بیش از دوهفته از آغاز اعتصاب غذای ابوالفضل عابدینی میگذرد. این زندانی سیاسی در اعتراض به تبعید غیر قانونیاش به زندان کارون اهواز دست به اعتصاب غذا زده؛ اعتصابی که تا کنون پیگیری هیچ یک از مسوولان قضایی را به دنبال نداشته است. روز یکشنبه ۲۰ مرداد حسین رونقی ملکی، دیگر زندانی سیاسی زندان اوین هم در نامهای خطاب به عابدینی، همبند سابقش از آغاز اعتصاب غذای خود خبر داد و نوشت: “من در اعتراض به بیتوجهی مسئولان به جان و سلامت انسانها، عدم رسیدگی به وضعیت زندانیان سیاسی بیمار، افزایش فشار بر خانوادهام، تبعیدهای خودسرانه و غیرقانونی زندانیان سیاسی بیگناه و قرار دادن اجباری آنها در شرایط غیرانسانی، بیخبری از برخی از زندانیان و همچنین در اعتراض به تداوم قانون ستیزیها و نارواییها اعتصاب غذا خواهم کرد هر چند این روش را نادرست و اشتباه میدانم و تبعات سنگینی برای من در پی خواهد داشت.”
اعتصاب غذای این زندانی سیاسی با توجه به سابقه بیماری حاد وی نگرانی زیادی در بین فعالان حقوق بشر و خانواده وی برانگیخته است. زلیخا موسوی، مادر حسین رونقی با ابراز نگرانی از وضعیت سلامت او به “روز” میگوید: “دوشنبه قبل به دیدن حسین رفتم. میگفت کلیه راستش چهارشب است درد میکند و از شدت درد خوابش نمیبرد. همان روز به من گفت میخواهم اعتصاب غذا کنم، التماس کردم، گفتم حسین نه، تو را به خدا اعتصاب نکن، به او گفتم میروم دادستانی ببینم چه میگویند انشاءالله برای عید فطر به تو مرخصی میدهند.”
خانم موسوی ادامه میدهد: “به دادستانی مراجعه کردم، اشک ریختم و از معاون دادستان خیلی خواهش کردم. چند نفر از اعضای خانواده دیگر زندانیان هم آنجا بودند، شاهد هستند. گفتم تو را به خدا به این بچه مرخصی بدهید، من از این راه دور، از آذربایجان آمدم. مساله بیماری حسین و دردهای کلیه راستش را توضیح دادم و خواهش کردم مرخصی بدهند تا او را برای معالجه پیش پزشک ببریم؛ گفتند نمیشود. به آقای خدابخش گفتم پس میخواهید چه کار کنید؟ میخواهید بکشیدش؟ همانطور که خودتان گفتید؟ گفت شاید هم همینطور است.”
از مادر این زندانی سیاسی میپرسم مگربه حسین رونقی گفته بودند که تو را میکشیم؟ پاسخ میدهد: “حسین به یکی از مسئولان زندان گفته من اعتصاب غذا میکنم، گفته فکر کردید چه میشود؟ میمیرید و جریان چند روز دیگر هم تمام میشود، میرود. من به آقای خدابخش گفتم میخواهید این اتفاق بیفتد؟ گفت شاید هم همینطور است.”
زلیخا موسوی اضافه میکند: “گفتند مرخصی نمیدهیم.تنها میشود در زندان تحت درمان باشد. گفتم چندبارتحت درمان قرار گرفته و بیمارستان رفته و عمل شده، دوباره او را به زندان برگرداندید و دوباره بیماره او عود کرده، این بارکلیه راستش درد میکند. آقای خدابخش گفت نه، آقای دادستان گفتهاند به حسین مرخصی ندهید. گفتم من این همه راه از آذربایجان میآیم، شما به حرف من گوش نمیدهید. چهار سال است که در خانه شما را میزنم، جایی نمانده که در این مدت برای پیگیری کار حسین به آنجا نرفته باشم. هر بار میروم خواهش میکنم، گریه میکنم، جواب من را نمیدهند.”
مادر حسین رونقی ادامه میدهد: “گفتند چرا با رسانهها صحبت میکنید، گفتم خودتان باعث میشوید. گفتم اگر شما حرف من را میشنیدید من حرف نمیزدم، من یک مادرم؛ چهار سال است که دارم عذاب میکشم. گفتم شما چرا انقدر بیرحم هستید آقای خدابخش؟ ماه رمضان در این هوای گرم از راه دور آمدهام هر قدر التماس میکنم اصلا جواب من را نمیدهید”
خانم موسوی با تاکید بر شرایط نامناسب جسمی پسرش میگوید: “دکتر گفته حسین باید مواد غذایی خوب مصرف کند اما در زندان که چیزی پیدا نمیشود. حسین گفته بود مامان دیگر طاقت ندارم؛ این ها من را اذیت میکنند. به خدا نمیدانید چقدر دارم عذاب میکشم. به خدا نمیدانید سال گذشته که اعتصاب غذا کرد و کارش به بیمارستان و عمل کشید ما چه کشیدیم، پیر شدیم، چقدر عذاب کشیدم، مامورهای بیمارستان به احوال من گریه میکردند.”
مادر این زندانی سیاسی با گریه ادامه میدهد: “وقتی که شنیدم اعتصاب غذا کرده، نمیدانستم چه کار کنم. به خدابخش معاون دادستانی گفتم مگر پسر من چه کار کرده؟ بچههای بیگناه مردم را زندانی کردهاند.من مادرم، چه کار کنم؟ شما گفتید ما راه پیغمبر را میرویم، به خدا آنها اینطوری نبودند. پیغمبر به دشمنانش هم احترام میگذاشت، مریض بودند میرفت عیادتشان. آقای خدابخش چرا این کار را میکنید؟”
خواسته زلیخا موسوی، مادر حسین رونقی ملکی این است که به پسرش مرخصی استعلاجی بدهند. او در پایان در حالی که اشک میریزد میگوید: “چرا این کارها را میکنند؟ فقط میخواهند حسین را بکشند همین.”
حسین رونقی ملکی در آذر سال ۱۳۸۸ در شهر ملکان استان آذربایجان بازداشت و به تهران منتقل شد. او که با نام مستعار بابک خرمدین وبلاگ مینوشت، یکی از معترضان به نتیجه انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در ایران بود. این زندانی سیاسی همچنین از مسئولان کمیته مبارزه با سانسور بوده که به اتهام اقدام علیه امنیت ملی، به ۱۵ سال زندان محکوم شده است.
دعا کنید اعتصاب پسرم بشکند
ابوالفضل عابدینی زندانی سیاسی و شاهد شکنجههای ستار بهشتی هم شنبه پنجم مرداد ماه به زندان اهواز تبعید شد. این نخستین بار نیست که ابوالفضل عابدینی تبعید میشود؛ او در آبان ماه گذشته نیز به زندان کارون اهواز منتقل شده بود. این اقدام در پی کشته شدن ستار بهشتی، وبلاگ نویس منتقد حکومت، و پس از آن صورت گرفت که آقای عابدینی در حضور بازپرس، آثار شکنجه بر بدن ستار بهشتی را تایید کرده بود.
او در اعتراض به تبعید خود هنگام خروج از زندان اوین اعلام اعتصاب غذای نامحدود کرد و گفت تا زمان بازگشت به زندان اوین اعتصاب غذای خود را ادامه خواهد داد. حالا بیش از دو هفته از اعتصاب غذای نامحدود وی در اعتراض به تبعید غیر قانونی خود میگذرد و نگرانی در مورد وضعیت سلامتی و شرایط نگهداری او در زندان کارون شدت گرفته است.
ساره عیوضی، مادر ابوالفضل عابدینی هم در گفتوگو با “روز” تاکید میکند که این زندانی سیاسی در آخرین ملاقات با خانوادهاش بسیار ضعیف و رنجور شده و حتی با اصرار و خواهش خانواده هم حاضر به شکستن اعتصاب غذا نشده است. خانم عیوضی ادامه میدهد: “یکبار به انفرادی می برندش، یک بار به حکمش اضافه میکنند. 4 سال است که سرگردانیم. خسته شدیم انقدر نامه نوشتیم، انقدر مراجعه کردیم. خواسته ما این است که به تهران برگردانده بشود، زندانیاش کم و در نهایت آزاد بشود.”
به دنبال انتقال ابوالفضل عابدینی به زندان اهواز، ۴۴ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین در بیانیهای به این اقدام اعتراض کردند و خواستار بازگرداندن وی به این زندان شدند.
در این بیانیه با اشاره به اینکه ابوالفضل عابدینی، چهار سال است در حبس بدون مرخصی به سر میبرد، آمده است: “وی به عنوان یک فعال ایراندوست، در عنفوان جوانی، صرفا به دلیل پیگیری مجدانه اهداف و منافع ملی و فعالیتهای حقوق بشری، همچون بسیاری دیگر از کوشندگان جنبش سبز دستخوش احکام شدید و ناعادلانه شده و به دوازده و نیم سال حبس محکوم گردیده است.”
ساره عیوضی مادر این زندانی سیاسی به “روز” میگوید: “پسرم بیماری قلبی و کلیه دارد. زندان اهواز، زندان سیاسی و امنیتی نیست. لااقل تهران در بند سیاسی بود. اینجا مجرمان سرقت و اعتیاد و قتل نگهداری میشوند. امکانانتش هم کم است.”
خانم عیوضی هم با گریه ادامه میدهد: “دعا کنید برایش، دعا کنید زودتربه تهران برگردد و اعتصاب غذایش را بشکند. این ۱۳ سال زندانی که برایش بریدند انقدر به ما فشار نیاورده که این ۱۵ روز اعتصاب غذا آورده است. ما خیلی نگرانیم و تحت فشاریم.”
این زندانی سیاسی پیشتر در نامهای به آملی لاریجانی رئیس قوه قضاییه از اعمال خشونت نسبت به خودش خبر داده و نوشته بود: “از تشریفات بازداشت متهم که بگذریم، وقتی ضربات کابل بر کف پاهای نحیف من وارد میآمد و زیر ضربات مشت و لگد به خود میپیچیدم، بار دیگر مفاد حقوق شهروندی و حقوق متهم در برابر چشمان و ذهن، تن به رقص میآمد که چگونه ضابط های که خود را ماموران دستگاه عدلیه میدانستند، آن همه را به سخره گرفته بودند.”
ابوالفضل عابدینی فعال حقوق بشری و کارگری، فروردین ۸۹ توسط دادگاه انقلاب اهواز به اتهام “ارتباط با دول متخاصم، فعالیتهای حقوق بشری و تبلیغ علیه نظام از طریق مصاحبه با رسانههای بیگانه” به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم شد. او یک سال بعد از صدور حکم اول، بار دیگر از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی مقیسه به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به یک سال حبس تعزیری دیگر محکوم شد.