در خبرها آمده است خانم کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه امریکا ضمن سفر اخیر به خاورمیانه از دولت اسرائیل خواسته است گام های اساسی برای رفاه فلسطینی ها بردارد. از دولت اسرائیل خواسته است تا قول دهد 61 مانعی را که در راه تردد فلسطینیان در راه کرانه باختری وجود دارد، برچینند. وی ادامه ساخت شهرک های اسرائیلی در کرانه باختری رود اردن را “مشکل آفرین” توصیف کرده است و بر اسرائیل فشار می آورد تا آزادی جابه جا شدن فلسطینیان بر کرانه باختری رود اردن را بیشتر کند.
هم زمان با خانم رایس گروه چهارجانبه (سازمان ملل، اتحادیه اروپا، امریکا و روسیه) که روز جمعه گذشته در لندن تشکیل جلسه دادند از اسرائیل خواسته اند همه فعالیت های شهرک سازی را متوقف کند و از فلسطینی ها نیز خواسته اند حملات نظامی خود را متوقف کنند.
خبرها شیرین است. آیا شدنی است؟ آیا به اینکه خانم رایس هنوز باور دارد رسیدن به یک پیمان صلح بین اسرائیل و فلسطین تا پایان سال میلادی جاری امکان پذیر است می توان امید بست؟ همین چند روز پیش بود که قطع تأمین سوخت مورد نیاز غزه از سوی اسرائیل فاجعه به بار آورد تا جایی که دبیر کل سازمان ملل متحد به آن معترض شد. اسرائیل اعلام کرد به حملات شبه نظامیان فلسطینی پاسخ داده است و با این دفاعیه اقدام ضد حقوق بشری خود را مشروعیت بخشید.
خوب که خبرها را بالا و پایین می کنیم به این نتیجه می رسیم که صلح خاورمیانه در شرایط کنونی دست یافتنی نیست. رادیکال ها از جنگ تغذیه می کنند نه از صلح. شیرازه امور جهان هم یکسره افتاده است به دست رادیکالیسم که در هر گوشه جهان ویژگی هایی دارد متناسب با آن اقلیم. در اسرائیل این ویژگی ها چنان است که از دولت مقتدر خبری نیست و تندروها برای دموکراسی جایی باقی نگذاشته اند تا به اتکای آن اقدام برای صلح میسر بشود. رادیکال های فلسطینی هم توانسته اند تبدیل به یک نیروی تعیین کننده بشوند و تشکیلات خودگردان فلسطین را تضعیف کنند.
فزون بر رویدادهای سیاسی باید به نشست هایی که در گوشه و کنار جهان برپا می شود کنجکاوانه نگاه کرد. به مناسبت سالروز وقوع هولوکاست در روزهای 29 و 30 ماه می نشستی در شهرهای نیویورک و نیوهاون برگزار شد. تصور می شد نشست بوی صلح می دهد. اما چنین نبود و افرادی در این نشست تلاش می ورزیدند آن فاجعه جان گداز بشری یعنی هولوکاست را دست مایه ای قرار دهند برای تقویت رادیکالیسم که جهان را در کام خود فرو کشیده است. می خواستند این را جا بیاندازند که هولوکاست دیگری در راه است به سرکردگی ایران در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد. در تمام جلسات شبح زمینه سازی برای حمله نظامی به ایران دیده می شد. کاملا قابل فهم بود که ریئس جمهور ایران با سخنان نسنجیده که فاقد ارزش های دیپلماتیک است، فرصت های جادویی در اختیار دیگر رادیکال های جهان گذاشته تا آنها بتوانند به استناد ادعاهای او کاری بکنند کارستان. در نشست پیاپی به سخنان تهدید آمیز آقای محمود احمدی نژاد استناد می جستند و بر پایه آن در صدد برمی آمدند تا بر قصاص قبل از جنایت که می تواند ملت صلح دوست و کهنسال ایران را درهم بشکند مشروعیت ببخشند.
حقوقدان برجسته کانادایی که استاد حقوق بشر هم بود و شهرت جهانی دارد ضمن نطق آتشینی اعلام کرد نسل کشی تازه ای به ابتکار ایران دارد شکل واقعی به خود می گیرد و باید چارچوب لازم برای “پیشگیری” از آن را طراحی کرد و به اجرا گذاشت. وی به دارفور و رواندا اشاراتی داشت و باور داشت ورود به بحث نقض گسترده حقوق بشر توسط دولت اسرائیل مثلا در نوار غزه موضوعی است که در دستور جلسه آن نشست نیست و نباید سخنرانان به آن بپردازند. با وجود حضور این استاد برجسته حقوق بشر فضای نشست سخت غیر دموکراتیک، بسته و درآمیخته با التهاب بود.فقط یک تفکر غالب بود. همین و دیگر هیچ.
روز بعد وکیل مدافع جوانی همان تفکر را پی گرفت و در یک چارچوب حقوقی خاص که گفته می شد برای پیشگیری از نسل کشی آن را طراحی کرده است شبح ترس و ضرورت دفاع (بخوانید حمله) را پررنگ تر ساخت. چارچوب حقوقی پیشنهادی با موازین حقوق بین الملل سازگار نبود. با این وصف گویا محافل خاصی از آن استقبال کرده بودند وقتی یکی از حاضران که او نیز وکیل مدافع بود از سخنران پرسید اگر شما وکیل این پرونده بودید چگونه دعاوی خود را در دادگاه های بین المللی ثابت می کردید، سخنران گفت: فقط و فقط با استناد به سخنان محمود احمدی نژاد!
در مجموع روشن شد که رادیکال ها در جهان در صدد برآمده اند تا به بهانه اختلاف نظر با یکدیگر رادیکالیسم را در سطح جهان به زیان صلح و حقوق بشر از هر سو تقویت کنند. رادیکالیسم ایرانی که در حال حاضر نماد آن آقای محمود احمدی نژاد است، رادیکالیسم اسرائیلی را تقویت کرده است. رادیکالیسم اسرائیلی در پناه اشتباهات سیاسی ایران رادیکالیسم امریکایی را بیش از پیش با خود هم سو ساخته است. رادیکالیسم فلسطینی به آنچه رفتار ضد حقوق بشری در مناطق محل سکونت فلسطینیان است مشروعیت بخشیده است. حاصل کار همین است که می بینید:
جامعه جهانی نمی بیند که ایرانیان در منجلات تورم و گرانی غوطه می خورند و نقض گسترده حقوق بشر فضا را برای نقد عملکرد حاکمیت (سیاست خارجی و سیاست های اقتصادی) تنگ کرده است. از بس بحث پیرامون بحران هسته ای و تحریم ها برضد ایران مطرح است، وضعیت حقوق بشر در ایران خبرساز نیست.
ایرانیان با کابوس حمله نظامی روزگار می گذرانند و وضعیت دشوار و محنت بار اقتصادی شان غیرقابل تحمل شده است. با این وصف جامعه ایران زنده و فعال است و در پی آن است تا در همین شرایط دشوار برای برون رفت از بن بست راه چاره ای پیدا کند.
به تدریج عملکرد آقای محمود احمدی نژاد به خصوص در حوزه سیاست های اقتصادی از سوی هم فکرانش به نقد گذاشته شده و استیضاح وزرای او از سوی مجلس آغاز شده است. بنابراین محمود احمدی نژاد آن گونه که در نشست های خاص مطرح می شود ابرقدرت نیست. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هم ریئس جمهور صاحب اختیار نیست.
اما محمود احمدی نژاد با همین سخنان که رادیکالیسم را در جهان تقویت کرده است، در بخش هایی از جهان تبدیل به قهرمانی شده که دارند از آن اسطوره می سازند. اهل پژوهش و تحقیق لازم است تا ریشه های این قهرمانی را بررسی کنند و به آن خطاهای سیاسی که تا کنون صلح خاورمیانه را به تأخیر انداخته است همچون بستری برای این قهرمان سازی بپردازند. نمی توان باور کرد که با در هم کوبیدن ایران، جهان و به خصوص خاورمیانه به صلح و ثبات برسد. دستیابی به صلح در گروی مذاکره است.