شبکه ۳ تلاش میکند تا در هر شمارهی هنر روز، نشریات اینترنتی را که با محتوای ادبیات و هنر و به زبان فارسی منتشر میشوند به خوانندگان معرفی کند.
معرفی سایت “آن دیگری“
“آن دیگری”، وبسایت شخصی مسعود احمدی، شاعر و منتقد معاصر وارد چهارمین سال فعالیت خود شده است. آن دیگری به روال معهود وبسایتهای شخصی، سعی در معرفی هنرمند و آثارش دارد، با ای حال آن دیگری در کنار پوشش دادن این بخش، نگاهی ویژه به شعر جوان امروز نیز دارد. مسعود احمدی در بخش “شعر تو”، آثار شاعران معاصر را منتشر میکند و در انتشار این آثار، توجه خاصی به جوانان و شاعران کمتر شناختهشده دارد.
نویسنده در بخش “شعر شهر”، در هر شماره، آثار شاعران یکی از شهرستانهای کشور را درج میکند. تا کنون شعر شهرهای اهواز، آستارا، همدان، اصفهان، بندر دیر، بوشهر، کرج، کرمان، گرگان، گلستان، گیلان و مشهد در این بخش منتشر شده است.
آن دیگری توجهی خاص به شعر زنان نیز دارد و به همین خاطر بخشی دارد به نام «شعر زنان». این بخش در به روزرسانی این ماه، با آثاری از شبنم آذر، کبوتر ارشدی، لیدا تبیانی، نگین آذر، رویا تفتی و… منتشر شده است.
یکی از بخشهای پربازدید آن دیگری، بخش “یادداشت” است. مسعود احمدی در این بخش، ضمن یادآوری خاطرات گذشته و زندگش شاعری خود، دیدگاه و نقد و نظرهایش پیرامون ادبیات، خصوصا شعر معاصر را منتشر میکند. این دیدگاهها اغلب بیپروا و بدون در نظر گرفتن صلاح و مصلحت نوشته شدهاند. دو یادداشت پربازدید از این بخش را اینجا میخوانید:
شاعران فیسبوکی، خودارضایی و تخریب
اگرچه سرمایهداری صنعتی و مدرنیته ملازم با آن در سرآغاز پیدایی و پایگیری به راستی مبشر فردیت و بلکه فردیتی خودمختار بود اما به سایقهی ماهیتی اقتدارگرا که ارزش افزوده و مآلاً انباشت سرمایهی حاصل از تولید انبوه و مصرف بیمرز استیلای همهجایی و همهجانبهی آن را تأمین و تضمین مینماید، به تدریج و عمدتاً از طریق رسانههای جمعی و شبکههای اجتماعی از جمله فیسبوک به تحمیق و تخدیر انسانی پرداخت که قرار بود با ارادهیی معطوف به خرد رستگار شود.
تردیدی نیست که گروهی از کاربران شبکههای اجتماعی به مدد دانش، بینش، هوش و… به این خنثیسازی و انفعال تن ندادهاند و با زیرکی علاوه بر استفاده از معدود دادههای مفید و البته ناقص و ابتر، ضمن ارایه آثار و منتخباتی زیبا و عالمانه و سودمند اعم از شعر و نثر و تصویر و صوت، برای پیشبرد آرمانها، بالاخص اهداف سیاسی خود نیز از این شبکهها سود برده و میبرند اما محصول عمدهی این شبکهها تودهی عظیمی سوژهی مسخ و منفعل است که متأثر از تعداد “لایک”ها و “شیر”هایی که در داد و ستدی کاسبکارانه کسب میکنند، متوهم میشوند و ارضاء. به همین روی آنچه گروه کثیری از مسخشدگان به نام شعر ارایه میدهند، مبین سادهگیری، آسانپسندی و مآلا کاهلیست. گویا این برونجهیدگان از پسلههای شبه طبقهی متوسط که خوابنما شدهاند و یک شبهشاعر، نمیدانند که شعر در زبان شکل میگیرد و شکلی ویژه که از درآمیختگی ذهن و زبان فراهم میآید مبین فردیت هنرمند است و نمیدانند که بدون مطالعهی آثار بزرگان قدیم و جدید و درنگ در چند و چون حاصل عرقریزان جان و جسم آنان و هم اشراف همهجانبه بر زبان و ادب سرزمین مادری و آگاهی نسبی از کم و کیف ادبیات جهان، نمیتوان اثری متشخص که در رشد فرهنگ و بالندگی جامعه نقشی داشته باشد، خلق نمود. و باز نمیدانند که این شبهشعرها از اسباب تخریب فرهنگ و تنزیل پسند و در نهایت مروج ابتذالیاند که پایگاه قدرتاند و سبب خرسندی اربابان قدرقدرت جهان.
بیآزرمی، تبلیغ کودنانه و فرصتطلبانه
ابلهامردا/ عدوی تو نیستم من/ انکار توام
احمد شاملو
گر ببینی ناکسان بالا نشینند عیب نیست
روی دریا کف نشیند، قعر دریا گوهر است
صائب تبریزی
نخست به این نامها توجه نماییم: هوشنگ ابتهاج، شمس لنگرودی، جبران خلیل جبران، یدالله رویایی، پیتر سلرز، آلبر کامو، ال پاچینو، ماکیاولی، رومن رولان، دانته، یدالله رویایی، احمد شاملو، گورویدال، الدوس هاکسلی، لیلا کردبچه، هوشنگ ابتهاج، میلان کوندرا، بیژن نجدی، پگاه احمدی، حافظ، ساموئل بکت.
اینها اسامی کسانیست که بیتی، جملهیی، عبارتی از آنان که احتمالاً به جملهی پُر مغز و قصار گرفته شدهاند، به همراه عکس در ایمیلی برای بسیاری ارسال گردیده است. دقت در ترتیب نام افراد و محتوای آنچه که از نامبردگان در آن منتخبات آمده، بیانگر این واقعیت است که گردآورندهی جاهل و عجول جز کاری صرفاً تبلیغاتی هدف دیگری را دنبال ننموده، وگرنه دست کم برای گزینش نه به همهی آثار بلکه به چندتایی از اینگونه گردآوریها که در فضای مجازی هم به وفور یافت میشوند رجوع میکرد و یا اگر از دانشی مختصر برخوردار میبود و طبیعتاً منابع و مؤاخذ را میشناخت و نیز بهرهیی از ذوق سلیم میداشت، حداقل گزینه اشعار اساتیدی چون هوشنگ ابتهاج، احمد شاملو و یدالله رویایی را تورقی میکرد تا یکی دو نمونه از سخنان پرمغز و نعز نامبردگان را که اندک هم نیستند برمیگزید، نه آنچه را که در قیاس با بسیاری از نوشتهها و گفتههای آنان نازلترین است.
ظریفی میگفت: مبنای این نحوهی انتخاب “این همانی” یعنی همانند جلوهدادن بوده است اما به گمان این نگارنده توسل به ترفندی چنین سخیف نیازمند اندک دانش و ذکاوتیست که گردآورنده از آن بیبهره بوده و انگیزه چنین تاخت و تازهای گستاخانه فقط و فقط خودشیفتگی، جاهطلبی و بیآزرمی نوکیسگانِ نورسیدهییست که همگان و از جمله مخاطبین را نادان و کودن میپندارند و بر این تصورند که با چنین شعبدههایی دوغ و دوشاب یکی میشوند و شلغم و گلابی هممرتبه.
با این تفاصیل بیثمر به نظر نمیرسد که با عبور از کنار دانته و ماکیاولی و هاکسلی و… که ملعبهی دست چنین نابخردی شدهاند، نخست به دو نمونه از منتخبات آن گزینندهی بیمایه و مغرض نگاهی بیندازیم و بعد به دو گزینه صاحب این قلم که تنها به حافظهاش اتکا کرده است:
امشب به قصهی دل من گوش میکنی
فردا مرا چو قصه فراموش میکنی