مقصودم از تحریمیان، فقط بخشی از اپوزیسیون مقیم خارجه نیست. کنشگران این عرصه در داخل کشور نیز هستند و طبعاً گفتگو با آنان ضروری تر و با اهمیت تر هم هست زیرا که اصلی ترین نیرو در عالم واقعی مبارزه هستند و طبعاً اثر گذارتر؛ سرنوشت مبارزه هم ناچار به خوب و بدشان وابسته تر . باز شاید لازم باشد بگویم که منظورم از تحریمیان، همه آن کسانی نیستند که به هر دلیلی، یا ایضاً به هیچ دلیلی رأی نمی دهند. لزوماً آن کسان و آن شخصیت های حقیقی و حقوقی در نظرم هست که تحریم انتخابات را به عنوان یک راهبرد سیاسی در جهت رسیدن به اهداف معینی که دموکراسی صدر نشین آنها بوده است،تبلیغ و تجویز کرده اند.
اینها یک گروه یا اندیشه معین سیاسی یا نظری را نمایندگی نمی کنند ولی هر طیف یا گروهی از ایشان، پس از هر بار برگزاری انتخابات و البته عدم شرکت بخش بزرگی از اهالی، همه شرکت نکرده ها را به حساب پیروزی خود و سیاست خود می گذارند. از هواداران سلطنت گرفته تا رهروان انواعی از جمهوریت. نکته دیگر اینکه در حالیکه همه با هم دیده ایم عینی ترین نتیجه به دست آمده از عدم مشارکت ناراضیان تثبیت بیشتر نیروهای تمامیت خواه است، بازهم این دوستان درصد عدم شرکت مردم را توفیق خود و سیاست های خود ارزیابی کرده اند.
آمران سیاست تحریم هر چقدر که ازشان پرسیده شد، هرگز نگفتند که جامعه یا حتا جریان معین مورد حمایت ایشان، از داشتن چهل ، پنجاه یا اصلاً هشتاد درصد مردم، چه به دست می آورد وقتی که شیوه و ماحصل فعالیت ایشان این است که در روز رأی گیری در خانه های خود نشسته و موجبات دستیابی آسانتر حریف را به پیروزی فراهم می کنند؟
این پرسش و پاسخ بی ارتباط با هم، از فرط تکرار دیگر در میان خودمان ،جماعت اپوزیسیون نیز مشتری ندارد ولی دو نکته ماحصل تاریخچه این کشش و کوشش است و بیم و امیدها و بیشتر امیدهایی، که بر هر یک از آن ها مترتب:
1 - علیرغم همه نامرادی ها، خوشبختانه عامل تغییرات در جامعه ما ـ از کم تا زیاد، از خوب تا بد ـ همچنان
انتخابات است با همه کاستی های فرهنگی و سیاسی و تاریخی اش! و نه شیوه های شورش و طغیان و انقلاب که آنها را آزموده ایم و یا رویای خبیث دخالت های نظامی از بیرون که هم مسیرشان خسران بار است و هم نتیجه شان!
اینکه آیا این حالت سعادت است یا خسران، تنها پاسخ های مشخص به یک پرسش سیاسی نیست. یک پاسخ تاریخی ست به مشکل هزاران ساله مردمی که ما باشیم، با چرخه خردکننده طغیان یا تسلیم که در هر باره طغیان بی محابا از جان و جهان هزینه کنیم و در هر دوره تسلیم نهایت آنکه به تحمل صدمات بنشینیم.
2 - آثار و رویدادهای همین مسیر طی شده که در قیاس با تاریخ عمومی حضور انتخابات و رأی مردم مسیر کوتاه و منقطعی است، نشان می دهد که بسیاری از کوشندگان عرصه تحریم چه در داخل و چه در خارج از کشور، به بیهودگی این راهکار و چه بسا به زیان آن آگاه شده اند وهر روز بیش از روز پیشین یا دوره پیش.
حداقل دو دوره انتخابات مجلس و یک دوره از انتخابات ریاست جمهوری را به یاد می آوریم که گروه ها یا کسانی در خارجه می گویند ما از همینجا کاندیدای مستقل ارائه کنیم و این را به عنوان بدیل سیاست تحریم یا شرکت طرح می کنند. این یکی از جلوه های بروز آگاهی به نادرست بودن سیاست تحریم است. جلوه دیگر که فاصله اش با میدان واقعی مبارزه چند وجب از ایده اولی کمتر است و امسال در داخل بروز جدی تری کرده است، معرفی کاندیدا یا کاندیداهایی است که اعتقاد به عدم امکان رد شدنشان از صافی شورای نگهبان مثل همان اعتقاد اولیه به درستی سیاست تحریم، محکم است.
دوستانی در داخل هیچ شک ندارند که وقتی از خاتمی به عنوان شخصیتی که همین دیروز و پریروز رئیس جمهور این مملکت بوده است، در حوزه تأیید یا رد صلاحیت سخن می گویند ـ آنهم عضو شورای مرکزی حزب خویشاوند، اعتماد ملی 1 ـ طرح معرفی آقای نوری با سابقه زندان سیاسی به اعضای محترم شورای نگهبان چه مفهومی دارد! اما طرح می کنند و بسیاری دقیقاً به همین علت هم طرح می کنند. به همین علت که این بدیل سیاست تحریم نیست همان سیاست است که تاکتیک آشکارا خسته کننده و منفعل گذشته را پشت یک لجبازی بی نتیجه پنهان کرده است. کسانی هم هستند نظیر آقای سحرخیز که احتمالاتی را مطرح می کنند که فکر می کنی اگر آنها حق داشته باشند چقدر خوب می شود! مثل اینکه ایشان در گفتگو با رادیو زمانه می گوید” شرایط خاصی که از لحاظ داخلی و خارجی حاکم است، به گونهای نیست که به این راحتی بگوییم صد درصد آقای نوری رد صلاحیت شدنی است.”2
خوب بر آن پایه ای که همه ما از اصلاح طلب تا انقلابی تا بحال استدلال کرده ایم، و آن سیره ای که بزرگواران حکومتی نشان داده اند اصلاً چنین نیست. یعنی مدل معین نیز اگر بر پایه استدلال آقای سحرخیز اتفاق افتاده باشد، قطعاً به این خاطر بوده است که تعدد نامزدها از آغاز مشخص می کرد که نیمه راهی هست که می توان پای رفتن از هر کسی را قطع کرد.
باری، تفاوت این طرح تقدیم نامزدهای از پیش مطلقه با سیاست تحریم، در آن است که ارزش ذاتی انتخابات را نادیده نمی گیرد و اصل را بر قبول آن می گذارد. قبول نه تنها در نظر و در هنگام توضیح کلیات، بلکه در عمل و به ویژه در شرایط سخت. و شباهتش با همان تحریم رهایبخش در اینجاست که سرانجام باز در خدمت تمامیت خواهان قرار می گیرد و چون همیشه درصد آرای محافظه کاران را بالا می برد، به این علت معلوم که این پیشنهاد اگر گوش شنوایی می یابد، بی شک در میان مردمی است که در صورت شرکت در انتخابات حداقل نتیجه کارشان این می شد که نسبت آرای محافظه کاران را پایین می آوردند! و کمترین فایده چنین مانورهایی این خواهد بود که حضرات حکومتی ها دریافتی واقعی تر از موقعیت خود و مخالفان سیاسی خود بیابند و فایده بزرگترش کمک به جا افتادن و تحکیم رفتار اجتماعی و مدنی انتخابات است و تشویق مردم به ورود به عرصه مشارکت سیاسی با هر وسیله و به هر دشواری.
پانوشت
1 - http://www2.irna.ir/fa/news/view/menu-151/8706061723162645.htm
2 - http://radiozamaaneh.com/analysis/2008/08/post_718.html