مهرداد شیبانی
هفته سوم مهر ماه که نم بارانی هم در تهران زد، شاهد چنان اتفاقات عجیب و غریبی بود که انسان فکر می کرد دارد ”پائیز پدر سالار” را می خواند. حوادث همه سیاسی نبود. مثلا یک قاضی شاهکاری زد که فقط در نوشته های مارکز می شود سراغش راگرفت. دادگاه کیفری، یعقوب یادعلی نویسنده “حالتها در حیاط” و “آداب بیقراری” را به یکسال حبس به اتهام نشر اکاذیب، محکوم و ۹ ماه آن را به مدت ۲ سال با شرط انتشار ۴ مقاله دربارهی شخصیتهای فرهنگی، هنری و… تعلیق کرد. همه این اتهامات هم از متن یک داستان استخراج شده بود.
و درست در همین حال هاشمی رفسنجانی رئیس دو رکن “ نظام مقدس جمهوری اسلامی” انگار که با مقامات کشور دیگری حرف می زند، گفت: “امروز دیگر نمیتوان جلوی آگاهیمردم را گرفت. اگر روزنامهای را ببندند، روزنامهای دیگر راه میافتد و اگر سایتی بسته شود، سایت دیگری راه میافتد و با کارهایی از قبیل پیامک، امروز اطلاعرسانی جریان دارد. ارتباطات در جهان امروز طوری است که کسی نمیتواند سانسور کند و اگر کسی چنین کاری را انجام دهد تنها خود را بدنام کرده است.”
حسن روحانی هم که معلوم شد بطور “خودسر” برای مذاکره در باره مساله هسته ای اقدام کرده است، گفت: “درجامعه ای بااین همه تنگ نظری نمی توان به وحدت مطلوب رسید.“
سردار رادان که تازه از ببند و بگیر تابستانی فارغ شده، گفت که “برخورد” با زنان ودختران سبب کاهش آمار طلاق شده است ومژده داد که “باب جدیدی” گشوده شده که بزودی همگان ازآن مطلع خواهند شد.
مصطفلی تاج زاده مثل همیشه وارد سیاست شد و انگار نه انگار که سی سال است دارد کودتای خزنده طالبانی قدم به قدم پیش می رود، گفت: “به هوش باشیم برای مقابله با انقلاب مخملی، کودتای مخملی نکنند.“
و دراین اوضاع و احوال، رئیس جمهور که از هفته پیش هم نشان اهدائی فاطمه رجبی را بر سینه زده، و هم طبق سنجش خبر گزاری ایسنا 53 درصد از آرای طرفدارانش ریزش کرده است؛ داشت آماده می شد که به دانشگاه تهران برود تا دانشجویان ایرانی بتوانند از نزدیک نماینده خدا را ببینند.
اقدامی که با استقبال دانشجویان روبرو شد و بلافاصله در نامه دفتر تحکیم وحدت به نماینده خدا در ایران منعکس شد: ”در دو سال زمامداری جنابعالی ۵۵۰ تن از فعالان دانشجویی راهی کمیتههای انضباطی شدند، ۴۳ نهاد دانشجویی تعطیل گشت، بیش از ۱۳۰ نشریه دانشجویی توقیف گردید، بیش از ۷۰ تن از اعضا این اتحادیه دستگیر گشتند و ۱۰۰ تن از اساتید برجسته کشور به اجبار بازنشسته گشتند یا به ترفندهایی به ظاهرقانونی اخراج گشتند.“
آخرین این اساتید هم دکتر غلامعباس توسلی بود که همزمان با این نامه روانه خانه اش کردند و باین ترتیب “ انقلاب فرهنگی دوم” با چراغ خاموش ادامه یافت.احمدشیرزاد ـ نماینده مجلس ششم- هم در مقاله ای نوشت که همه این اقدامات توسط گروه سه نفره ای انجام می شود که مجری دستورات “بالا” هستند.
هنوز نماینده خدا در راه تدارک حضور ویژه در دانشگاه تهران بود که نامه دوم تحکیم وحدت منتشر شد که از “آیت اله احمدی نژاد” پرسید: “چه طور رئیس جمهور آمریکا می تواند به دانشگاههای ایران بیاید اما اساتید و دانشجوان منتقد حق اظهار نظر در دانشگاهها را ندارند؟”
احمد شیرزاد هم خبر داد که “آقای بوش و استادان دانشگاه کلمبیا در لیست ممنوعه هیات های سه نفره نیستند.“
و سرانجام در این پائیزی که جد گابریل گارسیا مارکز را هم حیران می کند، نماینده خدا روانه دانشگاه شد. او “در آزاد ترین کشور دنیا” از میان گاردویژه ضد شورش که دانشگاه تهران را محاصره کرده بود، گذشت و وارد سالنی شد که حاضرینش را دست چین کرده بودند و با لحنی که در ایران به چاله میدانی معروف است به اطلاع حاضران رساند: “دو زاری آمریکائی جماعت هنوز نیفتاده”.
خبر گزاری رویترز گزارش داد که دانشجویان معترض با شعار “مرگ بر دیکتاتور” از اواستقبال کرده اند و رسانه های دیگر جهان از تظاهرات شدید علیه رئیس جمهور خدایی نوشتند. مطبوعات داخلی بناچار سکوت کردند، جز روزنامه “اعتماد ملی” که گزارش صفحه اول آن بهترین سند سانسور هولناکی است که در ایران حاکم است.
اخبار دیگری هم از برکات دولت “نماینده خدا” پرده برداشت. آمار منتشره نشان داد که در دو سال گذشته 5⁄1 میلیون نفر بر لشگر فقیران ایران افزوده شده و درحال حاضر “ 12 میلیون ایرانی در فقر شدید و مطلق بسر می برند.“
سهیلا جلودار زاده نماینده سابق مجلس خبر داد که برای مقابله با تحریم، واردات بطور جنون آمیزی افزایش یافته و 48 برابر شده است. یکی از نتایج این واردات نابودی صنایع شکر کشور است.
کارگران نیشکر هفت تپه در نامه خود به سازمان جهانی کار، سندیکاهای کارگری و سازمان های حقوق بشر، دامنه این نابودی را توضیح دادند: “شرکت کشت و صنعت نیشکر هفت تپه خوزستان در حدود ۴۷ سال است تاسیس شده است و تولید محصول شکر می کند و اولین تولید کننده شکر از نیشکر در ایران می باشد. با ایجاد شرکت تحول شگفت انگیزی در اقتصاد شمال استان خوزستان بوجود آمد. بطوریکه تاکنون تاثیر گذارترین شرکت در اقتصاد شمال استان می باشد و اقتصاد شهرهای شوش، اندیمشک، دزفول، شوشتر، میانرود، حر ریاحی و شهرک های اطراف مستقیما به وجود آن بستگی دارد. در حدود ۲ سال است به دلیل عدم حمایت دولت و واردات شکر و با اجرای شتاب زده و غیر کارشناسی اصل ۴۴ و سیاستهای غلط دولت، شرکت با بحران مالی مواجه شده و اقتصاد شهرهای مذکور به صورت راکد در آمده است.“
در آن سوی آبها هم اوضاع مارکزی بود. سیمون هرش در یک کنفرانس رسمی بار دیگر اعلام کرد: “پرزیدنت بوش میخواهد که به ایران حمله کند. ایرانیها دارند بمب اتم را به دست میآورند و همه در اینجا یک صدا میگویند باید ایران را بمباران کرد.“
و دو روز بعد بوش که او هم خود را نماینده خدا می داند این حرف ها را بشدت تکذیب کرد. نیکولاسرکوزی در آستانه سفر ولادیمیر پوتین به ایران به روسیه رفت. بعد از ملاقاتی سه ساعته رییس جمهور فرانسه گفت که دولت های فرانسه و روسیه در کاهش اختلاف نظرها در مورد برنامه هسته ای ایران پیشرفت هایی داشته اند و مواضع آنها “به سمت یک جاده مشترک در حرکت است.“
رییس جمهور روسیه هم گفت: “ما اطلاعاتی در دست نداریم که نشان دهد ایران تلاش دارد جنگ افزارهای اتمی بسازد. بنابراین ما از همین نقطه جلو می رویم که ایران چنین هدفی را دنبال نمی کند اما ما مانند شرکای خود در غرب نگران هستیم که همه فعالیت های هسته ای ایران باید تا حد ممکن شفاف باشد.“
و اما در روز آخر هفته ای که آمریکائی ها اعلام کردند محمود فرهادی که در عراق دستگیر شده و کاظمی قمی سفیر
ایران در این کشور از فرماندهان عالی سپاه قدس هستند و محمدالبرادعی گفت: “ایران تا پایان سال جاری میلادی فرصت دارد”؛ بهترین فصل هفته مارکزی را سردار رحیم صفوی رقم زد.
او که بعنوان “دستیار و مشاور عالی مقام معظم رهبری در امور دفاعی” سخن می گفت خبر از کشف یک عطر اسلامی جدید بنام “عطر شهیدان” داد. به گفته این عطر اگر با “رهبری ولایت فقیه” ممزوج شود “جهان اسلام و دیگر ملتها را بیدار” می کند و آنها را ”برای استقلال و آزادی خود به جنبش و حرکت در” می آورد.
یکی از معجزات این عطر”انفجار ناو بریجتون بر اثر اصابت به مین دریایی سپاه” است و به یاری همین عطر است که اگر آمریکا حماقتی کند “پاسخ ایران، کوبنده، غیر منتظره و تاریخی خواهد بود.”
و البته معلوم نیست اگر نتیجه این عطر هم مانند جنگ باعراق باشد این بار چه کسی جام زهر را سر می کشد.