مسابقات جام یورو 2012 در جریان است، امروز تیم فرانسه که باید از سوئد می برد، با دو گل سنگین به سوئد باخت و با این حال به عنوان تیم دوم گروه به مرحله بعد رفت. تیم انگلیس هم که از اوکراین بهتر بازی نکرد، با یک گل، اوکراین را شکست داد و همراه با فرانسه صعود کرد. در همین راستا، یکی از کارشناسان تاریخ دین و تاریخ اسلام با این فرض که بازیکنان تیم های امروز جهان، اروپایی و غیر اروپایی اگر جزو پیامبران و ائمه بودند، شبیه چه کسی بودند، موارد زیر را خاطر نشان کرد.
فرانک ریبری مثل مسیح است، هر توپ مرده ای را زنده می کند و به بازی برمی گرداند.
وین رونی مثل امام زمان است، اکثرا از نظرها غایب است.
بوفون، مثل حضرت نوح است، از وقتی که دنیا خلق شده وجود دارد.
رونالدو مثل حضرت یوسف است، دائم با موها و قیافه اش ور می رود خوشگل بماند.
آبراهاموویچ مثل بوداست، از جایش تکان نمی خورد، اما میلیونها نفر به او ایمان دارند.
دیوید بکهام مثل حضرت سلیمان است، زنش از خودش معروف تر است.
لیونل مسی مثل حضرت موسی است، دائما معجزه می کند.
علی پروین مثل حضرت داوود است، معجزه اش در صدا و نوع حرف زدنش است.
پرتغال فروش کجاست؟
مذاکرات هسته ای بین ایران و گروه پنج باضافه یک برگزار شد. روسیه اعلام کرد که ایران شرایط خودش را برای عقب نشینی از غنی سازی 20 درصد اعلام کرده است. ایران هم اعلام کرد بطور قاطعانه بر سر مواضع هسته ای خودش محکم ایستاده است. کاترین اشتون هم از مذاکرات اعلام رضایت کرد و گفت ایران مواضع غرب را پذیرفته. سعید جلیلی هم از مذاکرات اعلام رضایت کرده و گفته که غرب مواضع ایران را پذیرفته است. به عبارت دیگر دو طرف که دو نظر متضاد داشتند، هر دو موفق شده اند بدون اینکه نظر طرف مقابل را بپذیرند، در مذاکره پیروز شوند. به گفته صدای مسکو ایران دیگر غنی سازی 20 درصد نمی کند، به گفته صدای ایران هم ایران هر جور دلش خواست غنی سازی می کند. به این می گویند یک مذاکره خوب، دو نفر که با هم مخالفند با هم حرف می زنند، هر دو هم سر حرف شان می مانند، هر دو هم به نتیجه می رسند. بیخودی هم دنبال پرتقال فروش و لیموفروش و انواع دیگر فروشنده نگردید که نیست.
کناره گیری از سیاست
قربانش بروم که از هر انگشتش یک هنر می ریزد. باور نمی کنید، به علامت هایی که احمدی نژاد با انگشت هایش همیشه نشان می دهد دقت کنید. من فکر می کنم اگر دوره ریاست جمهوری اش تمام شد با این انعطافی که در انگشت هایش دارد، اگر به استخرهای برزیل نرود برای زیرآبی، احتمالا می تواند یا شعبده بازی یا عروسک گردانی کند، من که فکر می کنم شخصیت “جیگر” کلاه قرمزی را بتواند بخوبی اداره کند. البته یک راه دیگر هم این است که برود و یک برنامه گفتگوی تلویزیونی را اداره کند، یکی از تماشایی ترین برنامه های تلویزیونی جهان می شود. البته خودش تصمیم گرفته برای صلح جهانی تلاش کند، همین هشت سال هم واقعا برای صلح جهانی تلاش های زیادی کرد. شاید هم دروازه بان تیم ملی بشود. البته یکی دیگر از کارهایی که می تواند بکند این است که دبیرکل سازمان ملل بشود. من که معتقدم اگر همین قدرتی را که در اداره کشور نشان داد، اگر در سطح جهانی نشان بدهد، بعید نیست که ایران به بزرگترین قدرت جهانی تبدیل شود. همین که از ایران برود، خودش یک کمک بزرگی به توسعه کشور است. فعلا که مشغول گشت و گذار در کشورهایی است که هنوز خبرهای ایران را ندارند، مثل چین و بولیوی و فکر می کنند طرف هنوز رئیس جمهور است. فعلا خودش در سفر آمریکای لاتین است و اعضای کابینه اش در حال محاکمه برای اختلاس. به هر حال احمدی نژاد در مصاحبه با یک تلویزیون فرنگی اعلام کرد که قصد دارد از سیاست کناره گیری کند. حالا اگر کناره گیری کرد ما چه بکنیم؟ حالا شما هیچی، من بدبخت بدون سوژه تمام سرچشمه های طنزم می خشکد، باید بروم دستگاه چمن زنی بخرم، تمام چمن هایی که در هر جایی روئیده کوتاه کنم. واقعا چرا کسی به فکر گلها نیست؟ چرا کسی به فکر ماهیها نیست؟ حالا گلها و ماهی ها توی سرش بخورد، چرا کسی به فکر طنزنویس ها نیست؟ هفت هشت نفر هم خودجوش از پول انحرافی جمع شده اند که بی احمدی نژاد به بهشت نمی رویم و او باید بماند و به همین جهت قرار است این عده را با چک پول ها و ساندیس ها تبعید کنیم به همان جا که طرف می رود نارمک . اما به شرط آن که مانند همه وزیران و روسای انتخابی اش تو زرد از کار در نیایبد و بعد از چند ماه باز هم بمانند حتی اگر از بوی جوراب های بهشتی مست شدند.
روسیه آماده تغییر موضع
بعد از این همه ناز و ادا و اطوار و چیزهای خوب و بد دیگر، بالاخره دوشیدن جمهوری اسلامی تمام شد و آقای پوتین دست از مواضع خودش که قرار بود تا حد تیم ملی از دولت سوریه حمایت کند برئتشن و گفت تصمیم گرفته که دولت سوریه را تغییر بدهد. البته نه اینکه می خواهد تغییر بدهد، همین که به ایران بگوید که من از سوریه حمایت نمی کنم، ایران هم به سوریه بگوید که روسیه از سوریه حمایت نمی کند، خود بشار اسد بساطش را جمع می کند و احتمالا تا قبل از اینکه چشم بقیه ملت سوریه را دربیاورد، می رود سراغ چشم پزشکی خودش در انگلیس یا یک جای دیگر. فعلا می رویم که روند دوم وضع سوریه را بعد از مذاکرات هسته ای ایران و پنج باضافه یک داشته باشیم.
بابا بزرگ! بخواب، لحاف یخ کرد!
من اصولا نمی فهمم این آقای صافی گلپایگانی به چه امیدی هی نظریه صادر می کند؟ البته خیلی وقت ها آدم قلدر پیر که می شود، تا وقتی پشتش به خاک نرسیده فکر می کند جهان پهلوان است. این بنده خدا هم فکر می کند که واقعه رژی و جنبش تنباکو نیم ساعت قبل اتفاق افتاده و هی حکم صادر می کند، مرد حسابی! آدم که با دو تا سه و چهار گشنیز و دو تا خال پیک که برای دل مردم حکم نمی کند. چهار ماه قبل آقای صافی اعلام کرد که چون جریان انحرافی با لگد زده وسط بیضه اسلام، می خواهد یک راهپیمایی عظیم از در خانه اش در مشهد تا حرم امام رضا بکند، فکر کرد راه که بیافتد فوج فوج و موج موج مسلمین مثل ابابیل با بیل دنبالش راه می افتند و ریشه انحراف را در می آورند. غافل از اینکه اگر خود امام رضا هم اعلام راهپیمایی کرده بود، فکر کنم حتی امام نقی هم برای راهپیمایی اش نمی آمد. سه ماه قبل هم که حکم مرتد بودن همه حامیان فیس بوکی امام نقی را داده بود، حالا هی مثل گربه ای که وسط باغچه پی پی کرده، خاک می ریزند روش دوباره امت ویز ویز شعر می خوانند و ساز می زنند و روز به روز بر محبوبیت امام نقی فیس بوکی افزوده می شود. دیروز هم تخم دوزرده آقا صادر شده و فرموده که “مسوولان متهم به فساد در دولت باید استعفا بدهند.” این آیت الله صافی گلپایگانی هم مثل خیلی از رهبران اپوزیسیون سالهاست مرده ولی خبرش را به خودش نداده اند، یکی برود در خانه اش به آقا خبر بدهد که بیضه اسلام مدتهاست گم شده و معلوم نیست کجاست، بیخودی هم کسی مواظبت نکند. چیزی باقی نمانده است.
کنسرت با اعمال شاقه
واقعا همین که مسوولان محترم کشور هر روز از یک راه برای جلوگیری از چیزهای مختلف استفاده می کنند، خودش هنر بزرگی است. یک روز قلیان، یک روز مدل مو، یک روز خشتک شلوار، یک روز اکلیل زیر چشم، یک روز عینک آفتابی، حالا هم که گیر سنگین به هر کسی که برود کنسرت موسیقی. فکر کن اگر خانمی مثل جی جی ها آرایش کند و برای مراسم روز 22 بهمن یا روز فوت آیت الله خمینی برود به میدان آزادی هم به او ساندیس می دهند، هم 2573 تا عکس اش را می گذارند توی فیس بوک که مشتری پیدا کند، اما اگر بازیگر زن سینما با لباس تروتمیز برای کنسرت موسیقی برود، دستگیرش می کنند و می برندش زندان. مشکل حجاب نیست، مشکل این است که زنی که حجابش مثل خواهران نیروی انتظامی نباشد، باید برای راهپیمایی انقلابی برود، وگرنه بقول احسان خواجه امیری “این روزها کنسرت گذاشتن سخت نیست، سخت ترین کار آمدن به کنسرت است.” از اینها گذشته، پاکستانی ها یک خواننده زن را در آن کشور کشتند.
یک انتخابات دو برنده
احمد شفیق نامزد انتخابات ریاست جمهوری مصر که طرفدار حکومت قبلی است اعلام کرد که با 51.5 درصد آرا رئیس جمهور شده، محمد مرسی نامزد اخوان المسلمین هم اعلام کرد با 52 درصد از آرا رئیس جمهور شده است. البته هر کدام که رئیس جمهور بشوند، به هر حال یا نامزد انقلابیون با 4 درصد اختلاف برنده می شود، یا با چهار درصد اختلاف می بازد. یعنی این همه انقلاب و بزن و ببند و بریز و بپاش و جر و دعوا و کشته شدن و کشتن، همه اش بخاطر اختلاف در 4 درصد آرا بود؟ از هر طرف نگاه کنی مسخره است. اگر فکر کنی انقلابیون حق دارند، باید به این سووال جواب بدهیم که این چه انقلابی است که 48 درصد مردم با آن مخالفند و اگر طرفدار دولت مبارک باشی باید به این سووال پاسخ بدهی که این چه حکومتی است که پنجاه درصد مردم، حالا دو درصد کم یا زیاد با آن مخالفند؟ جدا به نظرتان شوخی نیست؟