گپ

نویسنده
یوسف محمدی

گفت و گو با عوامل نمایش “داستان های ناتمام” در نشست مطبوعاتی این نمایش

دیالوگ اجازه بداهه گویی را نمی داد

اسماعیل خلج(نویسنده و کارگردان)،عزت الله رمضانی فر(بازیگر)،کاظم بلوچی(بازیگر)،سوسن مقصودلو(بازیگر) در نشست مطبوعاتی نمایش “داستان های ناتمام” پاسخگوی سوالات رسانه ها بودند.گزارش همکارمان از تهران را در همین زمینه می خوانید.

 

آقای خلج،آیا برای تولید هر یک از نمایشنامه هایتان به سراغ زبان و ساختار به خصوصی می روید یا اینکه این اتفاق در روند نگارش رخ می دهد؟

یکی از مواردی که همواره به آن تأکید زیادی داشته ام این بود که زبان این نمایشنامه ها با زبانی که در بیرون از متن و نویسندگی با آن رو به روایم، تفاوت هایی دارد. زبانی که من از گذشته تا‌‌کنون در نمایشنامه هایم استفاده کرده ام، زبانی بوده که فقط مربوط به صحنه است و به نوعی فشرده شده آن چیزی است که در زبان زندگی روزمره خود به کار می بریم. کلمات در زبان نمایشنامه های من‌، کلماتی انتخاب شده اند که باعث ایجاد درام می شوند. البته این نوع دیالوگ نویسی به تفکر و تأمل فراوانی احتیاج دارد که بتواند نقش خود را در صحنه به خوبی ایفا کند.

 

واین تجربه از همان روزهای نخستین دوران درام نویسی همراهتان بود؟

من از اولین نمایشنامه هایم به این سبک زبانی وفادار بوده ام، زیرا آدم هایی را که از آن ها نقل قول می کنم، می شناسم و به نوعی آن ها را از جنس و نوع خودم می دانم که سال های زیادی را در کنارشان گذرانده ام. حتی همین آدم هایی که در نمایش “داستان های ناتمام” وجود دارند، نیز آدم های آشنای من هستند؛ شخصیت هایی که هر روز در پارک و اماکن عمومی آن ها را می بینم و با آن ها رفاقت دارم.

 

شیوه نگارش نمایشنامه های شما در گروه سابق خودتان زبانزد اهالی تئاتر است.خواهش م یکنم کمی درباره چگونگی تولید نمایشنامه هایتان در سال های دور برایمان بگویید.

من در آن گروه از بازیگران می خواستم که بعد از تمرین به محله های پایین شهر بروند و به دیالوگ اشخاصی که در نمایشنامه برای آن ها نوشته بودم و در زندگی روزمره آن ها هم وجود داشت، گوش کنند. با این پیش زمینه ذهنی نوشتارهای نمایشنامه هایم خلاصه و فشرده زندگی ای بود که آن ها به وسیله زبان در صحنه به کار می بردند.شخصیت های نمایشنامه های من همیشه در دسترس اند و من به گفتار آن ها عادت کرده ام. به همین منظور جستجوی چندانی برای پیدا کردن آن ها نداشتم. برای نگارش این نمایشنامه هم از این باور تبعیت و به خلق شخصیت هایی بسنده کرده ام که همین امروز هم در پارک ها می توانید آن ها را ببینید.

 

در خلق شخصیت های آثارتان هرگز نگاه قضاوت گونه ای هم داشته اید؟

در این دیدگاه برای من معتاد، نانوا، بنا، کارمند و هر شخصیت دیگری از هر صنف تفاوتی نداشته است. بنابراین نگاه من در نمایشنامه هایم به شخصیت ها نگاه خصمانه ای نیست، بلکه نگاهی است که با خاطری آسوده به آن ها می نگرد و از معاشرت با آن ها هراسی ندارد. تنها آدم هایی که از آن ها خوشم نمی آید، آدم های متکبری اند که در برخی از نمایشنامه هایم وجود آن ها را حس کرده ام.

 

آیا نمایشنامه “داستان های نماتمام ” با همین پنج اپیزود آغاز و تمام می شود؟

خیر.این نمایشنامه چندین اپیزود داشت که من فقط پنج اپیزود آن را انتخاب کرده و برای اجرا در تالار چهارسو مجموعه تئاترشهر آماده کرده ام. البته اگر به حفظ دیالوگ ها و تغییر نکردن آن ها در زمان بازی بازیگران در صحنه اصرار دارم، به خاطرحفظ ریتم دیالوگ ها و هارمونی صحنه است که باید حفظ شود.

 

به نظر می رسد شکل و نوع تمرین و تولید بخش پنجم اثرتان با دیگر بخش های نمایش تفاوت هایی دارد.

بله. جالب است بدانید قسمت پنجم این نمایش زودتر از همه بخش های دیگر آماده اجرا شد. من با دو بازیگر کودک این اپیزود شیوه ای را به کار بردم که توانست کمک خوبی در نوع بازی آن ها در صحنه بکند؛ به این صورت که هر روز یک دقیقه از این بخش را با آن ها تمرین می کردم و تا زمان آماده نشدن این یک دقیقه، به سراغ یک دقیقه بعدی نمی رفتم. این شیوه، که برای خود من هم جذاب بود، باعث شد در یک روند 15 روزه این بخش را به پایان برسانیم که فکر می کنم برای تماشاگران هم جذاب باشد.

 

آقای بلوچی لطفا برایمان از نوع شخصیت پردازی و علت حضورتان در اجرای این اثر بگویید.

کاظم بلوچی:شخصیت من آدمی است که زندگی اش را دوست دارد. او یک آدم ساده است که زندگی اش نشئت گرفته از عشق و سادگی است و این چیزی است که تماشاگر را وادار به درک شخصیت او می کند. شخصیت من در داستان نمایش، علیرغم ذهنیت برخی از تماشاگران، شخصیت غمگینی نیست. او به این منظور در این نمایشنامه خلق شده که بدانیم در بدترین شرایط هم می توان بی جهت اعتراض نکرد و به زندگی روی خوش نشان داد. با توجه به سابقه همکاری ای که در کارهای گذشته با این نویسنده و کارگردان ارزشمند تئاتر ایران داشته ام، او را فردی حساس به دیالوگ های خلق شده در نوشته هایش دیده ام. دیالوگ های نمایشنامه های خلج را به هیچ عنوان نمی توان تغییر داد و شاید، اگر اغراق نباشد، این نوع نگارش شبیه دیالوگ های نمایشنامه های شکسپیر است که او را نسبت به دیگر نویسندگان متمایز می کند.

 

آقای رمضانی فر،سال ها از حضور در تئاتر دوری جسته اید و امروز در مقام بازیگر در نمایش “داستان های ناتمام ” ایفای نقش می کنید.آیا جذابیت نقش باعث حضورتان شد یا دلایل دیگری هم داشت؟

عزت الله رمضانی فر:به دلیل اینکه متولد محله های جنوبی شهر تهرانم، با آنچه در شخصیت های نمایشنامه “داستان های ناتمام” وجود داشت، کاملا آشنایی دارم؛ به همین دلیل از همان ابتدا، که از سوی آقای خلج برای حضور در این نمایش دعوت شدم، با اینکه تا به امروز حتی یک بار هم سیگار نکشیده ام، نقش معتاد را پذیرفتم که با راهنمایی ایشان فکر می کنم نقش جذابی برای تماشاگر باشد. البته من هم در روزهای تمرین تلاش می کردم در مواقعی تغییراتی را در دیالوگ های نقش بدهم، اما اصلاً این موضوع اتفاق نیفتاد، زیرا نوع زبان به کار رفته در متن اجازه هیچ گونه تغییری را به بازیگر نمی داد.

 

خانم مقصودلو،انتخاب این نقش تا چه اندازه برای بازی شما با تصمیم کارگردان و تا چه اندازه پیشنهاد خودتان بود؟

سوسن مقصودلو:وقتی متن نمایش را از آقای خلج گرفتم، آن قدر اپیزودها برای من جذابیت داشتند که نتوانستم متن را کنار بگذارم، زیرا هم داستان، هم زبان و هم شخصیت ها برایم جذابیت فراوانی داشتند؛ به همین دلیل از همان ابتدا تصمیم گرفتم هر نقشی را، که برای من در این نمایشنامه در نظر گرفته شده، بازی کنم.