اهدای خون؛ حرکت نمادین معنادار

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

در آستانه ی هزارمین روز حصر رهبران جنبش سبز، رهنورد، موسوی و کروبی می خواهم آنچه را که پیش از این پیشنهاد کردم مطرح سازم تا از ابهام ها بکاهم و بر ضرورت ها بیفزایم.

پیشنهاد من این است که در شرایطی که جامعه با کمبود خون مواجه است و مال دوستی و ثروت اندوزی و شاید هم سیاست ورزی بی حساب و کتاب، هر روز بیشتر ما را از انجام امور بشردوستانه دور نگاه می دارد بیائیم “در هزارمین روز حصر عزیزانمان رهنورد، موسوی و کروبی صف های منظم و فشرده در مراکز انتقال خون تشکیل دهیم و حرکت نمادین معناداری را به نمایش گذاریم.”

 طرح این مسئله اگرچه با استقبال بسیاری از دوستان و همفکران از جمله دست اندرکاران جامعه ی پزشکی کشور که خود از نزدیک با کمبود این ماده ی حیاتی به ویژه در شرایط حاد و مکان های خاص چون اتاق های عمل مواجه هستند روبرو شد، اما پرسش ها و نکته های ظریفی را نیز در پی آورد. بودند دوستانی که آن را با آن ماجرای سیاسی خاص که ذهن نکته سنج و هنردوست سعید حجاریان به آن عنوان “کیو، کیو، بنگ بنگ” داد، مقایسه کردند یا خوانشی متفاوت از “حرکت نمادین معنادار” داشتند.

 جالب این است که بحث خون و خون دادن و خونریزی و اهدای خون مصادف شده است با ایام محرم و روزهای تاسوعا و عاشورا و برداشت ها و تفسیرهای گوناگون از علت حرکت سیاسی امام حسین و هدف او از قیام کربلا که با کین ورزی و شقاوت خون شهدا را ریخت و خانواده هایشان را اسیر کرد و در حبس و حصر قرار داد، اما در نهایت این مظلومیت خانواده محمد و علی بود و رمز پیروزی خون بر شمشیر که مسیر تاریخ را رقم زد. معلوم نیست که اگر در کربلا لشگر محدود امام حسین بر سپاه عظیم معاویه پیروز می شد، که نمونه اش در تاریخ فراوان است، آن گاه سرنوشت مذهب شیعه چگونه رقم می خورد و سرگذشت شیعیان در مسیر تاریخ چه می شد. همانگونه که تغییر فاز مبارزه ی مسلحانه در پیش از انقلاب به تظاهرات خیابانی و استفاده از شیوه ی گذاردن گل در لوله های تفنگ نظامیان رژیم پهلوی مسیر دیگری را در برابر قیام بهمن 57 قرار داد.

 این نکته ای بود که من در یادداشت “خون بر شمشیر پیروز است” در روزهای اولیه شکل گیری جنبش سبز به مناسبت مراسم سوگواری پنجشنبه چهارم تیرماه ۸۸، خواهر شهیدم ندا آقاسلطان، نوشتم و حاکمان معنایی دگر برداشت کردند، که اگر این گونه نبود این مطلب را در پوشه ی بازجویی های من قرار نمی دادند.

در آن جا تاکید کرده بودم “ آن چه شاه را به شکست مفتضحانه کشاند، آوردن ارتش به خیابان ها بود و آن چه ملت ایران را به پیروزی شگفتی ساز رساند روی آوردن به شعارهایی بود چون “برادر ارتشی، چرا برادرکشی؟” و کاری تاریخ ساز، گل نشاندن در لوله ی تفنگ نظامیان.” در مقابل، “آن چه ملت ایران را بر رژیم شاه پیروز کرد، در نهایت نه جنگ مسلحانه بود و نه تظاهرات خشونت آمیز خیابانی. آن چه ملت ایران را عاقبت به پیروزی رساند، پیگیری سیاست مظلومانه ی امام حسین (ع) در مقابل حکومت ظالم اموی بود و پیروی از شعار: “خون بر شمشیر پیروز است”.

 البته در جریان بازجویی های تابستان ۸۸ در بند ۲۰۹ اوین، بازجویان که اکنون حتما از کرده ی خود پشیمانند، چون آنچه را که دولت احمدی نژاد به ویژه در چهار سال آخر زمامداری بر سر ملک و ملت آورد دیده اند و خود همچون بسیاری از اقشار مردم فقر و بدبختی و فلاکت را دیده اند، اصرار داشتند من بگویم این بود که من بر راهی جز حرکت های اصلاح طلبانه و مسالمت آمیز تاکید کنم، در صورتی که دائم می شنیدند این “خون” که در مقاله آمده است “خون ماست” و این شمشیر که بر تارک نوشته آمده “شمیر شما”ست که این روزها بر سر مردم بی گناه و بی دفاع فرود می آید، چون ما فلسفه ی خون دادن امام حسین را ثبت پیروزی مظلومیت بر سفاکیت ظالمان و دیکتاتورها می دانیم.

 این بار نیز وقتی از خون و خون دادن و اهدای خون می گویم مرادم چیزی نیست جز انجام “ یک حرکت مسالمت آمیز انسانی و انسان دوستانه” برای نجات جان بیماران یا مجروحان نیازمند و بگونه ای “ آشتی دادن سیاست ورزی با مهرورزی به انسان ها”. به هر حال انسان می تواند کلید زندان و اسلحه خانه در دست داشته باشد و ابزارش حبس و حصر خانگی مخالفان باشد، اما چه فایده ای می برد جز چند روز بیشتر حکومت کردن. انسان می تواند خون داشته باشد اما آن را برای نجات دیگری بکار گیرد، نه آنکه در رگ های گردن به جوشش آورد و در چشمان خونبار به رخ معترضان بکشد و به جای آنکه خون دهد، خون بریزد، اما نام هایی دیگر در تاریخ از خود به جای بگذارد، چون…، نه انسان.

 اما ما انسان هستیم و انسان دوست و نگران جان هر بنی بشری حتی ناآشنا، چه بهتر از اینکه در روزی از ماه محرم، عزاداری و سوگواری خود را برای “عزیزان مظلوم خویش” با حرکتی نمادین نمایش دهیم و صف های خود را منظم تر و فشرده تر سازیم، امروز در مقابل ساختمان مراکز انتقال خون، فردا در جایی دیگر و به مناسبتی دیگر.