گزارش

نویسنده
پیام رهنما

تئاتر، زیر تیغ سانسور

این روزها دست اندرکاران حوزه هنرهای نمایشی شاید سیاه ترین روزهای تاریخ تئاتر در ایران را سپری می کنند.فشار نیروهای سانسورچی وزارت ارشاد از سویی و دخالت های گروههای خودسر رژیم جمهوری اسلامی ایران ازجهتی دیگر بر گروههای هنری تئاتر در تهران و شهرستان ها باعث شده است تا اغلب بزرگان این هنر به شکلی محسوس خانه نشین شوند.

 

 

با حضور حسین شاه آبادی در مقام معاونت فرهنگی و هنری وزیر ارشاد نخستین مشکلات گروههای هنری آغازشد.او که سال ها به عنوان یکی از نیروهای برجسته فرهنگی سپاه پاسداران فعالیت می کرد درهمان روزهای اولیه حضورش در کابینه احمدی نژاد، دست به تعویض مدیرکل مرکز هنرهای نمایشی زد.همزمان با آغاز سیاست های سرکوب گرایانه شاه آبادی حسین مسافر آستانه به کرسی ریاست تئاتر ایران تکیه زد.فردی که تا پیش از این از نیروهای شناخته شده بسیج تهران و دبیر انجمن تئاتردفاع مقدس بود.در کنار مسافر آستانه، حسین حمزه زاده به عنوان ریاست انجمن هنرهای نمایشی وارد عمل شد.حمزه زاده نیز سال ها از اعضای مهم و تاثیر گذار سپاه در فضای فرهنگی و هنری دولت ایران محسوب می شد و امروز در میان تئاتری ها به عنوان “آقای اختلاس ” شهرت دارد.ترکیب سه مثلث شاه آبادی، مسافر آستانه و حسین حمزه زاده باعث شد تا پروژه حذف گروه های مستقل تئاتری در مرکز هنرهای نمایشی زیر نظر دولتمردان کودتایی ایران آغاز شود.

به این ترتیب کارگردانانی همچون بهرام بیضایی، محمد رحمانیان، بهزاد فراهانی، علیرضا کوشک جلالی، علیرضا نادری، کیومرث مرادی، پیام دهکردی، حسین کیانی، حمید پورآذری، وحید رهبانی، محمد یعقوبی و نویسندگانی چون محمد چرم شیر، پرویز بشردوست، عباس جوانمردونصرالله قادری از ورطه فعالیت های هنری کنار رفته وفضایی جهت تامین فعالیت های افراد وابسته به دولت همچون امیر دژاکام، هادی مرزبان، محمود عزیزی، علی موسویان و روح الله جعفری درتئاتر فراهم آمد.

نخستین فشار نیروهای امنیتی درتوقیف آثار تولید شده توسط کارگردانان غیردولتی بود.حمله تند رسانه های وابسته به دولت به نمایش هایی چون “هامون بازان”، هداگابلر، متولد 1361، نوشتن در تاریکی و خانم آغا باعث شد تا همه این آثار درروزهای پایانی تمرین و یا اولین اجراهای خود به تعطیلی کشانیده شوند.

دومین مرحله حذف تئاتر با سانسور نمایش هایی که بر صحنه بودند ادامه پیدا کرد.آثارکارگردانانی چون چیستا یثربی، حمیدرضا فلاحی، کتایون حسین زاده، بهرام تشکر و علی نرگس نژاد از این دسته هستند.

اما مهم ترین بخش فشارهای دولتی در بخش اقتصاد تئاتر شکل گرفته است.این قسمت که به طور کامل زیر نظر حسین حمزه زاده طراحی و اجرا می شود بامشکل عمده ای همچون عدم پرداخت اقساط نمایش های بر صحنه مواجه است.به طور مثال همه گروههایی که از دوسال گذشته آثاری را به صحنه برده اند تاکنون موفق به دریافت باقیمانده وجوه نقدی خود از انجمن هنرهای نمایشی نشده اند.گروههایی که که این روزها نیز آثارشان را دربرابر مخاطبان قرار می دهند بدون عقد قرارداد و دریافت وجه نقد مشغول به اجرا هستند.خبرنگار ما در تهران با گفتگویی کوتاه با برخی از دست اندرکاران نمایش های برصحنه به گفتگو نشسته است.

 

چیستا یثربی:(کارگردان)

امشب هیجدهمین شب اجرای نمایش “بادها برای که می وزند “در سالن قشقایی مجموگعه تئاتر شهراست.تا به حال دو بار متن نمایش پیشنهادی ام به شورای نظارت و ارزشیابی را به دلیل محتوای آن مردود کرده اند تا اینکه نوبت به این نمایش رسید.طبق اعلام مدیرکل مرکز هنرهای نمایشی قرار براین بود تا هیچ نمایشی بدون عقد قرار داد به اجرا نرسد که متاسفانه درباره گروه ما این اتفاق نیفتاد.درهنگام آغاز اجرا ایشان در سفر بلند مدت خارج از کشور بودند و من مجبور شدم از هزینه های شخصی دست به اجرای نمایش بزنم.تا این لحظه هم تاکنون تنها یک قسط بسیار ناچیز را دریافت کرده ام و معلوم نیست باقیمانده را چه زمانی دریافت خواهم کرد.بسیاری از گروههای سال های گذشته درنوبت دریافت اقساط خود هستند و گمانم تا دوسال آینده تسویه حسابی شکل نخواهد گرفت.تنها می دانم به این صورت خیلی ها عطای تئاتر را به لقایش خواهند بخشید.

 

حمیدرضا فلاحی(کارگردان)

اجرای ما دوروز است که تمام شده است.هنوز از دبیرخانه جشنواره فجر دستمزد اجرایمان در بهمن گذشته را دریافت نکرده ایم.به نظر می آید مدیریت کلان تئاتر ایران هیچ نگاه منصفانه ای را به گروهها ندارند.بسیاری از گروه ها از این وضعیت به تنگ آمده اند.مگر اجرای یک تئاتر تا چه اندازه از بودجه یک کشور را درگیر می کند.چرا نمایندگان مجلس دربخش فرهنگی تنها شعار می دهند؟چرا نشستی با گروههای تئاتری ایجاد نمی کنند؟نشست های آسیب شناسی تئاتر ایران درحد مدیریت های داخلی با گروهها شکل می گیرد و نتایج آن به جلسات آتی و آینده موکول می شود.سالی یک بار این اتفاق رخ می دهند بدون نتیجه.به نظر می آید همه سر کاریم.

 

 

محسن حسینی:(کارگردان و بازیگر)

به  نظر من از تئاتر ایران تنها پیکره ای بی جان و بی روح باقی مانده است.روزهایی که علی رفیعی، قطب الدین صادقی و حمید سمندریان در این تئاتر آثار فاخری را به صحنه می آوردند کجا رفته است.اساسا جنس تماشاگران تئاتر با روی کار امدن برخی ها هم عوض شده است.تماشاگران بدد پسند و کم حوصله به دیدن تئاترها می آیند.نمایش هایی هم که تولید می شود به همین گونه اند.کارگردانی وابسته به آقایان در طول شش ماه دو نمایش را به سالن های بزرگ تئاتر تهران می آورد با قراردادهای بالای صد میلیون.کیفیت اثر صفر است و تفکر حاکم بر اجرا در راستای خواسته های ارزشی.بدین ترتیب معلوم است که کوتوله ها می آیند و چنین نمایش هایی را به صحنه می آورند.اندک جوانانی هستند که در حال تلاش برای زنده نگاه داشتن اوضاع فاجعه انگیز تئاتر هستند.امیدوارم که آن ها را دریابند.ما اقتصادی برای تئاتر نداریم و همه اتفاقات در حد یک لطیفه است.امیدوارم جامعه تئاتر خود روزی برای این روند سرکوب گرایانه ای که بر علیه اشان پیش گرفته اند اقدام کنند.