لباس زیر

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

سخن از امید و کلید می گذرد و هنوز دولت حسن روحانی سه ماهه نشده است، کار به لباس زیرمی رسد. ماه عسل، طعم موم می گیرد. دشنام از “بیت” سر ریز می کند و تا راه پیمائی سیزده آبان راه می گشاید. روزنامه بهار، چون برگ پائیزی بر خاک می افتد و روزنامه هموطن، نیامده می رود.

یکی از معماران “جمهوری دار” - بازیگر کلیدی؛ از “فتنه” تا حزب توده – چشم بر جمهوری دلخواهش می بندد که چوبه های اعدام باز سحرگاهان پائیزش را رنگ مرگ زده اند.

فضا دوباره تنگ شده و مرتب تهدید می کنند. “رعایت حقوق بشر” که از لباس زیر دختران موسوی آغاز شد، دامن می گیرد. پنج نماینده مجلس درمورد “عدم شفاف‌سازی” این ماجرابه وزیر اطلاعات دولت حسن روحانی تذکر می دهند.خبر تازه ای از خانواده عمادبهاور می رسد: بعد از ۴ سال گفتند لباس زیر تان را درآورید.

قطعنامه سازمان ملل در باره حقوق بشردر جمهوری اسلامی، در آستانه رای گیری جدید است و دست هایی یکی از سه حلقه را برگردن “ نظام” دوباره سفت می کند

هفته دوم آبانماه است و مرگ با اعدام شیرکو معارفی، زندانی کرد، از جنوب به غرب ایران می آید و خوزستان را درنوبت قرار می دهد. تعداد اعدامیان به “۴۰ تن” در ۱۰ روز اول ماه می رسد. یک مقام وزارت خارجه آمریکا اعدام‌هایی را که “بدون برگزاری محاکمه عادلانه” در ایران صورت گرفته است٬ به شدت محکوم می کند.

 سه سازمان حقوق بشری، زنگ خطر دیگری را بصدا درمی آورند: “دولتمردان مرگ خاموش زندانیان عقیدتی را تدارک می‌بینند.”

روز سیزدهم آبان می رسد و شعارهای قدیمی در فضای جدید تکرار می شوند. کشاکش بی‌سابقه میان حامیان قالیباف و سعید جلیلی که دردقیقه نود بعنوان سخنران از مراسم دولتی سر برمی آورد، در می گیرد. یکی از مسئولان ارشد رسانه‌ای نزدیک به شهردار تهران٬ جلیلی را کمتر از “شتر”  می خواند.

آمریکا، دشمنی که سی و چند سال است هی مشت محکم به دهانش می خورد ومرتب نابود می شود، باز تمام قددر مرکز سیاست داخلی و خارجی “نظام” می ایستد. آگهی مرگ “دوزخ مکان، باراک اوباما” که امضای “تمامی مستضعفین جهان وسایر بستگان” را درپای خود دارد، در سطح وسیعی پخش می شود. دو خواننده آهنگ “مرگ بر آمریکا” رونمایی می شوند که یکیشان “دکتر” است و کراوات هم به گردن دارد.

در جمهوری اسلامی، چنین نمایشی که بیلیورد های صداقت آمریکائی را هم در سراسر کشور پشتوانه دارد، بدون “اذن” راس قدرت ممکن است؟ جواد اکبرین، به سخنان آیت اله خامنه ای توجه می دهد، روی گفتمان نفرت انگشت می گذارد و برخی از واژگان رهبر جمهوری اسلامی را برجسته می کند: “غلط می کند… حرام زاده… لبخند فریبگرانه دشمن… حالا مثلاً چه غلطی می خواهند بکنند… به دهان این افراد یاوه گو بزنند و دهان آنها را خرد کنند… تبلیغاتچیِ مواجب بگیر، ساده لوح یا مغرض… بیزاری… ستیز… منفورترین دولت…” و به هسته مرکز ی سخنان “مقام معظم” می رسد: “بإذن الله از این مذاکرات ضرری هم نمی کنیم بلکه تجربه ای در اختیار ملت قرار می گیرد که مثل تجربه تعلیق موقت غنی سازی در سالهای ۸۲ و ۸۳… همه فهمیدیم که حتی با این گونه کارها، مطلقاً امیدی به همکاری طرفهای غربی وجود نخواهد داشت.”

و این “ طرف های غربی” همان کشورهایی هستند که بیش از سه هزارتن از فرزندان مقام‌های جمهوری اسلامی سال هاست در آنها سرگرم تحصیل هستند و چون قصد بازگشت ندارند، کمیسیون امنیت ملی مجلس پرونده شان را این هفته به شورای عالی امنیت ملی می فرستد.

حسن روحانی، در دیدار با جمعی از نمایندگان مجلس، همان حرفی را می زند که یک رئیس جمهور” مطیع” باید بزند:“دولت به غربی‌ها و مذاکرات جاری خوش‌بین نیست.” این سخنان بعد از انتشار توسط خبرگزاری‌های فارس، ایلنا و واحد مرکزی خبر به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی دولت، از این پایگاه حذف می شود.

محمدجواد ظریف وزیر خارجه ایران دولت یازدهم هم در همین مسیر حرکت می کند:” جامعه بین‌المللی ممکن است فرصت برای رسیدن به توافق با ایران بر سر برنامه هسته‌ای این کشور از دست بدهد.”

یوکیا آمانو، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، دو روز پیش از آغاز دور تازه مذاکرات هسته‌ای ایران با کشورهای ۱+۵، به مجمع عمومی سازمان ملل گزارش می دهد: “آژانس هنوز نمی‌تواند نتیجه‌گیری کند که تمامی مواد هسته‌ای در ایران برای فعالیت‌های صلح‌آمیز به‌ کار می‌رود”.

مسیر آشنای ده ساله که آمریکا درانتهایش ایستاده، بازدر چشم انداز قرار می گیردو تا “حلقه سوم” می رود؛ جایی که بازهم “جبهه متحدارتجاع جهانی” برهبری “آمریکا” ایستاده است واین بار در ریاض.جان کری وزیر امور خارجه آمریکا در کنفرانس خبری با همتای‌ سعودی‌اش تاکید می کند که واشینگتن به جمهوری اسلامی اجازه دستیابی به جنگ‌افزارهای اتمی نمی‌دهد. عربستان سعودی نیز نگرانی خود را از حضور ایران در سوریه ابراز می کند.سعود‌الفیصل وزیر امور خارجه عربستان سعودی، از ایران می خواهد، نیروهای خود را از سوریه، خارج کند.

جواد کریمی قدوسی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی، از حضور “صدها گردان از ایران در سوریه” خبر می دهد و می گوید: “هر چند خبر پیروزی‌های ارتش سوریه را از زبان یک فرمانده سوری می‌شنوید، اما پشت پرده آن نیروهای ایرانی قرار دارند”.

بعد از تکذیب این خبرجنجالی توسط رمضان شریف، مسئول روابط عمومی سپاه، نماینده مربوط به خبرگزاری امنیتی فارس می گوید: “اظهارات آقای شریف کاملا درست است چراکه ایشان اظهارات منتسب به بنده را به درستی و با هوشیاری تکذیب کرده است که از ایشان تشکر می‌کنم.”

ودرست درگیر ودار “هوشیاری” سردار سپاه، تشییع جنازه محمد جمالی پاقلعه یکی از “سرداران سپاه ثارالله کرمان” که در سوریه کشته شده، از خبرگزاری مهر سر درمی آورد ومعلوم می شود “این سردار شجاع که علیرغم سمت‌های مدیریتی تصمیم گرفت مدافع مظلومان باشد و با پشت کردن به دنیا به دفاع از مردم سوریه در مقابل تروریست‌ها بپردازد؛طی روزهای گذشته توسط تروریست‌ها به شهادت رسیده” است.

احمد جربا، در نشست اضطراری اتحادیه عرب در قاهره پیش‌شرط‌های ائتلاف ملی سوریه را برای شرکت در کنفرانس ژنو، اعلام می کند:” انتقال قدرت موفقیت آمیز به همراه زمانبدی مشخص وجود داشته باشد و اشغالگری چون ایران در مذاکرات حضور نداشته باشد.”

نخستین بار است که صفت “اشغالگر” در کنار دیگر صفات جمهوری اسلامی قرار می گیرد.

شرکای کمونیست “تهران مسلمان” هم بیکار نیستند. میخاییل بوگدانوف، معاون وزارت خارجه روسیه، پس از دیدار با شماری از اعضای اپوزیسیون سوریه در ژنو، می گوید: “سوریه واقعا می تواند به سومالی دیگری تبدیل شود که جولانگاه تروریست ها و باندهای تبهکار است.”

چین هم پذیرای علی لاریجانی است که ظاهرا در داد و ستدهای کلان مهارت دارد. پیشتر که قرار بود جای دادن گوهر و گرفتن شکلات را در مذاکرات هسته ای عوض کند، باچنان مهارتی عمل کرد که چند قطعنامه نصیب جمهوری اسلامی شد. حالاهمراه سه عضو دیگر مجلس به چین می رود تا تکلیف حدود ۲۰ میلیارد دلار پول نفت صادراتی بلوکه شده ایران در بانک های چین را روشن کند. و بازهم با “دست پر” بر می گردد. معامله به سبک چینی جوش می خورد: “پرداخت طلب‌های ایران در قالب تجهیزات.” یعنی طلای سیاه در برابر آشغال.

بیهوده نیست که ناطق نوری، رئیس دفتر بازرسی “بیت” درحالیکه بر سجاده نماز نشسته است، می گوید: “عده‌ای دلقک معتقدند ایران را امام‌ زمان اداره می‌کند.”

وعلی جنتی٬ وزیر ارشاد در پیامی از افزایش دروغ، تملق، دورویی، بدعهدی، استهزاء، تهمت، غیبت و بی‌نظمی در جمهوری اسلامی انتقاد می کند.

 

خانم ها! آقایان!

هفته ای دیگر به پایان می رسد. افق سیاسی، فارغ از کمپین “هیس، هیس”، بیرون از رویاها وآرزوها، در متن واقعیت زندگی خود را نشان می دهد و موردبررسی قرار می گیرد.

 بیانیه تازه انتشاری، لحظه کنونی را با دقت تمام وا می کاود. رضا تقی زاده در پرتو تجربه آفریقای جنوبی، نگاه روشنگری که بر منافع ملی استوار است، به مساله اتمی می اندازد.

و دراین شب پائیزی، وصیت نامه دو جانباخته در فضای مجازی پر می گشاید:

فرزاد دادگر که سال ۱۳۶۸ اعدام شد: “یادتان باشد که به شعر، به آواز، به لیلاهایتان، به رویاهایتان پشت نکنید.”

 و شیرکو معارفی که این هفته بر بلندای دار ایستاد: “من پیشمرگ جاودانگی، دوری جستن از بربریت و هم آغوش شدن با آزادی هستم… بی هیچ واهمه و اضطرابی، با قامتی استوار و دلی سرشار از امید و استقامت به جمع ستارگان این آسمان غمگسار می پیوندم.”

سیاوش کسرایی بود که به روزگار استبدادی دیگر، سرود:

هر شب ستاره ای به زمین می کشند

و باز این آسمان غمزده غرق ستاره هاست