برداشت سلیقه ای از دین عامل هرج و مرج

نویسنده

noshabehamiri.jpg

‏ نوشابه امیری

به دنبال انتقادات اکبر اعلمی، نماینده مجلس شورای اسلامی از محمود احمدی نژاد، طرفداران دولت و روزنامه های ‏جناح راست در دفاع از دولت وارد عمل شدند و وی را به “توهین به مقدسات” متهم کردند. بعد از مدتی، حمله از این ‏نیز فراتر رفت و به تهدید به “مثله شدن” کشید. این جو اما خوابید و اینک به بهانه آن با اکبر اعلمی گفت و گو کرده ایم. ‏وی بر بر این باور است که این جو سازی ها “نشانگر این است که مقدسات تنها ملعبه و ابزاری برای ایجاد خفقان و ‏حذف رقیبان است”. وی همچنین همان طور که “معجزه هزاره سوم” بودن احمدی نژاد را بر نمی تابد، به منجی بودن ‏محمد خاتمی نیز اعتقاد ندارد. متن مصاحبه در پی می آید. ‏

akbaralami.jpg

‎ ‎در سال های اخیر فریاد وااسلاما فراوان سر داده می شود. به نظر شما این فریادها چه موقع بلند می شود و ‏چرا؟‎ ‎

نشان دادن حساسیت و واکنش مثبت و منطقی نسبت به باورهای مذهبی، نه تنها نکوهیده و مذموم نیست، بلکه حاکی از ‏بیداری غیرت ووجدان آگاه افراد یک جامعه نسبت به اعتقاداتشان است؛ مشروط بر اینکه این واکنش ها و حساسیت ها، ‏مبتنی و متکی بر عقلانیت و انصاف و به دور از تعصبات کور باشد. اما عمل کسانی که در ازای کوچکترین ابراز ‏عقیده جریان سیاسی مخالف خود فریاد وااسلاما سرمی دهند ولی در برابر توهین به پیامبر در دولت نهم وتقدیس ‏احمدی نژاد و پیغمبر جلوه دادن وی سکوت می کنند، نشانگر این است که مقدسات در نزد آنها تنها ملعبه و ابزاری ‏برای ایجاد خفقان و سرپوش گذاری بر کج اندیشی، تخریب و حذف رقیبان است. من معتقدم اینها نه تنها درد دین ندارند، ‏بلکه اغراض سیاسی و منافع و منویات سیاسی خود و اربابان قدرت را تعقیب می کنند. اینان وقتی در برابر عقل و ‏منطق کم می آورند، سوار بر تعصبات کور شده و با غوغا سالاری به منتقدین مصلح حمله می کنند. ‏

‎ ‎برخی می گویند در دو سه سال اخیر این فریادها فراوان تر شده است. با این نظر موافقید؟‎ ‎

متاسفانه بله؛ وقتی فضای کشور پوپولیستی می شود، طبیعی است که به همین نسبت ابزارهای سیاست پیشگان برای ‏بقای خود و سرکوب مخالفین و منتقدین هم متناسب با همین فضا انتخاب می شود. به عبارت دیگر از آنجا که کشور ما ‏یک کشور مذهبی و علایق و باورهای مذهبی مردم بسیارقوی است، قهرا در چنین فضایی، افرادی که می خواهند ‏قدرت خود را به هر قیمتی حفظ کنند آسانترین راه برایشان این است که به مذهب متوسل شوند واز آن به عنوان ابزاری ‏برای حذف رقبا استفاده کنند. ‏

‎ ‎از همین جا برسیم به حملات اخیر به شما به بهانه سخن گفتن از کابینه امام حسین. سئوال این است که آیا ‏اصولا در ساختاری مرکب از “جمهوری” و “اسلامی” سخن گفتن از چنین مسائلی می تواند مجاز باشد؟‏‎ ‎

به مبانی فکری و نوع سخن گفتن ما بستگی دارد. با این وصف لازمه جمهوریت و دموکراسی، وجود آزادی بیان و ‏عقیده است، و لازمه دین داری، شناخت و عقلانیت است. بنابراین پیروی آگاهانه از امام در گرو شناخت معصوم است؛ ‏شناخت معصوم هم بدون تحقیق و مطالعه و به تعبیر شما “سخن گفتن” میسر نمی شود. لذا نه تنها سخن گفتن از ‏معصومین، با رعایت عقل و منطق و ادب، به هیچ وجه معارض با جمهوریت و اسلامیت نیست، بلکه حتی درباره خالق ‏معصومین، خداوند هم ما مکلف به تحقیق و شناخت و استفاده از ابزارهای شناخت از جمله سخن گفتن هستیم. مضافا بر ‏اینکه قانون اساسی جمهوری اسلامی هم با به رسمیت شناختن آزادی عقیده وبیان، بر این نظر مهر تایید زده است. ‏

‎ ‎تعیین معیارهایی که شما بدان اشاره کردید و تشخیص این شناخت به عهده کیست؟ آیا می توان از نهادهای ‏‏”دولتی” یا “منصوب” پذیرفت که مرکز تعیین مسائلی باشند که به حیطه دین باز می گردد؟‏‎ ‎

از نگاه ما شیعیان معیار ها و موازین از قرآن، عقل و سنت اخذ می شود. اما اینکه چه کسانی می توانند این معیارها را ‏تعیین کنند، قطعا حکومت ها نیستند زیرا در این صورت با تغییر دولت ها و حکومت ها، باورها و اعتقادات مردم نیز ‏باید دستخوش تغییر شود. در واقع باورها و اعتقادات دینی امری شخصی است و باید مستقل از نهاد های دولتی، اعم از ‏انتصابی و غیر انتصابی باشد. ‏

‎ ‎توجه داشته باشید که از قران، سنت و عقل، گروه های مختلف، تعاریف و تفاسیر مختلفی دارند. به هر حال ‏در برابر این تفاسیر مختلف، معیار و محک باید چه باشد؟ نظر نهادهای مذهبی، نهادهای حکومتی، نهادهای ‏منصوب…؟‎ ‎

‏ در اسلام جز در موارد بسیار استثنایی، تقلید جایز نیست؛ حتی در فروع دین هم مجاز به تقلید نیستیم. در احکام فرعی ‏هم، مشروط به اینکه امکان تحقیق واجتهاد برای فرد میسر نباشد، در این صورت می توان از یک مجتهد اعلم تقلید و یا ‏به احتیاط عمل کرد. ما به هیچ وجه مجاز نیستیم که باورها و اعتقادات خود نسبت به اصول و فروع دین را با باورهای ‏دیگران تنظیم کنیم. در واقع منشا اعتقادات دینی ما باید از روی شناخت و مبتنی بر قرآن، عقل و سنت باشد. اینکه ‏دیگران از چه منظری به دین نگاه می کنند، مربوط به معرفت شخصی خودشان است، ما الزاما تابع معرفت آنها نیستیم ‏و در این حوزه مجاز به تقلید از معرفت دیگران و نوع نگاه آنها به دین نمی باشیم. ‏

‎ ‎همین معرفت شخصی که می گویید خود می تواند سرچشمه بحث های بسیار باشد، آنگاه که با سرنوشت ‏جامعه ای روبه رو هستیم. به طور مثال آقای سردار رادان، فرمانده نیروی انتظامی بحثی را در ارتباط با چکمه پوشیدن ‏خانم ها مطرح و آن را ردکردند. لابد او، هم مستندات مذهبی دارد و هم معرفت شخصی. البته کسانی هم با وی مخالفت ‏کردند اما معرفت سردار رادان است که به جامعه تحمیل می شود. غیر از این است؟‎ ‎

اظهار نظر آقای رادان در این خصوص، به هیچ وجه ملاک و مبنای شرعی، عقلانی و قانونی نیست. متاسفانه همین ‏برداشت های سلیقه ای از دین و قانون و اعمال و اجرای سلیقه ای آن و ترجیح آن بر قوانین حاکم است که باعث ایجاد ‏نوعی هرج و مرج و در نتیجه گسترش دامنه نارضایتی ها در کشور می شود. تکلیف این امور باید در مجلس روشن ‏شود. ‏

‎ ‎اما در کنار مجلس، شورای نگهبانی هم هست که به صراحت از اصل بر مجرم بودن به جای اصل بر برائت ‏سخن می گوید و مستندات خود و همچنین معرفت شخصی اعضای خود را دارد.‏‎ ‎

‏ طبق اصول 22 و 37 قانون اساسی قانون اساسی اصل بر برائت است و هیچکس مجرم شناخته نمی شود مگر اینکه ‏جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد؛ همچنین حقوق اشخاص از جمله حق انتخاب، بجز مواردیک ه قانون تجویز می کند ‏از هرگونه تعرضی مصون است. شان شورای نگهبان شان تقنینی است نه قضائی. بنابر این داوری در مورد مجرم ‏بودن یا نبودن افراد صرفا در صلاحیت قوه قضائیه است و شورای نگهبان نمی تواند فراتر از قانون عمل بکند؛ لذا اگر ‏قرار است که در تایید یا رد صلاحیت ها در باره مجرم بودن یا عدم مجرمیت افراد تصمیمی گرفته شود، شورای ‏نگهبان موظف است تنها براساس مستندات، وارد چنین قلمروی شود. لذا طبق قوانین موجود معرفت شخصی اعضای ‏شورای نگهبان نمی تواند ملاکی برای رد صلاحیت ها باشد. ‏

‎ ‎انتخابات مجلس هشتم در پیش است. بیایید اینطوری بحث کنیم که به نظر شما با توجه به همین آخرین جنجالی ‏که در ارتباط با خود شما راه افتاد، از دید شورای نگهبان شما مجرم تلقی خواهید شد یا بیگناه؟‎ ‎

شورای نگهبان مرا مجرم تلقی کند!؟

‎ ‎بله.‏‎ ‎

‏[خنده و سپس سکوت]ببینید همان طور که گفتم شان شورای نگهبان شان قضائی نیست بلکه این شورا صرفا بر اساس ‏مستندات می تواند در مورد اشخاص نظر دهد. لذا مجرم بودن یا نبودن من و سایرین باید در دادگاه صالح به اثبات برسد ‏و از آنجا که تاکنون بنده مرتکب جرمی نشده ام لذا کسی نمی تواند مرا به جرم ناکرده متهم کند. مضافا بر این حتی اگر ‏کسی مرتکب جرمی شده باشد پس از تحمل مجازات و انقضاء مدتی که برای محرومیت وی از حقوق اجتماعی تعیین ‏شده، طبق ماده 62 مکرر قانون مجازات اسلامی، حتی می تواند نامزد شرکت در انتخابات ریاست جمهوری شود. ‏

‎ ‎یعنی شما فکر می کنید شورای نگهبان به این فضاهایی که شما علت راه اندازیش را گفتیدـ انتقادات به احمدی ‏نژاد و مواضع چندین ساله در کسوت نمایندگی ـ بی توجه خواهد بود؟‏‎ ‎

به هر حال شورای نگهبان موظف است در چارچوب قانون ومتناسب با شرایطی که در قانون انتخابات آمده است، نسبت ‏به تایید یا رد صلاحیت افراد تصمیم بگیرد؛ خارج از آن شورای نگهبان به هیچ وجه مجاز نیست و نمی تواند بر پایه ‏معیارهای شخصی خود و یا دیگران عمل کند. اما اینکه در مورد من چه تصمیمی خواهند گرفت، در شرایط عادلانه و ‏قانونی از آنجا که کوشیده ام به عنوان یک نماینده وظایف خود را به صورت مطلوبی انجام دهم و پیوسته با تاکید بر ‏اجرای مر قانون از قوانین موضوعه کشور تخطی نکنم، از این رو هیچ دلیلی برای رد صلاحیت من توسط شورای ‏نگهبان وجود ندارد. اما اینکه شورای نگهبان بر اساس قانون یا نظر شخصی در مورد من و یا امثال من داوری کند، الله ‏اعلم. ‏

‎ ‎یعنی شورای نگهبان تاکنون در همین چارچوب عمل کرده؟ شما اعتراضی به عملکرد این شورا ندارید؟‎ ‎‎ ‎

از آنجا که در ادوار مختلف، صلاحیت تعداد قابل توجهی از نامزدهای شرکت در انتخابات بدون اینکه دلیل قانع کننده ‏ای ارائه شود، مورد تردید و رد شورای نگهبان واقع شده است از اینرو این شائبه وجود دارد که عملکرد این شورا در ‏رد صلاحیت ها مطلوب نبوده و از این حیث قابل اعتراض است. ‏

‎ ‎آقای اعلمی! جریان های مختلف اصلاح طلب، امروز از سه نام ـ آقایان هاشمی رفسنجانی، کروبی و خاتمی ـ ‏به عنوان رهبران فکری یا عملی اصلاحات نام می برند. این سه نفر اما در عمل تفاوت های قابل توجهی دارند. آقای ‏کروبی هم از هم اکنون گلایه های خود از “خالی بندان اصلاح طلب” را همه جا مطرح می کند. این بدنه با این سه سر، ‏از دید شما چه وضعیتی دارد؟‏‎ ‎

مادامی که اصلاحات و اصلاح طلبی تعریف نشده و مبانی فکری آن تبیین نگردیده است، و در این آشفته بازار ‏سیاست، هر کسی بدون اینکه هزینه ای برای پیشبرد اصلاحات بپردازد، صرفا به دلیل برخورداری از عوامل فراوانی ‏که در اختیار دارند خود را اصلاح طلب معرفی می کند، خیلی تعجب آور نیست که آقای هاشمی رفسنجانی هم رهبر ‏اصلاحات تلقی بشود، آن هم در حالی که محمد هاشمی تاکید می کند که برادرش اصلاح طلب نیست. در مورد آقایان ‏کروبی و خاتمی هم، با وجودی که برایشان احترام ویژه ای قائلم، اما از اینکه آنها را رهبران فکری و عملی اصلاحات ‏بدانم، ابا دارم. لذا ابتدا باید مبانی فکری اصلاحات و معیار های اصلاح طلبی مشخص شود تا بر اساس معیارها بتوان ‏وزن اصلاح طلبی افراد و جایگاه آنان را در جریان اصلاح طلبی مشخص کرد. خاتمی در دوران ریاست جمهوری خود ‏با توجه به حمایت گسترده مردمی و پشتوانه مجلس ششم می توانست کارهای بسیاری را انجام دهد که نداد. ایشان در ‏تشکیل دولت خود به کسانی متوسل شد که حتی نمی دانستند اصلاحات را با “س” می نویسند یا با “ص” و همین امر ‏یکی از عوامل ناکام ماندن اصلاحات بود. با این وصف در حال حاضرمهم این است که، فارغ از اینکه اصلاحات رهبر ‏دارد یا ندارد و اگر دارد چه کسی است، با حفظ وحدت و اجتناب از خودخواهی ها و تمامیت خواهی ها و با استفاده از ‏همه امکانات و ظرفیت های مشروع، و درس گیری از تجارب هشت سال گذشته، دوباره در مسیری گام برنداریم که ‏پیش از این تجربه کردیم ومارا گرفتار امروزمان کرده است. تکیه بر نیروهای باسواد، شجاع، شایسته، توانمند، ‏روشنفکر، سالم و آگاه و انگیزه داراولین شرط پیروزی است. اگر قرار باشد دوباره با تکیه بر فرصت طلبان و ‏ورشکستگان سیاسی که حضور آنان در دولت خاتمی یکی از علل شکست دولت ایشان بود، در مقام هموار کردن مسیر ‏اصلاحات برآییم، قهرا به نتیجه مطلوب نخواهیم رسید. لذا من هم مثل آقای کروبی معتقدم بسیاری از کسانی که خود را ‏اصلاح طلب معرفی می کنند “خالی بندان اصلاحات” هستند. ‏

‎ ‎ببخشید، پس شما از وحدت چه کسانی با چه کسانی صحبت می کنید؟‎ ‎

‏ وقتی اصلاحات و اصلاح طلبی تعریف نشده، بدیهی است که در تعیین مصداق ها برای وحدت وجه مشترکی نخواهیم ‏داشت. اما چنانچه در شرایط کنونی اصلاحات را به یافتن کم هزینه ترین راه برای استقرار وتوسعه روابط و مناسبات ‏دمکراتیک و امحاء مناسبات غیر دموکراتیک در چارچوب قانون اساسی تعریف کنیم، در این صورت باید با همه ‏کسانی که در عمل وگفتار ثابت کرده اند که به این پروسه و سایر مولفه های اصلاح طلبی اعتقاد دارند، متحد شد و ‏مسیر اصلاحات را هموار ساخت. ‏

‎ ‎البته بحثی که شما مطرح می کنید خیلی باز است. بفرمایید بالاخره کدام گروه ها باید با هم وحدت کنند. ائتلاف ‏گسترده؟ کی با کی؟‎ ‎

از آنجا که من انحصار طلبی را آفت اصلاحات می دانم، بر این باورم که منحصر کردن اصلاحات و اصلاح طلبی در ‏دایره تنگ دوستان و همبازی های سیاسی خودمان، مخل اصلاح طلبی و عامل کند شدن حرکت اصلاحات است؛ ‏هیچکس نباید اصلاح طلبی را به نفع خود و یا گروهش مصادره کند. در مجلس هفتم کسانی را داریم که در فراکسیون ‏اصلاح طلبان و به تعبیر دیگردر اقلیت نیستند، اما در عمل و در گفتار از بسیاری از دوستانی که شعار اصلاحات می ‏دهند، مفیدتر و اصلاح طلب ترند. لذا دامنه اتحاد اصلاح طلبان را صرفا نباید در باند بازی ها و انحصار طلبی های ‏رایج، آن هم محدود و معطوف به یک گروه همیشه در قدرت خلاصه کرد و باید اجازه داد همه کسانی که به توسعه ‏سیاسی و اجتماعی کشور، فارغ از باندبازی های کنونی می اندیشند در زیر پرچم اصلاحات قرار بگیرند. بر این اساس ‏من ظرفیت اصلاحات و اصلاح طلبی را در مجموعه ای به وسعت 70 میلیون جمعیت ایرانی تعریف می کنم و معتقدم ‏که با استفاده از همه این ظرفیت ها باید اتحاد برقرار کرد و مانع از به قدرت رسیدن کسانی شد که مخالف حقوق ‏اجتماعی و آزادی های مشروع ملت هستند. ‏

‎ ‎فکر می کنید آنهایی که از هم اکنون در جبهه اصلاح طلبان زمزمه حذف تندروان را آغاز کرده اند، شما را ‏‏”تند رو” خواهند دانست؟‎ ‎

اگر سالم زندگی کردن و دفاع صادقانه، قاطعانه و بی پروا از حقوق ملت و استیفاء آن و اصرار بر اجرای مر قانون و ‏آرمان های اصیل انقلاب و اسلام راستین و مبارزه بی امان با قانون شکنان و مفاسد در اشکال مختلف آن وزیر بار ‏زور نرفتن، تند روی محسوب می شود، در اینصورت ممکن است که مرا هم تندرو محسوب کنند، در غیر اینصورت ‏مرا تندرو به شمار نخواهند آورد. ‏

‎ ‎شما خود در کجا قرار دارید؟کنار اصلاح طلبان؟ کدام بخش آنها؟‎ ‎

مادامی که احزاب واقعی در کشور نهادینه نشده ونظام پارلمانی مبتنی بر نظام حزبی نیست، و همچنین تا زمانی که ‏احزاب و جریانات و فراکسیون های سیاسی بر اساس سرسپردگی یارگیری می کنند، من مستقل از باند بازی نهای رایج ‏سعی می کنم به سوگندی که در بدو ورود به مجلس اداکرده ام، پای بند بمانم و فقط نماینده ملت باشم و به نوبه خود با ‏استفاده از همه ظرفیت های موجود در جهت تحقق آرمان های اصلاحات کوشا باشم. در این مسیر هم این جمله پرمعنای ‏مولا علی ع را آویزه و الگوی داوری های خود قرار داده ام که”ولا تنظر الی من قال بل انظر الی ما قال”. ننگرید به ‏اینکه چه کسی سخن می گوید، بلکه بنگرید که چه می گوید. ‏

‎ ‎بحث شعار را مطرح کردید، یاد شعار”منجی” در مورد آقای خاتمی افتادم. نظر شما در مورد این نوع ‏شعارها چیست؟‎ ‎

وقتی یک جریان خاص آقای احمدی نژاد را در حد پیامبر بالا می برد و از او به عنوان معجزه هزاره سوم یاد می کند، ‏حق بدهید که در چنین جوی عده ای هم لااقل از آقای خاتمی با توجه به ویژگی های مثبت فراوانی که دارند به عنوان ‏منجی یاد کنند. اما اگر مقصود شعار دهندگان از بیان منجی، “نجات دهنده” از شرایط فعلی باشد، تنها به عنوان شعار ‏باید به آن نگریست و لاغیر؛ زیرا آقای خاتمی علیرغم اینکه هشت سال ظرفیت ها و امکانات فراوانی در اختیار داشت ‏و مستظهر به حمایت قاطبه ملت ومجلس ششم بود، نتوانست کار چندان در خور توجهی انجام دهد و به شعارهایی که ‏داده بود در حد رضایت مردم عمل بکند. به همین علت من معتقدم ما باید به دور از هرگونه جوزدگی و با در نظر ‏گرفتن واقعیت ها، بطور عقلایی عمل کنیم و با پرهیز ازتوسل به روش های پوپولیستی شعارهای خود را بصورت ‏منطقی انتخاب کنیم که بعدها در پای عمل با مشکل مواجه نشویم؛ یعنی نه هزاره سوم، نه منجی. ‏

‎ ‎این روزها از عقل گرایان جناح راست زیاد صحبت می شود و حتی بحث بر سر ائتلاف با آنان است؛ از دید ‏شما این “عقل گرایان” کجا هستند و در نقطه انتخاب، کنار شورای نگهبان قرار می گیرند یا اصلاح طلبان؟‏‎ ‎

مجلس هفتم نشان داد که در میان اصولگرایان واقعی و منصف، عقل گرایان مود وثوق و قابل اتکایی وجود دارند که می ‏توان از شجاعت، استقلال، صداقت، انصاف و آزاد اندیشی آنان در پیشبرد اصلاحات و دفاع از حقوق ملت بهره گرفت. ‏شخصا این گروه از اصولگرایان را به افراد بی بته ای که فقط نام اصلاح طلبی را یدک می کشند ترجیح می دهم و ‏معتقدم حضور این قبیل افراد در مجلس آینده ضروری است و ضمن جلوگیری از انحصارگرایی، باعث متعادل شدن ‏مجلس هشتم خواهد شد. به هر روی این دسته از اصولگرایان نشان داده اند که کم و بیش طرفدار حقیقت اند و حتی ‏گاهی بیشتر از برخی از مدعیان اصلاح طلبی مجلس هفتم حاضرند آشکارا هزینه آنرا نیز پرداخت کنند. ‏

‎ ‎به نظر شما جریان اصلاح طلبی در ایران نهادینه شده است؟ در چه قالب هایی آن را بیشتر می ‏یابید؟‎ ‎

اصلاحات و اصلاح طلبی یک پروسه است و بصورت بطئی به مقصد می رسد و نهادینه می شود، اما مادامی که ‏نیروهای ضد اصلاحات، اشتیاق مفرطی برای فربه ترکردن هرچه بیشتر قدرت از خود نشان می دهند و مردم هم بی ‏تفاوت به این پروسه نظاره گری می کنند، این حرکت به کندی پیش خواهد رفت. با این وصف میل برخی از نهادهای ‏انتصابی به پاسخگویی در برابر مردم و اصرار و اشتیاق مردم به پرسشگری از آنها و سایرمسئولان بیانگر موفقیت ‏نسبی رگه هایی از اصلاحات در ایران است. ‏