چه خردادی می رسد، چه خردادی. این عکس گویای همه چیز است. ببینید چگونه “قهرمان” فیس بوکی، محمد جواد ظریف، و یک “مامور” بسیار معروف بنام برادر حسین بازجوهمدیگر را درآغوش گرفته اند. اولی در مذاکره اتمی – به نوشته روزنامه نیویورک تایمز و تائید سایت دیپلماسی ایرانی- شکست خورده و دومی در روزنامه ضد ملی کیهان به قید“خوشبختانه” به استقبالش رفته وحتی پیش بینی کرده است که مذاکرات هرگز به نتیجه نمی رسد.
اردیبهشت ۹۳ تمام میشود وخرداد مژده درمژده میرسد. ۴ دریاچه کشور درآستانه مرگند. خوشحال های ایرانی دستگیر می شوند. تماشای فوتبال که جام جهانی اش از راه می رسد و ترانه اش هم حکایتی است، حتی در سینما هم به شرط جداسازی جنسیتی آزاد است. ایدز در ایران غوغا می کند. سردار سپاه پناهنده سیا از کار درمی آید. رئیس ستادکل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی به رسانه های نهادهای نظامی تذکرمی دهد. دست “آقا زاده ها”- فرزندان بزرگان “نظام”- توی سفره نفت پیدا می شود. بهرام بیرانوند، -نماینده بروجرد در مجلس شورای اسلامی، می گوید: “ورود عدهای آقازاده در قراردادهای نفتی باعث ایجاد فساد شده… و این افراد اعتماد عمومی را سلب میکنند. آقازادهها و یقهسفیدها از رسیدگی قضایی به پروندههایشان مصون ماندهاند”.
رانت ۶۵۰ میلیون یورویی که سه روزه به یک “تاجر” داده شده از پرده بیرون می افتد. احمد توکلی که ظاهرا به تنهایی پرچم مبارزه بافساد را بدست گرفته، می گوید: “در مورد رانت ۶۵۰ میلیون یورویی گزارش دیوان حاکی است که در ۲۶/۸/۹۲ کمیته ذیربط تصمیم میگیرد و در ۲۹/۸ تفاهمنامهای بین بانک مرکزی، بانک پاسارگاد و شرکت آن تاجر برگزار میشود.” و “آن تاجر” هم لابدآنقدر آشناست که باید ناشناس بماند.
مدیر امور بینالملل شرکت ملی نفت خبرمی دهد” تغییری که نسبت به گذشته ایجاد شده توقف کاهش صادرات نفت ایران است و در سال ۹۳ نسبت به سال ۹۲ “به لحاظ تحریمی تغییر خاصی در فروش نفت” ایجاد نخواهدشد.”
وزیر نیرو با تاکید بر مرگ دریاچههای هامون، ارومیه، گاوخونی و بختگان، هشدار می دهد: “بحران آب برای ما یک مسئله بسیار جدی است. منابع آب تجدید شونده کشور از ۱۳۰ به ۱۲۰ میلیارد مترمکعب کاهش پیدا کرده است. همچنین سرانه آب تجدید شونده هر ایرانی از حدود ۴ هزارمترمکعب ابتدای انقلاب به کمتر از ۱۶۰۰ مترمکعب رسیده است. یکی از علائم بحران آبی کشور خشک شدن دریاچهها است که مردم به خوبی آن را لمس میکنند. طی سالهای گذشته در ساخت سد افراط کردیم.”
رئیس جمهور که کلیدش هنوز موفق به باز شدن هیچ دری نشده است، به “حرف درمانی” مرسوم دوران محمدخاتمی متوسل می شود و حرفهایی که می زند نشان می دهند در “عمر با سعادت نظام” چه بر ایران و مردمش گذشته است:
نخبگان به دلایل قومیتی، مذهبی و اعتقادات سیاسی کنار زده میشوند. شرایط جامعه ما به گونهای است که هنوز نمیتوانیم نخبگان را به خوبی جذب و از آنان استفاده کنیم. ما به بهانههای مختلف همدیگر را کنار میگذاریم و با انگهای مختلف عدهای را منزوی میکنیم. چطور همه را کنار میزنیم؟ یکی به دلیل قومیت، یکی به دلیل مذهب، یکی به دلیل اعتقادات سیاسی، یکی به دلیل روش و یکی دیگر به دلیل ویژگیهای اخلاقی.
دوران بلندگوها و منبرهای یکطرفه به سرآمده است حق ارتباط با شبکه اطلاعات جهانی را به عنوان یک حق شهروندی در کشور به رسمیت میشناسیم. اگر روزگاری سواد به مفهوم خواندن و نوشتن بود و روزگار دیگر داشتن سواد به معنای ورود به دبستان و دبیرستان بود و در دورانی به مفهوم ورود به دانشگاه بود، امروز سواد به معنای ورود آسان به جامعه بزرگ اطلاعاتی و اینترنت است.
حسن روحانی در شانگهای چین ولادیمیر پوتین رادر آغوش می کشد و با همتای روسی خود در باره “ بحران سوریه، فلسطین، تحکیم پیوندهای اقتصادی و سرمایهگذاری مشترک ” مذاکره می کند.
روزنامه وال استریت جورنال گزارش می دهد: “جمهوری اسلامی «هزاران پناهنده افغان» را در برابر دریافت پول٬ برای مقابله با شورشیان به سوریه می فرستد.”
آیتالله محقق کابلی٬ از رهبران مذهبی افغان در قم٬ خبررا تائید ودقیق می کند: “سپاه پاسداران با پرداخت ماهیانه ۵۰۰ دلار، اجازه اقامت در ایران، اعطای کارت خیریه و ثبتنام رسمی فرزندانشان در مدرسه هزاران مهاجر افغان را برای جنگ با مخالفان سنی بشار اسد٬ راهی سوریه میکند”.
ظاهرا بعد از ارسال “جنگنده افغانی” نوبت به اعزام “ناظر انتخاباتی” رسیده و صدالبته به “دعوت دولت سوریه”. مرضیه افخم، سخنگوی وزارت خارجه حسن روحانی اعلام می کند: “تهران مشغول بررسی دعوت دولت سوریه در مورد نظارت انتخاباتی است و احتمالا گروهی به عنوان ناظر از سوی جمهوری اسلامی به سوریه اعزام میشوند.”
در این مورد هم باید تجربیات “نظام” دراختیار دیکتاتور دمشق قرار بگیرد، به شرحی که شیخ دلاور زندانی – مهدی کروبی- دردیدار به فرزندش می گوید: “اربابان قدرت٬جمهوریت نظام را پای منافع جناحی و شخصی شان ذبح نمودند و در تمامی انتخابات ها با رد صلاحیت افراد و جابجایی آراء مردم و دخالت نیروهای غیر مسئول اعم از امنیتی و نظامی٬ عملا آراء را مهندسی می کردند. کاری که در مهندسی انتخابات سال ۸۸ انجام دادند٬شاه بیت آقایان بود.”
روزهایی است که فکر انتخاب جانشین رهبرجدی شده وبه نظر می رسد خبرگان دستچین شده برای انتخاب رهبر بعدی دست بکار شده اند واوضاع هفته آخراردیبهشت دستکمی از “مدینه فاضله” ندارد. بیهوده نیست که “مقام معظم رهبری” د رآستانه خردادی که خاستگاه “انقلاب اسلامی” است، پاها را توی یک کفش کرده که ملت رابهر قیمتی شده به بهشت موعود ببرد.
محمود احمدی نژاد- رئیس جمهور محبوب “حضرت آقا”- ایران ۱۸۰ میلیونی را زمینه ساز ظهور “آقا” میدانست. “ایب برحق آقا” که خودش “حضرت آقا” لقب دارد، اردیبهشت امسال ۲۰۰ میلیون نفر راکافی دانست و حالا بادمجان چین های دور قاب می گویند: “ظرفیت جمعیت ۳۰۰ میلیونی را داریم”. و به فرموده رهبری: “موظّفیم مردم را به بهشت برسانیم. گاهی شنیده می شود کسانی در گوشهوکنار وقتی صحبت از هدایت و راهنمایی و بیان حقایق دینی و مانند اینها می شود، میگویند آقا، مگر ما موظّفیم مردم را به بهشت برسانیم؟ خب بله؛ بله، همین است. فرق حاکم اسلامی با حکّام دیگر در همین است: حاکم اسلامی میخواهد کاری کند که مردم به بهشت برسند؛ به سعادت حقیقی و اُخروی و عقبائی برسند؛ لذا راهها را باید هموار کند. اینجا بحثِ زور و فشار و تحمیل نیست؛ بحثِ کمک کردن است. فطرت انسانها متمایل به سعادت است، ما باید راه را باز کنیم؛ ما باید کار را تسهیل کنیم برای مردم تا بتوانند خودشان را به بهشت برسانند؛ این وظیفهی ما است.”
خانم ها!آقایان!
و روزهایی است که دو نمونه از “بهشت رسانی” مردم ایران بدون “زور و فشار و تحمیل” از مرزهای ام القرای اسلام می گذرد و مردم جهان را با خبر می کند.
بوسه ؛ لیلا حاتمی مانند دیگرداوران جشنواره کن با دبیر ۸۴ ساله این جشنواره جهانی دیده بوسی پدرـ دختر می کند و ماموران رساندن مردم ایران به بهشت، جنجالی براه می اندازند که این بوسه جهانی می شود.
شادی چند دختر و پسر، چنان ماموران انتظامی اعزام مردم ایران به بهشت را به خشم می آورد که بفرموده رهبری “بدون زور و فشار و تحمیل” آنها را در دو ساعت شناسائی و در شش ساعت دستگیر می کنندو در ۵ دقیقه برای اعتراف به فریب خوردن جلوی دوربین قرار می دهند. براستی راه بهشت از جمهوری اسلامی می گذرد.