دانشگاه و مدنیت سیاسی جامعه محور

تقی رحمانی
تقی رحمانی

روز خوب ۱۶ آذر ۱۳۹۲ را باید تکرار کرد، منتها با باز بینی موقعیت دانشگاه و دولت و جریان راست افراطی که در بسیج دانشجویی نفوذ دارد. ۱۶ آذر امسال آغاز خوبی برای دانشجوی ایرانی بود که توانست این را روز را با دید مدنی و توسعه گرا که صلح طلبی را باور دارد گرامی بدارد.

آن سه قطره خون اگر در اعتراض به نیکسون بر خاک ریخت، به خاطرحمایت امریکا از استبداد بود پس جوهر ۱۶ آذر ضد استبدادی و مقاومت برای آزادی است. امروز این ایده شفاف تر خود را می نماید، چرا که بعد از ۶۰ سال، جنبش دانشجویی این روز را همچنان به آزادی خواهی پیوند زده وجوهر آن اعتراض را پاس داشته است.

دانشگاهی که نگاه مدنی داشته باشد، خانه (مدنیت سیاسی) شود و از منظر مدنیت به سیاست نگاه کند، اولویت هایش هم متفاوت و میدان فعالیتش هم نوع دیگر می شود. همان طور که رابطه اش با حکومت و در اینجا دولت روحانی هم تعریف جدیدی می یابد.

این نگاه دیگر دولت محور نیست که یا بر دولت باشد یا با دولت .

قبل از انقلاب دانشگاه خانه آزادی بود و بر دولت و حکومت؛ نگاه دولت محور داشت و مطابق شرایط زمانه یاور جریان چپ مذهبی و غیر مذهبی شد. بعد از انقلاب اما نگاه دولت محور به دو دسته تقسیم شد: مخالف و موافق.

برادران دوست بر دولت پهلوی حالا رقیب و بعد برادران دشمن شدند و کار به کشمکش خونین هم رسید. آنان که بر قدرت بودند مورد ظلم کسانی قرار گرفتند که در قدرت بودند. در مسابقه من یا تو، برادران دیروز دشمنان امروزشده بودند. در این تقابل دانشگاه مطابق نگاه دولت محور خود وارد این جدال خونین هم شد. زندان اوین هم متهم و هم بازجوی دانشجو داشت که هر یک خود را حق می پنداشت و برای شکستن طرف مقابل به خود اجازه می داد هر عملی را انجام دهد. دولت محوری را پایانی نبود.

زمانه دیگر گشت اما دانشگاه دیگر نشد. در دوره اصلاحات باز فضای دانشگاه به دو دسته تقسیم شد که در دولت و بردولت خوانده می شدند. اما این قاعده بحران خود را نشان داد و دانشگاه به جمع بندی پر هزینه ای رسید و باید به طرف نگاه جامعه محور می رفت اما دیگر دوره فضای نیمه باز اصلاحات پایان یافته بود.

با توجه به تجربه جنبش دانشجویی در دوره اصلاحات که به طرف جامعه محوری آمد

۱۶ آذر امسال می تواند شروع مجددی با تکیه به تجربه جامعه محوری باشد. در این صورت نوع مواجه جنبش دانشجویی با حکومت و جناح بندی آن، جامعه مدنی و نیز بدنه دانشجویی و تعریف نقش فعالیت دانشجویی متفاوت می گردد.

 

دانشجو، حکومت و جناح بندی های آن

دانشگاه کان سیاست است اما چه نوع سیاستی؟ دولت محوری یعنی یا بر دولت بودن یا با دولت بودن؟ هر دو این نقش ها در ایران بازی شده و جواب مطلوب در راه تعمیق فضای باز نیافته است.

دانشگاه خانه مدنیت سیاسی می تواند باشد. اگرچه رفتن این میسرساده نیست اما چاره ای از رفتن آن هم نیست.

در این رابطه ملاک می تواند مبتنی بر میزان همکاری دانشجو و جنبش و جریان دانشجویی با حکومت باشد و بر اینکه آیا دولت روحانی، یا هر جناح حکومتی، تا چه میزان حاضرند به نهاد های مدنی و آزادی های مدنی احترام بگذارند و فضا را برای این نوع فعالیت ها باز کنند.

دانشگاه جامعه محور اپوزیسیون نظام نیست اما کارگزار حکومت هم نیست بلکه از منظر زندگی مدنی به روابط قدرت نگاه می کند. در این راستا به جناح های حکومت هم نظر دارد که آیا آنان می خواهند شرایط کسب و کار و حقوق شهروندی و عزت کشور و جامعه را نگاه دارند یا خیر. بر این اساس است که دانشجو رابطه خود را با حکومت تنظیم می کند. در این حالت او به طور قرار دادی و کلاسیک بر دولت یا با دولت نیست بلکه متناسب با برنامه و عمل حکومت با آن رابطه برقرار می کند.

این تجربه در دوره اصلاحات و قبل از انقلاب در دانشگاه نبود و نتایج منفی خود را هم به جا گذاشت چرا که دولت محوری جنبش دانشجویی آفات خطرناکی دارد.

امروز هم برخورد با دولت و حکومت از منظر مدنیت سیاسی می تواند دانشجو را به راهبرد جدیدی برساند.

 

دانشگاه، جامعه مدنی و نهادهای مدنی

اگر از منظر زندگی، شغل و شخصیت شهروندی به سیاست نگاه شود جنبش دانشجویی در عمل لولای رابطه جامعه مدنی به حکومت، منتها از منظر جامعه مدنی است .

دانشجوی جامعه محور فضای مدنی دانشگاه را عرصه تعامل نهاد های مدنی با احزاب و حکومت می کند ولی خود در کنار نهاد های مدنی می ایستد. چنین کاری تا کنون کمتر شده است. نهاد دانشجویی نهادی مدنی است. اگر چنین شود در دانشگاه چهره های مدنی هم حضور می یابند و در این همایش های دانشجویی دانشگاه، لولای ارتباطی سیاست و مدنیت می شود. در این راستا است که دستور کار جنبش دانشجویی مدنی می شود ودر نتیجه امر سیاسی را هم شکل مدنی می بخشد.

سوژه هایی مانند توجه به حقوق شهروندی یا آلودگی هوا و یا آزادی نهاد های مدنی و یا توجه به لغو تدریجی احکام اعدام و… می توانددر دانشگاه محل اتصال جامعه مدنی با دانشگاه و به چالش کشیدن حکومت و دولت در این زمینه شود.

 

دانشجو و بدنه دانشگاهی

بی گمان کمترین التفات به بدنه دانشجویی در تاریخ جنبش دانشجویی شده است. دانشجو بعد از دانشگاه چه می شود؟ چه می کند؟ با آرمان های دوره دانشجویی چگونه برخورد می کند؟

بی توجهی به زیست دانشجو در دوره دانشجویی تنها از طریق توجه به ویژگی صنفی دانشجو در دانشگاه است که می تواند تعدیل شود. در این زیست صنفی دانشجو می آموزد که در آینده چگونه شخصیت و زیست مدنی پیدا و مسئله صنفی خود را با مدیریت و کمک دانشجویان حل کند. این زیست مدنی زمانی موفق می شود که دانشجو در دانشگاه جامعه مدنی را بشناسد، با آن ارتباط برقرار کند و از منظر جامعه مدنی با دولت و حکومت وارد تعامل شود. رسیدن به این وِیژگی به آینده وی هم مرتبط می شود، زیرا یاد می گیرد که در حقیقت بیرون از دانشگاه است که زندگی مدنی و واقعی شروع می شود و در دانشگاه او می تواند این زندگی تمرین کند .

در خاتمه به نظر می رسد که فعالیت دانشجویی می تواند دوره جدیدی را از منظر جامعه محوری شروع کند که در آن محوریت با مدنیت سیاسی باشد. در این حالت تعامل دانشجو با قدرت، هم از منظر زیست مدنی فردی و هم زیست اجتماعی رقم می خورد. این گونه نزدیک شدن به سیاست، هم بدنه دانشجویی رابه مدنیت سیاسی ترغیب می کند و هم می تواند راه جدیدی در پیشبرد مطالبه محوری قلمداد شود .