بدیل تحریم یا روی دیگر سکه

ملیحه محمدی
ملیحه محمدی

مقصودم از تحریمیان، فقط بخشی از اپوزیسیون مقیم خارجه نیست. کنشگران این عرصه در داخل کشور نیز هستند و ‏طبعاً گفتگو با آنان ضروری تر و با اهمیت تر هم هست زیرا که اصلی ترین نیرو در عالم واقعی مبارزه هستند و طبعاً ‏اثر گذارتر؛ سرنوشت مبارزه هم ناچار به خوب و بدشان وابسته تر . باز شاید لازم باشد بگویم که منظورم از ‏تحریمیان، همه آن کسانی نیستند که به هر دلیلی، یا ایضاً به هیچ دلیلی رأی نمی دهند. لزوماً آن کسان و آن شخصیت ‏های حقیقی و حقوقی در نظرم هست که تحریم انتخابات را به عنوان یک راهبرد سیاسی در جهت رسیدن به اهداف ‏معینی که دموکراسی صدر نشین آنها بوده است،تبلیغ و تجویز کرده اند.‏

اینها یک گروه یا اندیشه معین سیاسی یا نظری را نمایندگی نمی کنند ولی هر طیف یا گروهی از ایشان، پس از هر بار ‏برگزاری انتخابات و البته عدم شرکت بخش بزرگی از اهالی، همه شرکت نکرده ها را به حساب پیروزی خود و ‏سیاست خود می گذارند. از هواداران سلطنت گرفته تا رهروان انواعی از جمهوریت. نکته دیگر اینکه در حالیکه همه ‏با هم دیده ایم عینی ترین نتیجه به دست آمده از عدم مشارکت ناراضیان تثبیت بیشتر نیروهای تمامیت خواه است، بازهم ‏این دوستان درصد عدم شرکت مردم را توفیق خود و سیاست های خود ارزیابی کرده اند.‏

آمران سیاست تحریم هر چقدر که ازشان پرسیده شد، هرگز نگفتند که جامعه یا حتا جریان معین مورد حمایت ایشان، از ‏داشتن چهل ، پنجاه یا اصلاً هشتاد درصد مردم، چه به دست می آورد وقتی که شیوه و ماحصل فعالیت ایشان این است ‏که در روز رأی گیری در خانه های خود نشسته و موجبات دستیابی آسانتر حریف را به پیروزی فراهم می کنند؟ ‏

‏ این پرسش و پاسخ بی ارتباط با هم، از فرط تکرار دیگر در میان خودمان ،جماعت اپوزیسیون نیز مشتری ندارد ولی ‏دو نکته ماحصل تاریخچه این کشش و کوشش است و بیم و امیدها و بیشتر امیدهایی، که بر هر یک از آن ها مترتب:‏

‏1 - علیرغم همه نامرادی ها، خوشبختانه عامل تغییرات در جامعه ما ـ از کم تا زیاد، از خوب تا بد ـ همچنان‏

انتخابات است با همه کاستی های فرهنگی و سیاسی و تاریخی اش! و نه شیوه های شورش و طغیان و انقلاب که آنها را ‏آزموده ایم و یا رویای خبیث دخالت های نظامی از بیرون که هم مسیرشان خسران بار است و هم نتیجه شان! ‏

اینکه آیا این حالت سعادت است یا خسران، تنها پاسخ های مشخص به یک پرسش سیاسی نیست. یک پاسخ تاریخی ست ‏به مشکل هزاران ساله مردمی که ما باشیم، با چرخه خردکننده طغیان یا تسلیم که در هر باره طغیان بی محابا از جان و ‏جهان هزینه کنیم و در هر دوره تسلیم نهایت آنکه به تحمل صدمات بنشینیم. ‏

‏2 - آثار و رویدادهای همین مسیر طی شده که در قیاس با تاریخ عمومی حضور انتخابات و رأی مردم مسیر کوتاه و ‏منقطعی است، نشان می دهد که بسیاری از کوشندگان عرصه تحریم چه در داخل و چه در خارج از کشور، به بیهودگی ‏این راهکار و چه بسا به زیان آن آگاه شده اند وهر روز بیش از روز پیشین یا دوره پیش.‏

‏ ‏

حداقل دو دوره انتخابات مجلس و یک دوره از انتخابات ریاست جمهوری را به یاد می آوریم که گروه ها یا کسانی در ‏خارجه می گویند ما از همینجا کاندیدای مستقل ارائه کنیم و این را به عنوان بدیل سیاست تحریم یا شرکت طرح می کنند. ‏این یکی از جلوه های بروز آگاهی به نادرست بودن سیاست تحریم است. جلوه دیگر که فاصله اش با میدان واقعی ‏مبارزه چند وجب از ایده اولی کمتر است و امسال در داخل بروز جدی تری کرده است، معرفی کاندیدا یا کاندیداهایی ‏است که اعتقاد به عدم امکان رد شدنشان از صافی شورای نگهبان مثل همان اعتقاد اولیه به درستی سیاست تحریم، ‏محکم است. ‏

دوستانی در داخل هیچ شک ندارند که وقتی از خاتمی به عنوان شخصیتی که همین دیروز و پریروز رئیس جمهور این ‏مملکت بوده است، در حوزه تأیید یا رد صلاحیت سخن می گویند ـ آنهم عضو شورای مرکزی حزب خویشاوند، اعتماد ‏ملی 1 ـ طرح معرفی آقای نوری با سابقه زندان سیاسی به اعضای محترم شورای نگهبان چه مفهومی دارد! اما طرح ‏می کنند و بسیاری دقیقاً به همین علت هم طرح می کنند. به همین علت که این بدیل سیاست تحریم نیست همان سیاست ‏است که تاکتیک آشکارا خسته کننده و منفعل گذشته را پشت یک لجبازی بی نتیجه پنهان کرده است. کسانی هم هستند ‏نظیر آقای سحرخیز که احتمالاتی را مطرح می کنند که فکر می کنی اگر آنها حق داشته باشند چقدر خوب می شود! مثل ‏اینکه ایشان در گفتگو با رادیو زمانه می گوید” شرایط خاصی که از لحاظ داخلی و خارجی حاکم است، به گونه‌ای نیست ‏که به این راحتی ‌بگوییم صد درصد آقای نوری رد صلاحیت شدنی است‏‎.‎‏”2‏

خوب بر آن پایه ای که همه ما از اصلاح طلب تا انقلابی تا بحال استدلال کرده ایم، و آن سیره ای که بزرگواران ‏حکومتی نشان داده اند اصلاً چنین نیست. یعنی مدل معین نیز اگر بر پایه استدلال آقای سحرخیز اتفاق افتاده باشد، قطعاً ‏به این خاطر بوده است که تعدد نامزدها از آغاز مشخص می کرد که نیمه راهی هست که می توان پای رفتن از هر ‏کسی را قطع کرد.‏

باری، تفاوت این طرح تقدیم نامزدهای از پیش مطلقه با سیاست تحریم، در آن است که ارزش ذاتی انتخابات را نادیده ‏نمی گیرد و اصل را بر قبول آن می گذارد. قبول نه تنها در نظر و در هنگام توضیح کلیات، بلکه در عمل و به ویژه در ‏شرایط سخت. و شباهتش با همان تحریم رهایبخش در اینجاست که سرانجام باز در خدمت تمامیت خواهان قرار می ‏گیرد و چون همیشه درصد آرای محافظه کاران را بالا می برد، به این علت معلوم که این پیشنهاد اگر گوش شنوایی می ‏یابد، بی شک در میان مردمی است که در صورت شرکت در انتخابات حداقل نتیجه کارشان این می شد که نسبت آرای ‏محافظه کاران را پایین می آوردند! و کمترین فایده چنین مانورهایی این خواهد بود که حضرات حکومتی ها دریافتی ‏واقعی تر از موقعیت خود و مخالفان سیاسی خود بیابند و فایده بزرگترش کمک به جا افتادن و تحکیم رفتار اجتماعی و ‏مدنی انتخابات است و تشویق مردم به ورود به عرصه مشارکت سیاسی با هر وسیله و به هر دشواری. ‏

‎ ‎پانوشت‎ ‎

‏1 - ‏http://www2.irna.ir/fa/news/view/menu-151/8706061723162645.htm

‏2 - ‏http://radiozamaaneh.com/analysis/2008/08/post_718.html