هنوز هم چراغ این موسسه در تهران روشن است. آوای مهر را من در کانادا نیز به ثبت رساندم.
در میان شاگردانتان که نام بردید، اسمی از خانمها نیاوردید، چند هنرجوی دختر دارید؟
نه، دخترها نیز زیاد هستند، ناهید گلچین، سمانه الوند، شادی فهادان، فاطمه رفعتی، سهرابی، طیبه جوربنیان، باهر، شادی، سمانه، عسل کریمی، پریسا تسلیمی، پیشتر دخترهای دوقلوی مژگان شجریان، رایان شجریان نیز در کلاسهای سالها قبل من در ایران حضور داشتند. پنجاه درصد شاگردهای من همیشه خانمها بودهاند.
ولی در همهی آموزشگاههای موسیقی نسبت هنرجوهای خانم و آقا اینگونه نیست؟
استاد شجریان اعتقاد دارند که خانمها باید با استاد خانم کار کنند. یکی از دلایل دیگر استقبال از کلاسهای من همین بود. جالب است بدانید استاد در کلاسهای خودشان CD را روی سه پرده ضبط کرده بودند، اما خب من تنها کسی بودم که جای صدای استاد هم میتوانستم بخوانم. از این گذشته باید بدانید که آواز کاری مردانه است و هرکسی نمیتواند آواز بخواند. این که بتوانی آواز ر به شکلی زیبا و زنامه اجرا کنی، خیلی خوب است. خانم قمر هم مردانه آواز میخواند. تحریر در گذشته کاری مردانه بوده خانمها تصنیف خوان و ترانه خوان بودند. الان هم شما میبنید که دوستان و همکاران ما که در این عرصه دارند فعالیت میکنند، شما آوازی نمیبینید. خیلی آواز خوانده نمیشود.
تاثیر شرایط اجتماعی، سیاسی و ممنوعیتها چه اندازه بوده است؟
در ایران پس از انقلاب خوانندههای زن حبس شدند. ؛ صدای شان حبس شد. خب وقتی نگذارند یک هنرمند هنرش را ارائه دهد،چه میشود؟ خود من در ایران هیچ حمایتی نشدم، در ایران امکان انتشار آلبوم نداشتم. باید دو خوانندهی مرد به همراه من میخواندند و دیگر آن صدای من نمیشد. در اسفند ماه نیز در تالار وحدت اجرا خواهیم داشت منتها من با یکی از هنرجوهای خودم هادی فیض آبادی روی صحنه خواهم رفت. من مورد حمایت قرار نگرفتم. من حق تکخوانی ندارم و من کرخوان هم نیستم. صدای من مناسب تک خوانی است. صدای من صدای چپ کوک خیلی تیز زنانه نیست. استاد شجریان به من می گفت “تو تنها خانمی هستی که میتوانی به جای من بخوانی”.
امروز متاسفانه محدودیتهای خوانندهگی زنان برای زنان آوازخوان بیشتر نیز هست. چون در آوازخوانی نمیتوانی دو صدایی بخوانی ولی در تصنیف خوانی میشود دو صدایی هم خواند. خانم هنگامه اخوان صدای بسیار خوبی دارد، چرا ایشان نباید شنیده شود؟ مگر آواز چیز بدی است؟ مگر کاری که ایشان میکند خلاف و دون شان یک بانوی ایرانی است؟ به نظر من آواز مقولهای است که انسان را به تعالی میرساند. اگر این محدویتها نبود، چرا من باید بروم در کانادا، خب میماندم در ایران و به هنرجوهایم آموزش میدادم.
نیوشا بریمانی در گفتگو با روز:
زنان موسیقی با محدودیتهای روز افزون نا امید نمیشوند
“اگر کنسرتهای بیرون از کشور، یا امکان اجرا در برخی سالنهای تهران را از ما بگیرند، زنان نوازنده با مشکل اقتصادی مواجه خواهند شد و این بسیار نگران کننده است”.
اینها را نیوشا بریمانی میگوید که سابقهای بیش از یک دهه در عرصهی حرفهای نوازندهگی دارد و در فصلهای موسیقی متعددی برای اجرای کنسرت به خارج از کشور میرود. او اما وضعیت را برای نوازندههایی که تازه آغاز میکنند و به تازگی قصد به دست گرفتن ساز دارند، را دشوار میبیند.
بریمانی در واکنش به ممنوعیت نوازندهگی برای زنان در سالنهای شهرداری تهران گفت: “این تصمیم تاثیر بسیار زیادی از نظر اقتصادی بر زندگی و حرفهی زنان نوازندهی تهرانی دارد. متاسفانه محدودیتهای زنان فعال در عرصهی موسیقی به صورت روزانه در حال افزایش است. البته در شهر تهران تالارهای خوبی بیرون از شهرداری داریم که هنوز زنان در این تالارها فعالیت میکنند. البته فرهنگسراهای تهران محلی برای اجراهای گروههای نیمه حرفهای و تازه کار است، گروههایی که امکان حضور در تالار وحدت را ندارند، خوشبختانه چنین تصمیمی در مجموعه بنیاد رودکی گرفته نشده و اجراهای تالار وحدت همچنان ادامه دارد.”
او دربارهی محدودیتها در شهرستانها نیز اعتقاد دارد: “قانون محدودیت نوازندهگی زنان در شهرستانها نزدیک به یک سال است که گذاشته شده است. البته این را هم بگویم که آخرین اجرایی که من در شهرستان داشتم حدود دوسال پیش بود آن موقع ما مشکلی نداشتیم ولی بعدا مشکل ساز شد. موضوع این است که میخواهند زنان نوازنده را از ادامه فعالیت مایوس کنند. این چنین سیاستهای در نهایت این هدف را دنبال میکند که زنان را از موسیقی کنار بگذارند. معلوم نیست پس از کنار گذاشتن زنان از عرصهی موسیقی در ادامه چه برنامهی دیگری در پیش دارند ولی ایجاد محدودیتهای روز به روز برای زنان در عرصهی موسیقی با هدف دلسرد کردن آنها از ادامهی این مسیر است”.
بریمانی با اشاره به بازگشت اقتصادی کنسرتهای موسیقی در شهرستانها گفت: “البته کنسرتهای موسیقی در شهرستانها بازده اقتصادی آنچنان چشمگیری ندارند. یعنی بیشترین بازده اقتصادی برای نوازندهها از کنسرتهای تهران و البته خارج از کشور است. خب البته این موضوع به نسبت فرد به فرد نوازندهها متفاوت است. برای کسانی که حرفهای تر هستند، حذف شدن از کنسرتهای شهرستانی چندان تعیین کننده نیست اما برای گروههای تازه کار و نیمه حرفهای، کنار گذاشته شدن از حضور در شهرستانها میتواند به قیمت مایوس شدن از کار حرفهای موسیقی بیانجامد”.
از این نوازنده دربارهی تاثیر این محدودیتها بر آموزش موسیقی میپرسم. پاسخ بریمانی این است: “ بله صد درصد شما شک نکنید که موسیقی با روح و روان آدمی آمیخته است. فراگیری موسیقی همواره به عنوان یک عشق از سوی مردم دنبال شده. در این سالها ما همواره شاهد محدودیتهای بسیاری برای موسیقی بودیم. در تلویزیون ایران حتی ساز و آلات موسیقی نمایش داده نمیشود ولی آیا این مساله باعث روگردانی مردم از موسیقی شده؟ هرگز. نتیجه این میشود دیگر کسی به آنها نگاه نمیکند. مردم خوراک موسیقی خود را از جایی که میخواهند دریافت میکنند”.
نوازنده و آهنگساز آلبوم نیوش میگوید: “من تا به امروز با چنین موردی برخورد نکردهام که خانوادهای به فرزندش بگوید چون موسیقی ممنوع است تو به دنبال فراگیری هنر نرو! من چنین چیزی را ندیدهام. این محدودیتها هیچ تغییری در نگرش جامعه به مسالهی هنر نداشته است. هنو هم بسیاری از خانوادهها همچنان فرزنندان خردسالشان را به فراگیری موسیقی میبرند. اگرچه به عنوان مثال آموزش موسیقی را از مهدهای کودک برداشتهاند اما به هر حال خانوادهای که علاقهمند به موسیقی باشد، با پیدا کردن مربی و کلاس خصوصی، هنر را در اختیار فرزندش قرار میدهد”.
“بگذارید من از تجربهی خودم برایتان بگویم. والدین من از سن ده سالگی بود که من را به هنرستان موسیقی فرستادند. پدر و مادر من مطمئن بودند که من به عنوان یک زن شاید نتوانم از هنرم در بازار کار حرفهای موسیقی درآمدی داشته باشم - اگرچه امروز دارم- اما آنها تصمیم خودشان را بدون درنظر گرفتن این موضوع گرفتند”.
این نوازندهی گمانچه اعتقاد دارد: “زنان و کودکانی که به دنبال فراگیری هنر میروند، اغلب به بازار کار موسیقی و این که در ادامه بتوانند به عنوان یک شغل به آن نگاه کنند، نیست که به سراغ هنر میروند. مردم موسیقی را برای پاسخگویی به یک نیاز روحی و عطشی برای غوطه خوردن در طنین روح بخش زندگی است که دنبال میکنند. ذات موسیقی است و با آن نمیتوان جنگید. موسیقی ندایی است که از روح و روان هنرمند برمیخیزد و از طریق گوش به دل و قلب مخاطب وارد میشود. این رابطه بین هنر و مخاطب را با محدودیتهای فیزیکی نمیتوان قطع کرد”.
پی نوشت:
- نیوشا بریمانی متولد سال ۱۳۶۳ و فارغ التحصیل هنرستان موسیقی و دانشگاه عالی موسیقی، مدرس مدرسه هنر وادبیات صداو سیما. نوازندگی کمانچه را از سال ۱۳۷۳ زیرِ نظرِ اساتیدی همچون: اردشیر کامکار، سعید فرجپوری، محمد مقدسی فرا گرفت. وی رتبه اول نوازندگی جشنواره موسیقی حماسی و محلی خلیج فارس در اردیبهـشت ماه سال ۹۲ را کسب کرد./