در نقد آنچه خاتمی انجام داد یا خواندن پس ذهن او که در یک انتخابات فرمایشی تحریم شده بد نام شرکت کرد نکاتی چند قابل ذکر است. تعمق در علل این رفتار، پنجره ای به بحران های درون جریان اصلاح طلبی ایران است و شاید برای فردا راهگشا باشد.برای شروع، یک خاطره تاریخی را یادآوری می کنم که دلالت بر پیچیدگی و غیر قابل پیش بینی بودن تحولات در روابط قدرت در ایران دارد. 16 آذر آخرین سالی که خاتمی رییس جمهور بود در سالن شهید چمران دانشکده فنی دانشگاه تهران عده ای از دانشجویان ناراضی از روند اصلاحات با هیجان وسط سخنرانی شعار می دادند که “خاتمی استعفا خاتمی استعفا”. سید محمد خاتمی که با فضای ملتهب دانشجویی مواجه بود جمله و کنایه ای تاریخی خطاب به دانشجویان گفت که اندکی بعد محقق شد.خاتمی به کنایه گفت بزودی دولتی بر سر کار می آید که همه انتظارات شما را برآورده می کند. منظور و کنایه او رییس جمهور شدن احمدی نژاد و باند او بود که بعد ها فاجعه ای تاریخی شد. حداقل در آن زمان خاتمی حدس می زد که از مجموع پتانسیل جریان راست و نیز توان اصلاح طلبان و جریان اصلاح طلبی در آن مقطع چه فاجعه ای در حال تکوین است. در همین چهار چوب به این نکات می توان اشاره کرد:
محمد خاتمی به عنوان کسی که پس از ریاست جمهوری همواره در حاشیه پیگیری حقوق مردم نقش داشته است هیچگاه اعتقادی به قطع ارتباط کامل با کسانی که اداره کنندگان امروز کشور و مسئول ویرانی و بدنامی و بد عاقبتی کشور هستند نداشته است. او معتقدست قطع این ارتباط خدمتی است به افراطی ترین طیف جریان راست وحشی.
خاتمی در اوج در گیری های خیابانی و شلیک به سوی شهروندان از سوی نیروی انتظامی بسیج و لباس شخصی ها به مردم هیچگاه به تکرار انقلاب و راهکار سرنگونی نظام و چیدن دوباره نظام سیاسی از صدر تا ذیل اعتقادی نداشته است و ندارد.
خاتمی معتقد است در انتخاب بین راهکار انقلاب و اصلاح طلبی، به لحاظ محاسبه هزینه و فایده و نیز عواقب محاسبه نشده ای که انقلاب های مدل بهار اعراب در بر دارد، اصلاح حاکمیت سیاسی ایران هنوز می تواند در اولویت باشد.
خاتمی اعتقاد دارد که برای خروج از بحران فعلی کشور، هنوز عمل به همین قانون اساسی و گزینشی عمل نکردن به آن در تامین نیازهای مردم و برقراری روابط دمکراتیک و نیز تامین کارکرد نسبتا سالم قوای سه گانه و شفاف شدن سیستم سیاسی و اقتصادی کشور راهکاری قابل اعتنا ست.
خاتمی معتقد است جمهوری اسلامی و حاکمیت سیاسی آن بر خلاف تحلیل اپوزیسیون خارج از کشور که ارتباط ذهنی آنها با داخل کشور قطع شده است هنوز ظرفیت هایی برای اصلاح را داراست. به اعتقاد وی هنوز ممکن است شرائطی در کشور حاکم شود که دوران اغتشاش سیاسی اقتصادی احمدی نژاد در مقابل آن دوران نسبتا آرام و به سامانی مورد قضاوت قرار گیرد.
بر خلاف گروههایی از اپوزیسیون خارج از کشور و طیف های وسیعی از مردم ایران، خاتمی اعتقاد ندارد که حمله نظامی آمریکا و اسرائیل به ایران، کمکی به خروج از بحران فعلی می کند و اساسا حل بحران فعلی، در درجه اول باید بر مبنای اراده، کنش، و ارتباطات ایرانیان باشد و در درجه دوم، شان و سوابق سیاسی تاریخی ایرانیان والاتر از آن است که مدل سرنگونی صدام حسین و قذافی در ایران پیاده شود یا موشک های آمریکایی و بمب های اسرائیلی آینده اصلاحات در ایران را پی ریزی کنند.
خاتمی نگران پتانسیل هولناک میل به انتقام گیری مردم ایران از مسئولان فعلی کشور است و اعتقاد دارد تا جایی که امکان دارد نباید زمینه ساز رخ دادن چنین اتفاقی شد.
با توجه به ترور دانشمندان هسته ای ایرانی که هنوز هیچ توضیح قانع کننده ای برای آن ارائه نشده رفتار خاتمی احتمالا حاکی از این است که واقعا نمی دانیم در برخی از لایه های خیلی حساس حاکمیت سیاسی ایران چه می گذرد و شاید برخی از افراد که بدترین شهرت را دارند، واقعا منفورترین آدم های جمهوری اسلامی نباشند. شاید او با رفتار خود می خواهد بگوید که در مقابل فشار لابی دستگاههای امنیتی آمریکا و موساد که احتمالا در سطوحی نفوذ کرده اند هنوز می توان از حاکمیت سیاسی فعلی حمایت کرد.
در ضمن خاتمی معتقد است: اگر جریان اصلاح طلبی فعلی ایران از درون همین لایه های حکومتی سر بر آورد، اگر میر حسین موسوی نخست وزیر سابق رهبر یک جنبش اصلاح طلبی بنیان فکن شد، و اگر مهمترین زندانیان سیاسی کشور مسئولان دولت سابق هستند، پس هنوز می توان انتظار تحولات غیر قابل انتظار از درون لایه های حکومتی داشت. رای خاتمی تلاش دارد ارتباط با ته مانده همان لایه ها را حفظ کند و همین اندک فضایی که امثال مطهری در آن فعالیت میکنند به راست های افسار گسیخته واگذار نشود.
و در ضمن، اپوزیسیون ایران اگر تحمل رفتار و تحلیل سیاسی خاتمی از شرائط سیاسی ایران را ندارند و با سیل اتهام و دشنام با او برخورد می کنند،چگونه می توان به باورهای دمکراتیک آنان در آینده ایران اعتماد کرد.