اعترافات جاسوسان دربند

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

احمد خاتمی گفته: “جاسوس های دستگیر شده اعترافاتی کرده اند.” ظاهرا مهم ترین اعترافی که انجام گرفته این بوده که سحرخیز گفته: “من عیسی سحرخیز هستم روزنامه نگار که قبلا توسط آقای محسنی اژه ای گاز گرفته شدم.” وی همچنین تاکید کرده و اعتراف کرده که “نام پدرم سحرخیز و نام پسرم مهدی هم سحرخیز است.” همین سحرخیز همچنین اعتراف کرده که “من روزنامه نگار بودم و دو سه بار هم که در بیرون ایران خرید کردم پولش را به یورو و دلار می دادم.” البته ظاهرا سحرخیز اعترافات دیگری هم کرده است که در مقابل این مواردی که گفته شد اهمیت چندانی ندارد. بخاطر همین هم آقای احمد خاتمی به شدت، نه همین جوری یواش، خیلی بشدت تاکید کرده که: “از همه دلسوزان نظام تقاضا می کنم که به تبیین واژه نفوذ و شیوه های نفوذ دشمن بپردازند.”

البته من نمی خواستم به تبیین واژه نفوذ بپردازم، ولی حالا که احمد خاتمی تقاضا کرده و با وجود اینکه ما از دلسوزان نظام نیستیم، ولی چاره ای جز تبیین واژه نفوذ نداریم. نفوذ یعنی اینکه کسی مخالف حکومت باشد و برود توی حکومت یا اینکه اصلا مخالف حکومت هم نباشد ولی مردم به او رای بدهند و برود داخل حکومت، مثل روحانی و خاتمی و هاشمی و بقیه، بعضی وقتها نفوذ خیلی طبیعی است، مثلا پا یا دست آدم، سالهاست که پا یا دست آدم است، ولی یک دفعه که دست راست آدم که مثلا جنتی باشد، وقتی به دست چپ آدم که هاشمی باشد می گوید اینقدر شکرزیادی نخور، آدم تازه می فهمد که دست چپش و پای راستش نفوذی هستند. حتی دیده شده که آدمهایی کلا جز چشم شان و مغزشان بقیه بدنشان نفوذی بوده و تا آخر عمر نفهمیدند. یعنی برای فهمیدن استاد احمد خاتمی بهتر از این نمی شد تبیین کرد.

 

دیگر رای ندهند

بعضی اوقات آدم از حرفهای مردم خنده اش می گیرد، مثل همین جمله که طرف می گوید “آدم احساس می کند به شعورش توهین شده.” و یک طوری هم می گوید انگار این حکومت یا سیاستمداران آن یک در هزار این فرض را می کنند که مردم شعور دارند، واقعا اگر چنین فرضی می کردند، چنین رفتارهایی از آنها حاصل می شد؟

یا مثلا همین جمله که طرف می گوید: “ما انقلاب نکردیم که یک مشت آخوند کشورمان را اداره کنند.” بعد می پرسی: “پس شما بودید که انقلاب کردید؟” می گوید: نه، من از همان اولش مخالف بودم. خب، برادر من! شما که اصلا انقلاب نکردی، حالا چرا ناراحتی که انقلاب یا آخوند مملکت را از بین برده؟ البته ناراحتی دارد، ولی نه به این شکل. اصلا آدمی که انقلاب می کند، اگر عقلش برسد که مملکت نباید نابود شود که انقلاب نمی کند. گیلک ها به دل پیچه می گویند “انقلاب” وقتی هم که کسی حالش به هم می خورد می گویند “انقلاب ببوسته”، اتفاقا خیلی هم معنی درستی دارد، کسی که حالش به هم می خورد که رفتارش را نمی تواند کنترل کند. آن ساعات اولیه که آدم گیلاس گیلاس رویا و توهم می نوشد، یا زمانی که بلند بلند از سرمستی نعره شادمانی می زند، آن زمان ها هنوز عقلش کمی کار می کند، وقتی که انقلابش شروع شد که دیگر عقلش کار نمی کند و فقط شکوفه می زند و بهار انقلاب را می ریزد وسط خیابان و بوی گند انقلاب همه جا را برمی دارد.

حالا به بد و خوب انقلاب کار نداریم، به این نقشی که مردم بازی می کنند کار دارم، طرف می گوید ما از خاتمی حمایت کردیم و او به ما خیانت کرد. برادر من! اصلا شما کی از خاتمی حمایت کردی؟ شما که از همان اول می گفتی، هیچ فایده ای نداره، هیچی نمی شه، تازه اگه بشه هم من به سیاست کاری ندارم. حالا همه اینها را بی خیال، بچسب به همین برادر طائب که گفته است: “دیگر نباید در انتخابات به مسئولان سهل اندیش رای داد.” همچین گفته انگار تمام عمرش تئوریسین تسامح و تساهل بوده و در انتخابات هم به خاتمی و هاشمی و موسوی و روحانی رای داده، خب! برادر من! شما که هیچ وقت به مسئولان سهل اندیش رای نداده بودی، هیچ وقت و دیگر و همیشه و هرگزت برای چیست؟

 

آمریکایی های بی عرضه امپریالیست

کی انقلاب مشروطه را کرد؟ انگلیس. کی رضاشاه را آورد؟ انگلیس. کی رضا شاه را برد؟ انگلیس. کی علیه مصدق کودتا کرد؟ آمریکا. کی در ایران انقلاب کرد؟ انگلیس. کی اصلاحات را پیش برد؟ آمریکا. کی جنبش سبز را حمایت کرد؟ آمریکا. کی از مطبوعات ایران حمایت می کند؟ آمریکا. کی از ضدانقلاب حمایت می کند؟ آمریکا. کی مغزهای ما را می دزدد؟ آمریکا. کی تهاجم فرهنگی می کند؟ آمریکا. کی مدل غذای ما را تعیین می کند و به ما می گوید ساندویچ و همبرگر و کوکا بخوریم؟ آمریکا. کی مدل لباس و موی ما را تعیین می کند؟ آمریکا….. یعنی شد یک اتفاقی توی مملکت ما بیافتد، یا اتفاقی که باید می افتاد نیافتد و ما آن را گردن آمریکا نگذاریم؟ آن وقت برادر پایبست از فرماندهان سپاه گفته است: “آمریکایی ها از تامین امنیت ای میل رئیس جمهور خود هم عاجزند.” یعنی واقعا ما را ببین که کشوری که از تامین امنیت ای میل رئیس جمهور خودش عاجز است، همه مشکلات ما توسط او ایجاد شده.

 

برخورد غیر قانونی

جدا من از اینکه قانون اساسی اجرا نمی شود از همه شما عذر می خواهم. از اینکه با تجمعات برخورد غیرقانونی می شود من از مردم ایران عذر می خواهم، از اینکه مردم تشریف بردند زیر خط فقر من از مردم عذر می خواهم، از اینکه آقای بابک زنجانی ۱۶ میلیارد دلار بالا کشیده یک سطل آب هم روش، من از ملت ایران عذر می خواهم. از اینکه دولت احمدی نژاد ۷۰۰ میلیارد پول کشور را تبدیل به آشغال کرد، من واقعا از همه مردم ایران عذر می خواهم. واقعا عذر می خواهم.

واقعا دقت بفرمائید که وقتی معاون سیاسی استانداری تهران می فرماید: “برخورد غیرقانونی با تجمعات را گزارش می کنیم.” آدم لذت می برد از اینکه یک معاون استاندار اینقدر احساس مسئولیت و قانونمندی می کند که به جای اینکه با برخورد غیرقانونی برخورد کند، آن را گزارش می کند. فکر کن نماینده مجلس که وظیفه اش گزارش کردن مشکلات مردم در مجلس است، تجمع قانونی را در ورامین با زور و کتک و دسته بیل به هم می زند و وزارت کشور که وظیفه اش حمایت از تجمع قانونی است، به جای حمایت کردن از تجمعات، درباره تخلفات گزارش می کند. یعنی واقعا جای قدردانی دارد. این همه زحمت می کشند، بیچاره ها واقعا خسته می شوند.

از آن طرف معاون سیاسی استانداری تهران گفته گزارش می کند، از این طرف نقوی‌حسینی، نماینده ای که حمله به همایش اصلاح طلبان در ورامین را رهبری کرد، نظر داده و گفته: “فرمانداری غلط کرده که به فتنه گران مجوز سخنرانی در ورامین را داده” و تاکید هم کرده: “این رفتارها را ادامه خواهیم داد.” و اعلام نظر کرده که “ آن ۵۰ نفری که آمده بودند سخنرانی موسوی لاری را بشنوند، پشیزی ارزش ندارند.” و آخرش هم جمع بندی کرده که: “به شماها ربطی ندارد که ما چطور فهمیدیم این همایش مجوز ندارد.” یعنی متوجه هستید؟ بقول خانم دکتر عقبی ها حال می کنند؟