دیدار

نویسنده

شهریار مندنی پور در مصاحبه با ال پریودیکو…

مردم برای زندگی باید مخفی شوند

خوان فرناندز

 

شهریار مندنی پور، نویسنده رمان “سانسور یک داستان عاشقانه ایرانی”، روی برخی از جملات کتابش خط کشیده تا بدین ترتیب سانسور را محکوم کند؛ یک ایده بسیار کارآمد. وی در مصاحبه با ال پریودیکو به سؤالاتی در این خصوص پاسخ گفته است…

ایده خط کشیدن روی جملات رمان چگونه به ذهن تان آمد؟

داستانی وجود دارد که نشان می دهد چگونه نوشتن این رمان را آغاز کردم. من در ایالات متحده در یک کنفرانس شرکت کرده بودم که سلمان رشدی و اورهان پاموک نیز در آن حضور داشتند. همه از من در مورد وضعیت سانسور در کشورم سؤال می کردند. من خیلی در این زمینه فکر کردم و چون نویسنده هستم، تصمیم گرفتم مقوله سانسور را به شیوه ای جدید منتقل کنم. و این راه حل به ذهنم آمد. من ۲۰ صفحه از آن را نوشتم و آن را در جشنواره برای مردم خواندم. آنها خیلی خوششان آمد. و این مسأله مرا تشویق کرد تا ۳۵۰ صفحه دیگر نیز بنویسم.

 

شما در این صفحات شرایط عجیب زندگی شهروندان ایرانی را توصیف کرده اید. در این داستان مرز میان واقعیت و قصه کجاست؟

این یک رمان است، نه یک مستند. و آنچه بدان پرداخته ام به زندگی مردم مربوط می شود. سارا، قهرمان داستان، می تواند دختر من باشد. او سه بار به دلیل نداشتن حجاب مناسب دستگیر شده است.

 

در رمان شما جزئیاتی شاعرانه و همچنین جالب توجه به چشم می خورد: سارا و دارا، دو عاشق داستان، با گذاشتن پیام در کتاب های یک کتابخانه با یکدیگر در تماس هستند. آیا چنین چیزی در واقعیت روی می دهد؟

در کشور من مردم برای زندگی باید مخفی شوند، زیرا در خیابان ها گشت هایی وجود دارد که کارشان نظارت بر عفت و پاکدامنی مردم است و اگر آنها ببینند که یک زن و مرد با یکدیگر قدم می زنند، می توانند آنها را دستگیر کنند. در این رمان، سارا و دارا تصمیم می گیرند که یکدیگر را در اورژانس یک بیمارستان ببینند. در آنجا، بیماران واقعی در اطرافشان هستند و کسی به اینکه بین آن دو یک ماجرای عشقی وجود دارد شک نمی کند.

 

آیا این ایده در کشور شما مورد استفاده جوانان است؟

فکر نمی کنم، چون آنها به کتاب من دسترسی ندارند. کتابم در ایران ممنوع است.

 

اگر شما با کتاب تان وارد فرودگاه تهران شوید، چه اتفاقی می افتد؟

مأموران مرزی معمولاً رمان نمی خوانند. به همین دلیل احتمالاً بدون مشکل وارد خواهم شد. اگر از شانس بد با کسی روبرو شوم که نام مرا می شناسد، ممکن است دستگیر شوم و ازم بپرسند موضوع این کتاب چیست. و سپس مجبور خواهم شد رمان دیگری علیه این رمان بنویسم. بهتر است ایران نروم و اگر هم بروم کتابی با خودم نمی برم، مخصوصاً این کتاب را.

 

حداقل در غرب می توان این کتاب را خواند. شما چه واکنشی را از خوانندگان این کتاب انتظار دارید؟

امیدوارم از اینکه شانس زندگی در کشور آزادی را دارند آگاه باشند. قبل از انتشار این کتاب با دخترم که در ایران زندگی می کند صحبت کردم و به خاطر امنیت اش از او خواستم به مالزی برود. امیدوارم که خواننده غربی از بهایی که من و خانواده ام برای نوشتن این کتاب پرداخته ایم آگاه باشد.

 

شاید هم مردم را برای نیل به دموکراسی در ایران ترغیب کند.

در فستیوال کن، ژولیت بینوش، بازیگر فرانسوی، نسبت به وضعیت جعفر پناهی، فیلمساز خوشنام ایرانی که به دلیل انتقاد از دولت دستگیر شده بود، افسوس خورد. او چند روز بعد آزاد شد. این بدان معنی است که فشار نتیجه می دهد. ولی در دولت های غربی وضع چگونه است؟ در میان دولتمردان هستند کسانی که از حکومت تهران حمایت می کنند. سؤال این است که کدام رویکرد در نهایت قوی تر خواهد بود؟

 

به نظر شما کدام یک؟

در نهایت مردم پیروز خواهند شد. من مطمئن هستم که در باطن افراد یک روحیه بشردوستانه وجود دارد. ما باید به انسانیت اطمینان داشته باشیم و امید خود را ازدست ندهیم..

 

منبع: ال پریودیکو، ۱۱ ژوئیه