زندانیان سیاسی ویژه

مرتضی کاظمیان
مرتضی کاظمیان

زندانیان سیاسی ویژه؟! آیا میرحسین موسوی و مهدی کروبی و زهرا رهنورد زندانی ویژه‌اند؟

در آستانه‌ی 25بهمن، فراخوان راهپیمایی اعتراضی برخی مخالفان جمهوری اسلامی، از منظری به ظاهر حقوق بشری، سخنانی مغایر با رویکردهای دموکراتیک و حقوق بشری ابراز می‌کنند.

ادعای منتقدان مزبور (که آشکارا –و به دلایل گوناگون- مخالف جنبش سبز‌اند) این است که راه‌اندازی کمپین و تلاشی برای اعتراض به تداوم حبس خانگی و زندان غیرقانونی رهبران جنبش سبز، پروژه‌ای “سیاسی” و “حساب شده” برای “آلترناتیوسازی در داخل” است.

منتقدان یاد شده که خارج از مرزهای ایران به طرح سخن مشغول‌اند، از یاد می‌برند که فراخوان برای پیگیری اعتراض‌های انسانی و قانونی پس از کودتای انتخاباتی، از داخل زندان‌های جمهوری اسلامی کلید خورده است.

39 زندانی سیاسی با گرایش‌های مختلف سیاسی و عقیدتی (از محسن میردامادی تا محمد سیف‌زاده؛ از مصطفی تاج‌زاده تا علیرضا رجایی؛ از عیسی سحرخیز تا بهمن احمدی امویی؛ از قاسم شعله سعدی تا بهزاد نبوی؛ و از عبدالله مومنی تا عماد بهاور) پای بیانیه‌ای امضا گذاشته‌اند که در آن با تمرکز بر وضع خانم رهنورد و آقایان موسوی و کروبی، تاکید شده است: «اگر حاکمیت به فکر پر کردن نمایشی کرسی‌های مجلس زیر سایه سرکوب و استبداد است، آزادگان ایران‌زمین مکلف‌اند که در تدبیر گسترش و تعمیق جنبش اعتراضی خود و به‌ویژه در گام نخست، آزادی رهبران در حصر و حبس خود باشند.»

زندانیان آزاده از پشت دیوارهای بلند اوین و رجایی‌شهر و دیگر زندان‌های حکومت زر و زور و تزویر تصریح کرده‌اند: «تحقق حاکمیت ملی از مجرای انتخابات آزاد، سالم و منصفانه به‌عنوان خواسته‌ی اصلی جنبش سبز همچنان باقی است. قدم نخست در این راه، آزادی رهبران آزاده‌ و استوار و صادق جنبش سبز است. از اینرو از تمامی هموطنان آزاده و آگاه خویش درهرکجای جهان که هستند، می‌خواهیم در کنار آگاهی‌بخشی در مورد انتخابات دروغین و مهندسی شده و فرمایشی اسفندماه، از هیچ کوششی برای پیگیری آزادی رهبران محبوس جنبش سبز در بهمن ماه جاری دریغ نکنند.»

حالا مشخص نیست منتقدان مدعی، چگونه خود را از زندانیان استبداد دینی، محق‌تر می‌خواند؟ چگونه است که گروه‌ها و طیف‌های مختلف سیاسی و فکری حق دارند برای آزادی زندانیان خود –به حق- تجمع‌ها و کمپین‌های اعتراضی راه اندازند، و حامیان جنبش سبز و به‌ویژه جمعی از زندانیان سیاسی نظام اقتدارگرا، حق ندارند که در طراحی حرکت خود برای گذار به دموکراسی، و برای پیگیری وضع چهره‌های شاخص جنبش اعتراضی پس از کودتای انتخاباتی سال 1388، فراخوان اعتراض دهند!؟

شیرین عبادی برای آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی گوناگون، در این سال‌ها کوشیده؛ چگونه است که این‌جا و در این مورد مشخص، تلاش‌اش برای همراهی با فراخوان زندانیان سیاسی در جهت آزادی “گروگان‌های انتخابات” (موسوی، کروبی و رهنورد)، جماعتی را سخت برآشفته می‌کند!

همه‌ی گروه‌ها و جمعیت‌های سیاسی حق دارند که پیگیر آزادی یاران و همفکران خویش باشند؛ و آن‌گاه شورای هماهنگی راه سبز امید محق نیست برای آزادی شخصیت‌هایی که بنیان‌گذار شورا بوده‌اند، و در پیگیری خواست زندانیان سیاسی، فراخوان اعتراض و راهپیمایی دهد!

شخصیت‌هایی چون عبدالکریم لاهیجی سه دهه است برای آزادی و حقوق بشر می‌کوشند؛ و اینک، اگر با درخواست زندانیان سیاسی همراه شوند، متهم به “آلترناتیوسازی در داخل، از داخل” می‌شوند!

بر این فهرست می‌توان افزود. اما به نظر، نیازی نیست. خوشبختانه شمار شخصیت‌های حقیقی و حقوقی که به ندای زندانیان سیاسی از زندان‌های دولت کودتا پاسخ مثبت داده‌اند، چنان متکثر و گوناگون و پرشمار است که نشان می‌دهد پیشنهاد آزادگان دموکراسی‌خواه در زندان‌های استبداد، به‌خوبی شنیده و فهم شده است. چنان‌که در جدیدترین شاهد، بیش از 400 فعال سیاسی و کنشگر مدنی با امضای بیانیه‌ای تصریح کرده‌اند که “به بازداشت و زندانی‌کردن صدها زندانی سیاسی – عقیدتی و به‌ویژه حصر و حبس خانم زهرا رهنورد و آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی، چهره های شاخص مقاومت جنبش سبز مردم آگاه ایران، معترض‌اند.” از احمد صدر حاج سیدجوادی تا بابک امیرخسروی، از عبدالعلی بازرگان تا کاظم علمداری، از بیژن حکمت تا نیره توحیدی، و از مهدی خانباباتهرانی تا احمد صدری، پای بیانیه‌ای امضا گذاشته‌اند که در آن تاکید شده است: “ما از همگان می‌خواهیم با اعتراضات و ابتکارات خود و با هر شکل ممکن صدای مظلومیت زندانیان سیاسی ایران از هر فکر و عقیده‌ای که هستند و مخصوصا سه سرو سبز مقاوم در حصر غیرقانونی را به گوش جهانیان برسانند.”

هیچ زندانی ویژه‌ای وجود ندارد. اما کیست که در ویژگی‌های حبس موسوی و کروبی و رهنورد تشکیک کند؟ و کیست که اهمیت ادامه‌ی حبس یا آزادی آنان را در روند جنبش اجتماعی ایران امروز نفی کند؟ جایگاه آنگ سان سوچی در میانمار (برمه) چه بود؟ چه کسی مدعی شده که با آزادی رهنورد و کروبی و موسوی، تقاضا برای آزادی دیگر زندانیان متوقف خواهد شد؟

آن‌هایی که ادعاهای به‌ظاهر حقوق بشری مطرح می‌کنند (و از ضرورت تلاش برای آزادی تمامی زندانیان سیاسی سخن می‌گویند) یا مهندسی جنبش اجتماعی و اقدام واقع‌بینانه در شرایط عینی کشور را به کنار نهاده‌اند و یا اولویت‌ها و پروژه‌های سیاسی خود را بر حرکت ملی ترجیح داده‌اند. وگرنه چگونه می‌توان مهم‌ترین و محوری‌ترین جنبش اجتماعی امروز ایران (جنبش سبز) را نادیده گرفت؛ و به تبع آن، چگونه می‌توان از اهمیت و نقش ویژه‌ی رهبران جنبش سبز در پیگیری مطالبات انسانی و اعتراض‌های شهروندان ایران پس از کودتای انتخاباتی صرف‌نظر کرد؟ چرا “منافع ملی” و “جنبش اعتراضی ملی” (جنبش سبز) قربانی منافع فردی و باندی و قبیله‌ای می‌شود؟ همه از “منافع ملی” سخن می‌گویند اما آن‌هایی که “پرچم سه رنگ ایران” را بر “پرچم فرقه‌ی خود”، در عمل و چنان‌که باید و شاید، اولویت می‌گذارند چه درصدی از نیروهای سیاسی را تشکیل می‌دهند؟

اتفاقا –و برخلاف برخی ادعاها- تمرکز بر آزادی موسوی و کروبی و رهنورد یعنی برداشتن یک گام بزرگ و موفق در تداوم جنبش سبز، و حرکت امیدوارانه‌تر برای پیگیری دیگر مطالبات؛ و از همین‌روست که صاحبان قدرت نامشروع در ایران، با حبس کردن چهره‌های شاخص جنبش سبز، خود را در بد مخمصه‌ای گرفتار ساخته‌اند. تداوم حبس موسوی و کروبی و رهنورد یعنی ادامه‌ی روند صعودی محبوبیت و عزت‌افزایی آنان و افزایش خشم از خودکامگی و ستم؛ و آزادی ایشان، یعنی پیگیری مطالبات انسانی و دموکراتیک جنبش سبز با حضور چهره‌های صادق و پیگیر و جسور جنبش.

منتقدان کمپین آزادی رهبران جنبش سبز، متاسفانه در فاصله‌ای محسوس از انتخابات آزاد، سالم و عادلانه، دغدغه‌ی «قدرت» دارند و سهم خویش از حکومت آینده را می‌جویند! چنین است که تلاش برای آزادی زندانیان سیاسی با تمرکز و با اولویت گذاشتن بر آزادی سه چهره‌ی شاخص جنبش سبز را از منظر “آلترناتیوسازی” تحلیل می‌کنند! رویکردی ضدحقوق بشری با ادعاهای حقوق بشری! و نکته‌ی مهم در این میان آن‌که از یاد می‌برند این خود زندانیان سیاسی هستند که اولویت را در پیگیری جنبش اعتراضی، آزادی کروبی، موسوی و رهنورد اعلام می‌کنند؛ آنان شجاعانه و بی‌واهمه، از درون زندان‌های حاکمیت اقتدارگرا پیام می‌دهند که “قدم نخست” برای “تحقق حاکمیت ملی از مجرای انتخابات آزاد، سالم و منصفانه”، “آزادی رهبران آزاده‌ و استوار و صادق جنبش سبز است.”