اصلاحات بالاتراز انتخابات

محمد رهبر
محمد رهبر

این هشت نفر که صدا و سیما ردیف شان کرد تا اسباب خنده ی مردم شوند و در پشت صحنه، رییس سازمان، پوزخندی به ریش همه شان زد، نامزدان ریاست جمهوری اسلامی ایران بودند و هنوز هم هستند.

 عارف و رضایی و روحانی کمی اعتراض کردند و عارف بیشتر از بقیه و حتی جسارتا سئوالات تستی را جواب نداد اما بالاخره با تصویر “معدن متروکه” به بازی برگشت و در تستِ روانشانسی شرکت کرد.

سئوال این است: واقعا چرا این هشت نفر که برخی از ایشان در حالِ عادی، دبدبه و کبکبه ای دارند و جواب سلام کسی را نمی دهند، محکومِ مجری برنامه شدند و جرئت اعتراضی ایستاده نکردند و پای رفتن نداشتند.

 در این مناظره “آقایِ” حیدری، مجری برنامه ای تلویزیونی نبود بلکه نماینده ی آن قدرتِ مُطلقه بیرونی بود که به هیچ انتخاباتی نه تعویض می شود و نه تعدیل.

 حضراتِ نامزدهای انتخاباتی به غریزه دریافته بودند که این مُجری به جایی بند است که اگر حتی رییس جمهور شوند، توانش را ندارند تا تغییرش دهند چه رسد به اینکه بخواهند به رییس آقایِ حیدری، عالیجناب ضرغامی بگویند بالای چشمت ابروست.

نامزدها می دانستند که آب باریکه ی تبلیغات انتخاباتی از همین صداو سیما می گذرد و با یک حرکت بی جا و آزردنِ رییس صدا و سیما، تصویرشان قطع و نطقشان کور می شود.

 در مملکتی که دیده و شنیده شدن به اذنِ آن قدرتِ مطلقه ای است که بر صدا و سیما فرمان می دهد و فرمانده کل قواست و سیاست خارجی را تعیین می کند و وزیر اطلاعات پیش از آمدن به کابینه در بیت اش شرفیاب می شود و اصلا اوست که می گوید چه کسانی حق رقابت دارند، ترک کردن استودیو و قد علم کردن جلو آقای مجری هم دشمنی با ولایت فقیه است. مهمتر از همه اینکه بیشترینه ی نامزدانِ ریاست جمهوری از بیتِ رهبری می آیند و هریک به آن “باب الحوائج” دخیلی بسته اند، مثلا حداد عادل به چه چیز باید اعتراض کند و چه انگیزه ای برای کسب رای مردم دارد و مگر این سمت ها که تا به حال داشته را به رای آورده که اینبار بخواهد عصیانی کند.

 نامزدان انتخاباتی هیچ طبقه و گروه و حزبی را نمایندگی نمی کنند که بتوانند به پشتوانه ی حامیانشان جسورانه زمین را ترک کنند و از طرفی شخصیت شجاع و پر و پیمانی هم ندارند تا تصمیم قاطعی در زمانی فشرده بگیرند و به جای اینکه غافلگیر شوند، حریف را به زحمت اندازند. این است که تن به تحقیر سپرده و سئوالات را با یک بعله یا خیر جواب می دهند.

 این است که پشتیبانی از هاشمی در چنین انتخاباتی بسیار فرق داشت با حمایت از عارف و روحانی. هاشمی در مداری بالاتر از ریاست جمهوری به رقابت می پرداخت و با شور اجتماعی که برخاسته بود به حمایتش در واقع رقیب ولایت فقیه بود و نه هم رده با حداد عادل.

اما با رد صلاحیت رفسنجانی و اشتباه استراتژیک اصلاح طلبان و شخصِ هاشمی که به این بی قانونی بزرگ به آرامی رضایت دادند و اعتراضی نکردند، اتفاق بد، افتاده است و حالا باید در زمین ولایت توپ بزنند و حرف آقای مجری را آویزه گوش کنند.

 

نه شرکت فعال و نه تحریم

انتخابات ریاست جمهوری آتی از آنچه علما می گویند “اکل میت” چیزی کم ندارد، سر تاپایش اجبار و ضرورت و اضطرار است. نه با حکومتی طرف هستیم که امانتدار رای مردم باشد و نه این دو نفر روحانی و عارف، نماینده ی اصیل و تمام قد جنبش اصلاحی هستند و نه می توان همه چیز را به تقدیر سپرد و کاری نکرد، تحریم فعال هم تنها یک اصطلاح گنگ و خیالی است که هنوز مصداقی از آن را در عالم واقع ندیده ایم.

 اما آیا می توان در این بن بستِ همه جانبه قدری هم اختیار داشت؟آیا جبهه اصلاحات و بزرگانش یعنی خاتمی و هاشمی محکوم به حمایت از عارف یا روحانی هستند؟

 شاید بهتر این باشد که در همین اوضاع و شرایط که جبهه اصلاحات با سردر گمی و چه باید کرد، دست به گریبان است، اصولی برای اصلاحات تدوین و برنامه ای عنوان شود. اتفاقا در شرایط خطیر است که باید ایستاد و تمرکز کرد و نفسی عمیق کشید و تفکر کرد و دید که کجای فاجعه ایستاده ایم.

اصلاحات و فرزند معقول و شجاعش جنبش سبز، خواسته هایش بسی بزرگتر و حیاتی تر از تغییر یک رییس جمهور با این دایره ی محصور اختیارات است، شاید بهتر اینکه جبهه اصلاحات منشوری مفصل منتشر کند که چه می خواهد و راههای برون رفت از بحران عمیق فعلی را چه می داند و چنین منشوری را به مانند مرامنامه ای حزبی به دو نامزد انتخاباتی ارائه کند.

 عارف و روحانی می دانند که بی پشتوانه ی جبهه اصلاحات و جنبش اعتراضی سبز که در زیر پوست شهر جریان دارد، هیچ بختی ندارند و راه به جایی نمی برند و ایشان هستند که باید وفاداری و اعتقادشان را ثابت کنند و نه اینکه مردم و اصلاح طلبان در پی ایشان بدوند و بروند.

در این چند وقت، نه از عارف و نه از روحانی برنامه مدونی ندیدیم، آیا بهتر نیست برنامه ها ی جزئی و ملموس را از جبهه ی اصلاحات بشنویم و عارف و روحانی اگر خواستند اعلام کنند تا چه حد آن را می پذیرند و وفادارند.

 شاید بهتر باشد جبهه اصلاحات رک و راست به ایرانیان بگوید، با برنامه هسته ای که ایران را به باد می دهد چه باید کرد، آیا باید کشور را برای تامین برق هسته ای زمین گیر کنیم. آیا باید از رژیم بشار اسد حمایت کرد. آیا باید پخش اعانه ی یارانه ها را ادامه داد و عاقبت اینکه درباره حصر موسوی و کروبی و این همه زندانیان سیاسی، رییس جمهور مورد حمایت اصلاحات چه نظری باید داشته باشد، چیزی بدتر از این نیست که رهبران جنبش سبز در نظرِ یک نامزد اصلاح طلب، فتنه گر باشند و حامیانشان آشوبگران خیابانی. بهتر اینکه اصلاحات را بالاتر ازانتخابات قرار داد.