سیب زمینی های انتخاباتی از نگاه کارتونیست ها
وقتی چند ماه پیش از انتخابات ریاست جمهوری، بزرگترین جنجال سیاسی روز، توزیع رایگان سیب زمینی باشد طبیعی است که هیچ مقاله و تحلیل نوشتاری قادر نخواهد بود که به اندازه “کارتون”، کمدی سیاهی را که در پس ماجرا جریان دارد بشکافد و عیان کند.
امسال مسافران نوروزی در گوشه کنار جاده ها شاهد وانت هایی بودند که گونی های سیب زمینی را مجانی یا با قیمت ارزان ارائه می کردند، اتفاقی که اگر در هر جای دیگر بتوان امری عادی تلقی کرد در ایران، به معجزه شبیه است. اندکی بعد مسئولین وزارت کشاورزی اعلام کردند که “سیب زمینی های صلواتی” مازاد تولید سالیانه بوده و راه دیگری جز توزیع رایگان برای جلوگیری از فساد آنها وجود نداشته است. برخی اما، این اقدام را ترفند تبلیغاتی دولت فعلی برای جذب آراء توده های فقیر دانستند. این گمانه زنی ها با سخنان کنایه آمیز میرحسین موسوی که ستاد خود را بی پول تر از آن دانست که بر سر چهار راه ها سیب زمینی مجانی توزیع کند، شکلی رسمی تر به خود گرفت و جنجال ”سیب زمینی های انتخاباتی” تا صحن مجلس پیش رفت.
در دورانی که ترسیم چهره های سیاسی حتی غیر معمم هزینه سنگینی می تواند در پی داشته باشد “سیب زمینی” فرصت مناسبی به کارتونیست ها داد تابعضاً به شکلی غیر مستقیم، ترفندهای انتخاباتی عوامفریبانه را به نقد کشند و سوء استفاده از مشکلات معیشتی و فقر فرهنگی مردم را که تبدیل به سکه ای رایج در سیاست روز شده است زیر سئوال برند.
”سیب زمینی”، “انتخابات” و “عوامفریبی” اصلی ترین واژگانی هستند که در این جریان ذهن را به خود معطوف می کنند. معمولاً کارتونیست ها با پیدا کردن معادل تصویری برای واژگان اصلی یک رویداد سیاسی-اجتماعی و ترکیب آنها در بستری اندیشمندانه و شوخ طبعانه به ایده کارتونی دست می یابند. هنر یک کارتونیست اما جایی رخ می نماید که ایده را تنها با کنار هم گذاری بدیهی و بی ظرافت عناصر پدید نیاورده باشد مشکلی که در برخی از آثار هنرمندان کارتونیست ایرانی هم می بینیم و معمولاً زاییده تنبلی ذهن یا شاید هم تنگی وقت برای رساندن اثر به ستون کارتون روزنامه باشد.
نیک اهنگ کوثر و کیوان زرگری ترجیح داده اند تا به حاشیه نروند و به رک ترین شیوه نظرشان را به تصویر کشند. در اثر زرگری، سیب زمینی بزرگی (شاید هم مردی با لباس سیب زمینی) صندوق رأی به دست گرفته و کودکی از پدرش می خواهد که در ازای یک رأی، سیب زمینی بگیرد. نیکاهنگ سیب زمینی ها را در قالب حامیان رئیس جمهور فعلی تصویر کرده هر چند که این ایده مثل اکثر آثار او بیشتر در دیالوگ ها نمود پیدا می کند. مشکل آثار نیکاهنگ بر خلاف نظر منتقدانش در استفاده از دیالوگ و شرح نیست که رویه ای مفید و رایج در کارتون مطبوعاتی محسوب می شود، مسأله این است که بعضاً در تقسیم وظایف بین شرح و تصویر در آثار او، سهم چندانی به تصویر نمی رسد و کلام با خودخواهی گوی و میدان را در دست می گیرد حال آنکه بسیاری از ایده های کوثر مانند همین اثر، ظرفیت بصری بالاتری دارند و او هم نشان داده که توانمندی لازم برای ترسیم ایده های مختلف را دارد. نقطه قوت کوثر تداوم کاری او است که باعث شده بسیاری از عناصر بصری مثل هاله نور و حتی حالت چهره کاراکتر، به مرور زمان به کدهای ارتباطی ثابت میان کارتونیست و مخاطب تبدیل شوند و تعلق اثر را به یک دنیای ذهنی واحد نشان دهند. کارتون ”مرتضی خسروی” هنرمند نوپا و مستعد، نشان می دهد که عمق یا شعاری بودن یک اثر ربطی به حضور یا عدم حضور شرح و کلام ندارد: احمدی نژاد بشکه ای در دست گرفته که به جای نفت با سیب زمینی پر شده است. متلکی عیان به وعده های انتخاباتی چهار سال پیش رئیس جمهور که از نگاه هنرمند، صورتی تازه پیدا کرده اند. شوخی خسروی فاقد ظرافت های یک اثر سیاسی ماندگار است و فقط برای خنک شدن دل توده ناراضی کفایت می کند، غیر از این، اثر او در اجرا، رنگ آمیزی و اغراق ها مشکل دارد.
کارتون حسام فطرتی اجرایی راحت و دوست داشتنی اما بیانی الکن دارد: فروشنده ای به جای سیب زمینی صندوق رأی می فروشد، به عبارتی کارتونیست “صندوق رأی” را معادل با “سیب زمینی” قرار داده حال آن که خریداران صندوق رای، نه مردم عادی که سیاستمداران هستند. آنها هستند که سیب زمینی را به قیمت رأی می فروشند. پس اگر کارتونیست صندوق رای را به جای “صندوق پرداخت” می گذاشت و مردم عادی را در حال رای دادن (پرداخت) برای خرید سیب زمینی ترسیم می کرد، ایده حاصله، معنای مورد نظر او را به شکل بهتری بیان می کرد.
مهدی صادقی از کولاژ چند سیب زمینی واقعی با یک شعار تبلیغاتی “من به سیب زمینی رأی می دهم” استفاده کرده تا پارودی یک پوستر تبلیغاتی را بوجود آورد اما این خلاقیت اجرایی هم شعاری بودن ایده را که بلای جان اکثر کارتون های این هنرمند است نمی پوشاند. صادقی معمولا عادت دارد عقایدش را در کارها فریاد بزند اما فرکانس صوتی بالا به معنی تأثیرگذاری بیشتر نیست.
فیروزه مظفری، حسن کریم زاده و بزرگمهر حسین پور در این مجموعه تأکید بیشتری بر بار تصویری ایده های شان داشته اند. ایده حسین پور را شاید هرکس دیگر اجرا می کرد تبدیل به کاری معمولی و کلیشه ای می شد. در بیان شفاهی، کار او ترکیب زمخت سه عنصر عمده ماجرا است: چند “سیب زمینی” را زیر “صندوق رأی”ی که به شکل ”تله” در آمده، قرار داده اند. اما پرسپکتیو بدیع و زاویه دید از نگاه یک قربانی -از پایین به بالا- و نه خدایگونه از بالا، این شوخی معمولی را عمقی دیگر بخشیده، ثابت می کند که اجرا می تواند خود بخشی از محتوای اثر باشد.
فیروزه مظفری سیب زمینی و صندوق رأی را در بافت بازی بسکتبال تنیده است. لحظه ای که او تصویر کرده، لحظه تعلیق و تردید است؛ آیا پرتاب به هدف خواهد نشست؟ آیا این ترفند نتیجه بازی را به نفع دولت فعلی عوض خواهد کرد؟ مظفری ما را با تعلیقی که احتمالاً خود در گیر آن است تنها می گذارد.
حسن کریم زاده مثل همیشه اجرایی به غایت تمیز و پر وسواس دارد که هر خط و رنگ آن در ارتباط با سایر عناصر بصری است. در نگاه اول ایده او یک شوخی شیک با جنجال سیب زمینی به نظر می آید، یک پیشخدمت پاپیون زده و اشراف منش دیس حاوی یک صندوق رای پر از سیب زمینی سرخ کرده و سس کچاب حمل می کند. به نظر من اثر او فراتر از یک شوخی تصویری، تعمیم قابل تأمل این ماجرا به ترفندهای تبلیغاتی به ظاهر نخبه گرا تر است. آیا وعده های انجام ناشدنی در باب آزادی های اجتماعی و سیاسی از جانب بعضی نامزدها، همان سیب زمینی های انتخاباتی نیست که شکل و قالبی لوکس و تمیز تر به خود گرفته باشد؟