‫ایکدر: به بهار مطبوعات خیانت نکردیم‬‎

فرشته قاضی
فرشته قاضی

» در مصاحبه با روز

سولماز ایکدر روزنامه نگاری که به تازگی از ایران خارج شده و حکم ۳ سال زندان دارد، در بخش اول مصاحبه اش با روز از شرایط روزنامه نگاری در ایران گفته بود و در این بخش از خروج از ایران و واکنش همکارانش

 

حالا که خارج شده ای چه فکر می کنی؟ یک جایی نوشته بودی اشتباه کرده ای.

نوشتم می دانستم دارم چه غلطی می کنم. آن موقعی که داشتم از مرز رد می شدم میدانستم دارم چه کار اشتباهی می کنم منتهی یک وقت هایی احساس می گوید درست است یا غلط است اما منطق می گوید شاید تصمیمی که از نظر احساسی به من فشار می آورد از نظر منطقی درست باشد. اگر قرار بود بروم زندان و حکم را بکشم بعد که آزاد می شدم، با توجه به اینکه اجازه تحصیل ندارم فرصت کار کردن ام هم کمتر از قبل می شد. الان ۳۳ سالم است ۳۶ سالگی می آمدم بیرون نه اجازه تحصیل داشتم نه اجازه یا فرصت کار. من فکر کردم این سه سال را بروم و سعی کنم بسازم زندگی را. اما از نظر احساسی این کار برایم خیلی سخت و به شدت دردناک بود. نمی خواهم آه و ناله بکنم، من تصمیم گرفتم، می دانستم دارم چه کاری می کنم، با بچه هایی که از ایران خارج شده بودند صحبت کرده بودم و می دانستم چه کار سختی است. اما من ترسیدم، قهرمان نبودم و ترسیدم و آمدم بیرون با وجود اینکه خیلی دردناک بود.

 

واکنش دوستان و همکاران داخل ایران به این مساله چه بود؟

 واکنش ها مختلف بود، بعضی ها خوشحال شدند بعضی ها ناراحت. بعضی می گفتند کاش می ماندی زندان می رفتی… کلا خیلی ها استقبال کردند و خیلی ها هم گفتند باید می ایستادی و هزینه حرفی راکه زده ای می دادی. اتفاقا درست هم این بود که می ایستادم و هزینه می دادم اما نتوانستم.

 

حالا می خواهی چه بکنی؟

من خیلی معتقد نیستم به امکان مبارزه از راه دور یا اصلاح طلبی از راه دور. ترجیح داده ام اینجا زبان بخوانم که وقتی به مقصد برسم درس بخوانم. یکی ازدوستان زندانی برای من پیغام داده ما که همه را در زندان گذراندیم شماها بروید حداقل یک چیزی یاد بگیرید بعدا شماها باید کشور را اداره کنید. من می خواهم یک چیزی یاد بگیرم به خواست آن آدم که اگر یک روزی فرصت اش را پیدا کنم بتوانم در ساخت کشور مشارکت کنم.

 

یعنی نمی خواهی با رسانه های خارج از کشور همکاری کنی؟ داخل ایران که بودی چه تاثیری از این رسانه ها در داخل کشور می دیدی؟

اگر بخواهم منصفانه بگویم برای خیلی از مردم رسانه های فارسی زبان خارج از کشور همان اعتباری را که روزنامه های چاپ داخل ایران دارند، ندارند. یعنی با وجود اینکه ضریب نفوذ اینترنت و ماهواره در ایران بالا رفته و خیلی خوب است که این رسانه ها هستند و می توانند چیزهایی منتشر کنند که در روزنامه های داخل کشور امکان انتشارش نیست، اما خیلی از رسانه ها دچار آفت دوری از ایران می شوند و آن چیزی را که برای مردم ایران دغدغه است گم می کنند. مثال اینکه خیلی از بچه هایی که خارج از کشور بودند نمی توانستند دلیل مشارکت مردم در انتخابات ۹۲ را تحلیل کنند و این را خیانت به بچه های ۸۸ می دانستند. این یکی از مهم ترین افت های رسانه های خارج از کشور است؛ تعدادی از رسانه ها دچار این مساله شده و ارتباط منطقی با جامعه هدف شان را گم کرده اند. اصلا نمی خواهم منکر تاثیرگذاری شوم حتما تاثیرگذار است اما خیلی روزنامه نگاران خوب و حرفه ای تر قبل از من بیرون آمده اند و من ترجیح می دهم در بخش دیگری جلو بروم.

 

یعد از جریانات ۸۸ برخی از مرگ روزنامه نگاری در ایران گفتند، تو این مساله را قبول داری به صورت مقطعی یا کلی؟

اینقدر این درخت ریشه هایش عمیق است که هرچقدر تبر بزنند باز هم جوانه می زند. من مرگ روزنامه نگاری را ندیدم، حتی احساس اش هم نکردم، ممکن است مریض شد، دست و پایش بسته شد، سخت شد اما همیشه یک راهی باقی بود همیشه می شد یک راه جدیدی پیدا کرد و جلو رفت. بچه ها با همه سختی هایی که دارند کار کردند و می کنند. چراغ تحریریه ها روشن است، نمی گویم تیراژ روزنامه ها اندازه زمان بهار مطبوعات است اما خیلی چیزها عوض شده، رسانه های جدید و مجازی و… اما هنوز هم خیلی ها هستند که خبری برای شان موثق است که در روزنامه ها نوشته شده باشد.

ما مشکلات صنفی زیاد داریم شما زمانی بودید که حداقل انجمن صنفی وجود داشت کسی بود که حرف شما را بشنود ما انجمن صنفی هم نداریم. بچه های ما هم باید بجنگند که مشکل امنیتی پیدا نکنند و از طرفی باید همزمان بجنگند که حق و حقوق یک آدم را داشته باشند نه حتی بیشتر. یعنی به عنوان یک خبرنگار که او را کارگر ارزیابی کرده اند به عنوان یک کارگر حقوق طبیعی برای ما قائل باشند. با همه این مشکلات و فشارها و مسائلی که هست چراغ تحریریه ها هیچ وقت خاموش نشد، سالهای خیلی بدی داشتیم اما به میراث روزنامه های بهار مطبوعات خیانت نکردیم.

 

اشاره کردی به انجمن صنفی، چی شد؟ بازگشایی انجمن از وعده های آقای روحانی بود.

آخرین بار که توانسته بودند مصالحه حداقلی درباره انجمن بکنند گفته بودند هیات مدیره استعفا بدهند و وزارت کار انتخابات برگزار و هیات مدیره جدید معرفی کند. هیات مدیره قبلی به درستی گفته بود که خود ما انتخابات برگزار می کنیم و استعفا نمی دهیم نمی شود استعفا داد بلکه انتخابات برگزار می کنیم که هیات مدیره جدید تشکیل شود. این را متاسفانه نپذیرفته و بعد گفته بودند اصلا دیگر دنبال بازگشایی انجمن صنفی نباشید. انجمن استانی تشکیل دهند، روزنامه نگاران استان های مختلف و دیگر دنبال انجمن سراسری نباشید. آقای انتظامی هم که متاسفانه دنبال همان طرح ساماندهی روزنامه نگاران است که از طرف بچه ها استقبال نشد؛ دولتی کردن روزنامه نگاری مطلوب ما نبود و برای همین کسی استقبال نکرد.