کمیته‌ی دفاع از انتخابات آزاد

نویسنده

‎ پیرو شکل‌گیری کمیته‌ی دفاع از انتخابات آزاد، سالم و عادلانه و اعلام ضوابط و ‏معیارهای انتخابات آزاد، این ‏کمیته با اعتقاد و التزام کامل به وحدت ملی و استقلال و تمامیت ایران زمین و تقدم منافع ملی بر مصالح فردی ‏و گروهی به مقایسه‌ی‎ ‎مفاد قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی ایران با معیارهای بیست‌گانه‌ی مندرج در‎ ‎اطلاعیه‌ی یاد شده پرداخته و نتیجه‌ی این بررسی و تطبیق را به شرح زیر اعلام‎ ‎می‌دارد‎:‎

مبنا و مستند حقوقی این نوشتار و‎ ‎همچنین بیانیه‌ی پیشین، ( ضوابط و ‏معیارهای بیست‌گانه‌ی انتخابات آزاد )، ‏قانون اساسی‎ ‎جمهوری اسلامی ایران، اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر مصوب مجمع عمومی سازمان ملل متحد ‏به‎ ‎تاریخ 1948، میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی مصوب 1966 و بیانیه اتحادیه بین‏‎ ‎المجالس مصوب ‏‏‏26 مارس 1994 بوده است که سه سند بین‌المللی یادشده به شیوه‌های گوناگون به تایید دولت و‎ ‎مجلس ایران ‏نیز رسیده و از این رو، بنا بر ماده‌ی 9 قانون مدنی ایران در حکم قوانین داخلی محسوب شده و لازم الاتباع ‏تلقی می‌شوند‎.‎‏ لازم به ذکر است که آزادی‌های مصرح در قانون اساسی ایران ناظر بر انتخابات، ‏منعکس‌کننده‌ی موازین مقرر در اسناد یاد شده می‌باشد.‏

لازم به یادآوری است که‎ ‎در تدوین قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی، برخی از استانداردهای یک ‏انتخابات آزاد، سالم و عادلانه نظیر دوره‌ای بودن، رای‌گیری مخفی، نظارت رسمی بر نحوه‌ی اخذ، شمارش و ‏خواندن آرا و نظایر آن رعایت شده است. از این رو، اطلاعیه‌ی حاضر بر آن است‎ ‎تا صرفا به تبیین موادی ‏از این قانون که با سایر مفاد آن و همچنین اسناد یاد شده‌ی بالا در تعارض است، بپردازد. ‏

کمیته‌ی انتخابات آزاد، سالم و‎ ‎عادلانه بر این باور است که قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی ایران در ‏موارد زیر با‎ ‎معیارهای انتخابات آزاد، تعارض جدی داشته و به موجب تعهدی که نمایندگان مجلس ایران‏‎ ‎در ‏نشست اتحادیه‌ی بین‌المجالس در سال 1994 میلادی بر آن تأکید داشته‌اند، کلیه‌ی‎ ‎قوانین راجع به انتخابات‌ ‏گوناگون را باید با معیارهای مندرج در بیانیه‌ی صادره از سوی نهاد بین‌المللی مذکور، تطبیق دهند و قوانینی ‏را که مخالف این معیارهاست، اصلاح کنند. ‏

مهم‌ترین مغایرت‌های قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی ایران با معیارهای مندرج در اسناد یادشده به ‏شرح زیر است: ‏‎ ‎

‏1. ماده 3 قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی مقرر‎ ‎می‌دارد:‏‎ ‎‏”نظارت بر انتخابات مجلس شورای اسلامی ‏به‌عهده شورای نگهبان می‌باشد. این نظارت، استصوابی و عام و در تمام مراحل در کلیه امور‌مربوط به ‏انتخابات، جاری است.“‏

• افزون بر انتصابی بودن شورای نگهبان، نظارت استصوابی به گونه‌ی مقرر در ماده‌ِ‌ی 3 قانون انتخابات ‏و آیین‌نامه‌های مربوطه با بند بیستم معیارهای بیست‌گانه‎ ‎که: ‏‎ ‎‏” اعمال هر گونه نظارت استصوابی توسط ‏نهادهای حکومتی تحت هر عنوان‎ ‎باشد، نادیده انگاشتن حقوق ‏شهروندی و مخدوش ساختن انتخابات آزاد، سالم ‏و عادلانه‎ ‎است‎ “ ‎در تعارض است.‏‎ ‎

توضیح این که: نخست، چنان‌چه منابع حقوق عمومی را‎ ‎مشتمل بر قانون، عرف، رویه‌ی قضایی، دکترین‌های ‏حقوقی، نظریات‎ ‎مشهور فقهی و معاهدات پذیرفته شده‌ی بین‌المللی بدانیم، “نظارت استصوابی بر انتخابات”‏‎ ‎فاقد‎ ‎پشتوانه‌ی تبیینی در منابع یاد شده می‌باشد. دوم این که نظارت استصوابی به نحو مقرر در ماده‌ی 30 ‏خارج از حیطه‌ی معنایی نظارت بوده و بی‌تردید با‎ ‎عملیات اجرایی در تداخل می‌باشد. سوم این که این نوع ‏نظارت استصوابی با بندهای سه‌گانه‌ی‎ ‎ماده‌ی 21 اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر، ماده‌ی 25 میثاق بین‌المللی ‏حقوق مدنی و سیاسی، بندهای 1 و 7‏‎ ‎بیانیه‌ی اتحادیه‌ی بین‌المجالس راجع به معیارهای انتخابات آزاد و ‏عادلانه در‏‎ ‎تعارض است. چهارم این که احراز صلاحیت داوطلبان نمایندگی مردم در مجلس، به‎ ‎عنوان وکلای ‏مردم در اجرای امور مربوط به آنان، تنها در صلاحیت موکلان، یعنی خود مردم‎ ‎است. این نوع از نظارت در ‏تعارض با قانون اساسی و حق حاکمیت مردم و معنا و مفهوم نمایندگی و وکالت است. پنجم این که بند نهم ‏اصل 110 قانون اساسی به صراحت مقرر می‌دارد: “صلاحیت داوطلبان ریاست جمهوری از جهت دارا ‏بودن شرایطی که در این قانون می‌آید باید قبل از انتخابات به تایید شورای نگهبان برسد.” مفهوم مخالف این ‏اصل آن است که ورود شورای نگهبان به مقوله‌ی تعیین صلاحیت در سایر‎ ‎انتخابات، خلاف قانون اساسی ‏است‎.‎‏ تاکید و درج عبارت “پیش از انتخابات” در مورد داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری و عدم تسری آن ‏به دیگر انتخابات از جمله انتخابات مجلس شورای اسلامی به این معناست که در واقع نظارت شورای نگهبان ‏در انتخابات مجلس صرفا مربوط است به فرآیند رای‌گیری و شمارش آرا و نه مراحل پیش از آن. هر چند در ‏انتخابات ریاست جمهوری نیز اختیارات شورای نگهبان محدود است به احراز شرایط مقرر در اصل 115 ‏قانون اساسی و نه فراتر از آن.‏

‏2. بندهای 1 و 3 ماده‌ی 28 قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی به مواردی نظیر: “اعتقاد و التزام عملی ‏به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و ابراز وفاداری به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت ‏مطلقه‌ی فقیه” به عنوان شرایط‎ ‎انتخاب شوندگان در هنگام ثبت نام اشاره دارند.‏

• درج این شرایط در قانون انتخابات با بندهای 2، 3 و 10‏‎ ‎معیارهای بیست‌گانه در تعارض‌اند‎. ‎

توضیح این که درج این شرایط در یک‎ ‎قانون عادی، مانند قانون انتخابات، نخست با اصل بیست و سوم قانون ‏اساسی در تعارض‌ است زیرا اعتقاد یک امر درونی و قلبی است و اقدام برای احراز و یا عدم احراز آن از ‏مصادیق تفتیش عقاید محسوب می‌شود. دوم این که، این شرایط از جمله امور ذهنی هستند که در حیطه‌ی ‏شناخت و داوری دقیق، نمی‌توانند قرار گیرند. سوم این که این شرایط‏‎ ‎به عنوان شرط لازم جهت کاندیداتوری ‏مجلس شورای اسلامی با مواد 18 و 19 اعلامیه‌ی‎ ‎جهانی حقوق بشر، مواد 18 و 19 میثاق و بندهای 1 و 3 ‏ماده‌ی 3 و مفهوم قسمت دوم بند 1 ماده‌ی 4 بیانیه‌ی اتحادیه‌ی بین‌المجالس راجع به معیارهای انتخابات آزاد و ‏عادلانه در تعارض‌اند‎. ‎

‏3. بند 5 ماده‌ی 28 قانون انتخابات مجلس به شرط دیگری تحت‏‎ ‎عنوان: “نداشتن سوء شهرت در حوزه‌ی ‏انتخابیه” اشاره دارد و بند 6 ماده‌ی 30 آن قانون، “مشهورین به فساد و متجاهرین به فسق” را از حق ‏نمایندگی، محروم می‌داند‎. ‎

• این موارد در تعارض با بند 4 معیارهای بیست‌گانه‎ ‎ارزیابی می‌شود که مقرر می دارد: “به منظور رعایت ‏عدالت و انصاف در خصوص‎ ‎انتخاب شوندگان و نامزدهای انتخاباتی، غیر از محدویت‌هایی از قبیل سن ‏قانونی، تابعیت کشور محل رأی یا نداشتن سوء پیشینه مؤثر کیفری در جرائم عادی که ‏منجر به‎ ‎محرومیت ‏موقت از حقوق اجتماعی شده باشد، هیچ محدودیت دیگری نباید ایجاد نمود‎ “. ‎

توضیح این که این موارد بر خلاف اصل‎ ‎قانونی بودن جرایم و مجازات‌ها بوده و ضمن آن که معیاری برای ‏احراز شهرت به فسق یا‎ ‎سوءشهرت در آن حدی که به جرم نیانجامیده تا به موجب حکم قطعی کیفری قابل ‏مجازات‎ ‎اعلام شود، وجود ندارد، دستاویزی برای تشدید و تاثیر قضاوت‌ها و سلیقه‌های فردی یا‎ ‎گروهی در ‏رد صلاحیت‌ها شده و این امر به اعتبار و سلامت انتخابات خدشه‎ ‎وارد می‌کند. ‏

بنابراین، بند 5 ماده‌ی 28 و‏‎ ‎بندهای 1، 2، 6 و 8 ماده‌ی 30 قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی با اصول ‏برائت و‎ ‎قانونی بودن جرایم و مجازات‌ها و همچنین با اصول 36 و 37 قانون اساسی، ماده‌ی 11 و‎ ‎بند 2 ‏ماده‌ی 29 اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و بند 2 ماده‌ی 14 و بند 1 ماده‌ی 15‏‎ ‎میثاق حقوق مدنی و سیاسی در ‏تعارض‌اند.‏

‏4. وفق اصلاحیه‌ای که مجلس شورای اسلامی در سال 1386 بر قانون انتخابات مجلس وارد کرد، بند 4 ‏ماده‌ی 28 قانون انتخابات، داشتن مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد یا معادل آن را جایگزین مدرک فوق دیپلم ‏کرده و آن را به عنوان یکی از شرایط نامزدی ذکر می‌کند و تبصره‌ی 2 آن ماده نیز مقرر می‌دارد: “مدرک ‏تحصیلی لیسانس یا معادل آن به شرط داشتن پنج سال سابقه خدمت اجرایی در سطح‎ ‎کارشناسی و بالاتر در ‏بخش های خصوصی یا دولتی و یا پنج سال سابقه فعالیت آموزشی و یا پژوهشی با تأیید مراجع ذی‌ربط و یا ‏سابقه‌ی یک دوره نمایندگی مجلس می‌تواند‎ ‎جایگزین مدرک کارشناسی ارشد باشد “.‏

• اگرچه بالابردن سطح معلومات رسمی برای نامزدها از فوق دیپلم به کارشناسی و کارشناسی ارشد می‌توان ‏مثبت ارزیابی شود اما از آن‌جا که مردم حق دارند وکلای خود را با توجه به شناختی که از علم و تجربه‌ی ‏آن‌ها دارند، انتخاب کنند تعیین شرط دارا بودن مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد به عنوان تحصیلات تکمیلی با ‏حق انتخاب آزاد مردم از یک سو و آزادی نامزد شدن از سوی دیگر در تعارض می‌باشد و از این رو، این ‏اصلاحیه مغایر با ماده‌ی 21 اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و ماده‌ی 25 میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی ‏و بند 1 ماده‌ی 3 بیانیه‌‌ی بین‌المجالس محسوب می‌شود.‏

‏5. بند 3 ماده‌ی 30 قانون انتخابات مجلس مقرر می‌دارد: “وابستگان تشکیلاتی و هواداران احزاب، سازمان‌ها ‏و گروه‌هایی که غیرقانونی‎ ‎بودن آنها از طرف مقامات صالحه اعلام شده است از داوطلب شدن نمایندگی ‏مجلس‎ ‎محروم‌اند‎ “. ‎

• این بند مغایر با بندهای 4، 7 و 15‏‎ ‎معیارهای بیست‌گانه تلقی می‌شود‎. ‎

توضیح این که این بند چند اشکال اساسی دارد. نخست این که واژه‌ی هوادار در این ماده، ملاک حقوقی و ‏تعریف قانونی ندارد. دوم این که این ماده تنها باید شامل کسانی باشد که بعد از اعلام غیر قانونی بودن یک ‏حزب به همکاری و فعالیت تشکیلاتی با آن حزب ادامه داده باشند. سوم این که میان شخصیت حقیقی و حقوقی ‏آحاد ملت تفاوتی قایل نمی‌شود و بر خلاف اصول برائت و قانونی بودن جرایم و مجازات‌ها می‌باشد. چهارم ‏این که منظور از “ مقامات صالحه ” در این بند تنها می‌تواند مقامات صالح قضایی باشد و رسیدگی به اتهامات ‏احزاب با‎ ‎عنایت به ماده‌ی 17 قانون احزاب و اصل 168 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران صورت ‏گرفته باشد و پنجم این که محرومیت از نامزدی انتخابات مجلس، محرومیت از یکی از حقوق اجتماعی است و ‏همان‌گونه که در جرایم عادی و عمومی به چشم می‌خورد، محرومیت از حقوق اجتماعی به‎ ‎مثابه‌ی مجازات ‏تبعی و یا تکمیلی تنها برای مدت معین قابل طرح است. حال آن که در بند‎ ‎‏3‏‎ ‎یاد شده، قید مدت از آن برداشته ‏شده و حاکی از ممنوعیت دایم است و بر‎ ‎خلاف مسلمات حقوقی به شمار می‌رود. بنابراین بند 3 ماده‌ی 30 ‏قانون انتخابات مجلس با بندهای 1و 2 ماده 11 اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر، مواد 21، 22 و 25 میثاق و ‏قسمت 1 بند 3‏‎ ‎ماده‌ی 3 بیانیه‌‌ی اتحادیه‌ی بین‌المجالس راجع به معیارهای انتخابات آزاد و‎ ‎عادلانه در تعارض ‏است‎.‎

‏6. تبصره 2 ماده‌ی 32 قانون انتخابات مقرر می‌دارد: “معتمدین این ماده ( هیات‌های اجرایی ) باید دارای ‏ایمان و التزام عملی به‎ ‎اسلام (‌به جز حوزه‌های اقلیت دینی) و قانون اساسی و حسن شهرت و سواد‌خواندن و‎ ‎نوشتن بوده و از عوامل مؤثر در تحکیم رژیم سابق و وابسته به گروههای غیرقانونی‎ ‎نباشند‎ “. ‎

• این تبصره نیز بار اعتقادی و تفتیش عقاید داشته و‎ ‎برخلاف اصل قانونی بودن جرایم و مجازات‌هاست. ‏بنابراین، شرح مفاد بندهای‎ ‎‏4‏‎ ‎و 5‏‎ ‎این نوشتار مغایر با معیارها و ضوابط پذیرفته شده‌ی بین‌المللی است.‏

‏7.‏ ‏ ماده‌ی 57 اصلاحی قانون انتخابات مجلس شورای‏‎ ‎اسلامی مصوب 13/10/1378 مقرر می‌دارد: ‏‏”استفاده از‎ ‎هرگونه پلاکارد، تراکت، دیوارنویسی و کاروان‌های تبلیغاتی و استفاده از بلندگوهای‎ ‎سیار در ‏خارج از محیط سخنرانی و امثال‌آن به استثناء عکس حداکثر در دو نمونه‌فرم و جزوه و سخنرانی و پرسش و ‏پاسخ از طرف نامزدهای انتخاباتی و طرفداران آنان ممنوع‎ ‎می‌باشد.‌ متخلفین از این ماده به سه تا سی روز ‏زندان محکوم می‌گردند‎ ‎‏”. و ماده 61 قانون انتخابات مجلس نیز به این شرح در سال 1386 اصلاح شده است ‏که “هرگونه الصاق و نصب اعلامیه، عکس، پوستر، بنر و پارچه‌های تبلیغاتی به طور کلی ممنوع است و ‏مأمورین انتظامی در صورت مشاهده چنین مواردی باید نسبت به‎ ‎امحاء آنها اقدام نموده و متخلفین را جلب و ‏به مقامات قضایی تحویل نمایند. استنکاف‎ ‎از این وظیفه جرم محسوب می شود”.‏

• توضیح این که تضییقات مندرج در این ماده با حقوق‎ ‎ملت در آشنایی با نامزدها و حقوق نامزدها در معرفی ‏خود به ملت در تعارض است و از‎ ‎مصادیق محدودیت در تبلیغات محسوب می‌شود.با وجود این محدودیت‌های ‏گسترده، قانون‌گذار باید به نحو ایجابی مشخص کند که چه امکان و روش‌هایی برای تبلیغات وجود دارد. بدیهی ‏است که این نحو تضییقات تنها به نفع کسانی تمام خواهد شد که سال‌ها در عرصه‌ی حاکمیت حضور داشته‌اند ‏و مردم با چهره‌ و نام ایشان آشنا هستند. بنابراین، اصلاحیه‌ی فوق، مانعی جدی در برابر امکان حضور و ‏مشارکت عادلانه‌ی جمیع نامزدها در ایجاد ارتباط با مردم می‌باشد و از این رو این اصلاحیه، مغایر با ماده‌ی ‏‏21 اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و ماده‌ی 25 میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی و بند 1 ماده‌ی 3 ‏اعلامیه‌ی بین‌المجالس محسوب می‌شود.‏

اینک با عنایت به موارد یاد شده‎ ‎کمیته‌‌ی دفاع از انتخابات آزاد، سالم و عادلانه‎ ‎با بررسی و مقایسه‌ی قانون‎ ‎انتخابات مجلس شورای اسلامی نتایج زیر را اعلام می‌کند‎:‎

• نظارت استصوابی به گونه‌ای که از انتخابات مجلس‎ ‎چهارم شورای اسلامی به بعد مطرح و اعمال شده و ‏بیان‌گر این حق برای شورای نگهبان است که این‎ ‎نهاد در تمامی مراحل انتخابات از ثبت نام و تایید یا عدم ‏تایید صلاحیت‌ها گرفته تا‎ ‎اخذ و شمارش آرا، فعال ما یشاء بوده و نسبت به اقدامات یا تصمیم‌های اتخاذی به ‏هیچ‎ ‎مقام قضایی یا آحاد ملت و نهادهای مدنی نیز پاسخ‌گو نباشد، اجتهاد‎ ‎در برابر نص تلقی شده و مغایر قانون ‏اساسی جمهوری اسلامی ایران و جایگاه قانونی این‎ ‎شورا بوده و فاقد هرگونه مبنای حقوقی و مستند قانونی ‏است و در حکم بدعتی خلاف شرع و‎ ‎قانون و از جمله مصادیق اعمال سلایق فردی و گروهی و محدودسازی ‏حقوق و آزادی‌های‎ ‎بنیادین بشر و خالی کردن انتخابات از معنا و مفهوم خود محسوب می‌‌شود. از این رو، لغو ‏این نوع از نظارت و نسخ ماده‌ی 3 قانون انتخابات توصیه می‌شود. ‏

• بنا بر تصریح قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، شورای نگهبان، موسوم به شورای نگهبان قانون ‏اساسی است. از این رو یادآوری می‌شود‎ ‎که هر عمل و یا اتخاذ هر تصمیمی از سوی اعضای این شورا که با ‏اصول و روح قانون‎ ‎اساسی در تعارض باشد، خارج از حیطه و جایگاه این نهاد تلقی می‌شود. بدیهی است که ‏رعایت حقوق ملت مندرج در فصل سوم قانون اساسی با توجه به جایگاه این شورا به عنوان‎ ‎بخشی از قوه‌ی ‏مقننه، نخستین وظیفه‌ی قانونی این نهاد محسوب می‌شود. نظر به پذیرش اصل تفکیک قوا در قانون اساسی ‏جمهوری اسلامی ایران و این که شورای نگهبان به عنوان بخشی از قوه‌ی مقننه پیش‌بینی شده است، اظهار ‏نظر و بررسی سوابق افراد و رد صلاحیت آن‌ها به بهانه‌ی عدم احراز صلاحیت و اعمالی که محتاج بررسی ‏و اظهار نظر قضایی می‌باشد. مطابق اصل 159 قانون اساسی در صلاحیت محاکم دادگستری است. از این ‏جهت این نوع نظارت شورای نگهبان دخالت در حیطه‌ی اختیارات و مسوولیت‌های قوه‌ی قضاییه و مخالف ‏صریح قانون اساسی محسوب می‌شود. ‏‎ ‎

در خاتمه، کمیته‌ی دفاع از‎ ‎انتخابات آزاد، سالم و عادلانه‎ ‎خاطرنشان می‌سازد که مهم‌ترین مانع بر سر راه ‏برگزاری انتخابات سالم و عادلانه در ایران، تنها به ناسازگاری‎ ‎برخی مواد قانون انتخابات مجلس با ‏معیارهای بیست‌گانه‌ی مندرج در بیانیه‌‌ی پیشین و‎ ‎تعارض جدی با برخی اصول قانون اساسی جمهوری ‏اسلامی ایران، اعلامیه‌ی جهانی حقوق‎ ‎بشر، میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی و بیانیه‌ی اتحادیه‌ی ‏بین‌المجالس راجع به انتخابات آزاد، محدود نمی‌شود، بلکه با عمل‌کرد غیر قانونی شورای نگهبان در دوره‌های ‏اخیر مجلس شورای اسلامی‎ ‎با استناد به ماده‌ی 3 قانون انتخابات و فراتر از آن ارتباط دارد. ‏

از این رو برای تضمین انتخابات سالم و آزاد نه تنها باید قانون انتخابات، وفق ضوابط بین‌المللی و قانون ‏اساسی ایران اصلاح گردد، بلکه شورای نگهبان نیز باید رفتارها و عملکرد خود را تغییر دهد و در چارچوب ‏این ضوابط و نیز وظیفه‌ی پاسداری از قانون اساسی عمل کند.‏

قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی، علاوه بر برخی تعارضات اساسی با ضوابط یاد شده، واجد برخی ‏کاستی‌ها نیز می‌باشد. از جمله‌ این که سازوکار انتخابات حزبی را به رسمیت نشمرده است. نظام سیاسی حاکم ‏بر ایران، رکن جمهوریت را که مصداق حاکمیت ملت می‌باشد پذیرفته است. یکی از پیش‌شرط‌های تحقق ‏حاکمیت ملت و جمهوریت، برگزاری انتخابات به صورت حزبی است. بدین معنا که اولا کاندیداها ‏علی‌الاصول توسط احزاب معرفی شوند و دوم این که قانون انتخابات به گونه‌ای تدوین شود که راه برای ‏حضور احزاب سیاسی اقلیت به تناسب پایگاه مردمی آن‌ها در مجلس فراهم آید. جمهوری اسلامی ایران حق ‏حضور برخی نمایندگان اقلیت‌های دینی در مجلس را پذیرفته است، به حق نزدیک‌تر است که حق حضور ‏نمایندگان احزاب سیاسی اقلیت نیز پذیرفته شود. ضمن آن که داوطلب شدن اشخاص حقیقی را نیز به طور ‏منفرد و غیر حزبی، به صورتی ضابطه‌مند می‌توان در قانون پیش‌بینی کرد.‏

‏ ‏

‏ ‏