مرجان سخاوت
رضا ارحام صدر هم رفت. بنیان گذ ار تئاتر کمدی انتقادی اصفهان بعد از ظهر یک شنبه در اصفهان در گذشت. ارحام صدر که در دوره ای توانسته بود با تلفیق تکنیک بداهه ، ذوق و استفاده از نکته سنجی مرسوم در زبان و لهجه اصفهانی نام خود را در فهرست بازیگران کمدی تئاتر ایران ماندگار کند. این سالها هیج گونه فعالیت تئاتری ای نداشت در حالی که تئاتر او در دهه های 40 و 50 با نام اصفهان گره خورده و یکی از جاذبه های فراموش نشدنی نصف جهان بود که بی وقفه 20 سال با استقبال مردم به کار خود ادامه داد. این جاذبه اما با وقوع انقلاب از شهر رخت بر بست.
بعد از انقلاب و تغییر فضای فرهنگی اجتماعی کشور دیگر نه ارحام سراغ تئاتر رفت و نه به او اجازه فعالیت داده شد. او این سالها کاملا دور از تئاتر بود و اداره یک آژآنس گردشگری را بر عهده داشت. اخیرا فیلم مستندی از زندگی او توسط محسن طباطبایی ساخته شده ارحام صدر در این باره گفته بود: “دیدم کسی به ما محل نمی گذارد و هنرپیشه های معروفی چون ناصر فرهمند، منوچهر وکیل و رفیعی از اصفهان مرحوم شدند و هیچ نامی از آنها نمانده است. بنابراین، تصمیم گرفتیم خودمان کاری برای خودمان بکنیم… من 50 سال کار کردم اما کسی حتی سراغی از من نگرفت اما الان که استقبال مردم را از این فیلم می بینم لذت می برم”.
ارحام زاده (متولد۱۲ اردیبهشت ۱۳۰۲ در اصفهان)، ملقب به شکرپاره فعالیت هنری خود را از سال 1326 با بازی در تئاتر آغاز کرد و بعدها موسس “گروه هنری ارحام صدر” در سال ۱۳۴۳ شد. ارحام ورود خود را به عرصه تئاتر این گونه شرح داده است: “من از نوجوانی این نیاز را در خود می دیدم و همیشه به دیدن تئاترهایی که در شهر اصفهان، خاصه آنهایی که مربوط به جشن دانش آموزان می شد، می رفتم. این علاقه پا گرفت و تبدیل شد به انگیزه ای برای برپایی نمایش های محله ای که در ایوان خانه ها اجرا و پرده صحنه مان لاجرم چادر نماز زن های خانه بود و کف پوش حیاط فرش های کهنه و نمد که همسایه ها بر آن می نشستند. پس از ورود به دبیرستان ادب کار صحنه ای ما از یک مزاح من سرکلاس آقای جهانشاه (که بعدها پدرخانمم شد) آغاز شد. ایشان حضور و غیاب می کردند که به اسمی به نام عباس پنیری رسیدند. بعد از چند بار که این اسم را صدا کردند و کسی پاسخ نداد، من از ته کلاس گفتم: «آقا، تو خیکن!» که ایشان از این مزاح من لذت بردند و بعداً به مدیر مدرسه سفارش کردند که برای جشن ها از همین بچه ها استفاده کنید و از بیرون بازیگر نیاورید. پس از این اتفاق اولین نمایشی که در مدرسه بازی کردیم نمایشی بود به نام «رفیق ناجنس» و من در این نمایش درخششی داشتم که خانواده ها بعد از یک بار دیدن از مدیر مدرسه خواستند که نمایش ادامه پیدا کند. پس تئاتر ما 10 شب فروخت و از درآمد آن برای مدرسه یک پیانو خریدیم.”
بداهه گویی ارحام از نکات برجسته او بود که بر اساس موقعیت نمایش، اتفاقات روزمره و همچنین شرکت کنندگان به کار می برد. خودش در نقل خاطره ای از این بداهه گویی گفته است: “یادم می آید که شبی شاه و فرح به دیدن یکی از تئاترهای ما آمده بودند. گویا فرح [که رئیس جمعیت خیریه بانوان نیز بود] برای جمع آوری انعام و صدقات! به اصفهان آمده بود. من روی صحنه به مرحوم ممیزان گفتم: یک مقدار از این پولاتو بده به انجمن خیریه نسوان… ایشان گفتند: که چطور بشه؟ که چی کار بکنن؟ گفتم: هیچی. شب تا صبح زنده داری، بعد هم شکار و بعد هم رقص، خب همه اینها خرج داره…!! مردم تا چند دقیقه دست می زدند. در آنتراکت میان دو صحنه همه به من گفتند که این حرف ها را نگو، ساواک دستگیرت می کنه. گفتم: نه تازه بقیه کارم باقی مانده، در صحنه بعد به بازیگری که نقش تعمیرکار تلویزیون را داشت، گفتم: این دستگاه خرابه اما هر دستگاهی که خرابه از بالا خرابه تا پایین… این بار دیگر صدای دست زدن مردم قطع نمی شد. آقای اقبال که پشت سر آنها (شاه و فرح) در سالن نشسته بود، بعداً به من گفت که شاه به نخست وزیرش گفته است: با ارحام چه می توانیم بکنیم که روی صحنه از من انتقاد می کند و مردم هم دست می زنند!”
ارحام در مور ایجاد سبک کمدی انتقادی گفته است: “قبل از انقلاب نمایشنامه ها صرفا به شکل کمدی اجرا می شد تا اینکه من یک شب به استاد خودم مرحوم ناصر فرهمند بعد از خاتمه نمایش گفتم جناب استاد ایا ما در تئاتر اصفهان مزه بیاندازیم شهر هستیم یا دلقک شهر گفت چرا این را پرسیدی گفتم امشب موقع ورود به تئاتر عده ای پشت ویترینهای عکس دار تئاتر جمع شده بودند و اظهار نظر می کردند یکی با اشاره به عکسها می گفت اینها مزه بیاندازهای شهرند دیگری گفت نه اینها یه مشت دلقکند که کاری ندارند شبها دور هم جمع می شوند و مردم را می خندانند. استاد من گفت نظر خودت چیست. من گفتم ما بیاییم و یک رشته از تئاتر تراژدی بگیریم به نام تئاتر انتقادی و یک رشته از تئاترکمدی بگیریم به نام کمدی بوف و از مجموع این دو رشته تئاتر کمدی انتقادی را به وجود آوریم گفت بسیار خوب ما سبک خود را از این به بعد کمدی انتقادی می کنیم. بدین صورت بعد از آن تاریخ، نمایشهای ما در شهر اصفهان جنبه انتقادی به خود گرفت و با توجه به موضوعات روز مسائل و مشکلات بیان میشد. مثلا وقتی گوشت گران میشد، من درباره آن میگفتم، نان گران میشد، ضمن برنامه همان شب موضوع دیالوگ را کمی عوض میکردم و در مورد آن مشکل صحبت میکردم…”
ارحام صدر و هتل عباسی
شاید کمتر کسی بداند که تبدیل شدن کاروانسرایی قدیمی مخروبه در مرکز شهر اصفهان به هتل عباسی معروف فعلی تا اندازه ای مدیون ارحام صدر است. او که زمانی رییس بیمه ایران در اصفهان بوده این گونه شرح ما وقع می دهد: “من در به وجود آوردن هتل عباسی سهمی موثر ومفید دارم چون با سرمایه بیمه ایران ساخته شد و من آن زمان مدیر بیمه ایران بودم وآن هم سودی بود که بعد از مدتی در بیمه ایران جمع شده بود و قرار بود به مرکز منتقل شود اما من اعتقاد داشتم این پول مردم اصفهان است و بایستی صرف خود شهرشود. آن زمان هم اصفهان هتل در خوری نداشت در حالی که یک شهر توریستی بود به همین خاطر ما فکر کردیم این پول صرف ساخت یک هتل در شان شهر تاریخی اصفهان شود که به همراه همکارم فضلل الله جلوه که از نویسندگان خوب مملکت است هر دو بسیار همت کردیم تاساختمان قدیمی کاروانسرا به هتل فعلی عباسی بدل شود. یادم هست آن زمان ما دنبال یک گچ کار می گشتیم برای گل و بته های نقوش دیوار و الان می بینیم که به واسطه هنرمندی همین هنرمندان هتل عباسی در حال تبدیل شدن به یک موزه است”.