فیلم روز ♦ سینمای ایران

نویسنده
کامبیز رحیمی

superstarb.jpg

‎ ‎تحول در چند روز‎ ‎

نویسنده و کارگردان: تهمینه میلانی. مدیر فیلمبرداری: علیرضا زرین دست. تدوین : مستانه مهاجر. تهیه ‏کننده: محمد نیک بین. بازیگران: شهاب حسینی، فتانه ملک محمدی، لیلا زارع، فریبا کوثری، محمدرضا ‏شریفی نیا، افسانه بایگان.‏

خلاصه داستان: کورش زند بازیگر بد اخلاق سینماست. او می گساری می کند، زن باره است و… یک روز ‏دخترکی وارد زندگی او می شود و برای او از زندگی پاک و سالم سخن می گوید. او سعی می کند با دروغ ‏های مصلحتی زنانی را که اطراف کورش هستند براند و درنهایت سوپراستار داستان در می یابد دختری که ‏دیده دختر خودش است. کورش به دنبال دختر متحول و سرگشته از شهر خارج می شود اما او را نمی یابد.‏

تهمینه میلانی با فیلم آتش بس سینمای ایران را با رقم های میلیونی آشنا کرد. فیلم او نخستین اثر سینمایی بود ‏که از دروازه های فروش میلیونی گذشت. این سودا که بسیار برای مدیران وقت نیز خوش آمده بود دست خانم ‏فیلمساز را باز گذاشت تا فیلم دیگر خود را نیز با آرزوی عبور از دروازه های میلیاردی بسازد. با این تفسیر ‏تسویه حساب جلوی دوربین رفت. اما این فیلم به دلیل داستانش که به اخاذی چند دختر از مردان متمول می ‏پرداخت راهی محاق شد و مدیران سینمایی و وزیر ارشاد دولت نهم را بسیار بر آشفت.‏

‏ داستان به اینجا رسید که میلانی مجبور شد برای رها کردن فیلم در توقیف فیلمی بسازد تا ضد ساخته های ‏پیشین اش باشد. بنابراین سوپراستار جلوی دوربین رفت که خنجری از پشت به پشت صحنه سینماست. میلانی ‏با ساختن این فیلم به عموم اعلام کرد که ستارگان سینما عده ای فاسد هستند و باید برای رستگاری آنها دنبال ‏راه های متفاوت بود. سوپر استار با همین نگاه بسیار به مذاق مدیران دولتی خوش آمد. فیلم روانه اکران شد ‏اما تسویه حساب از بند رهایی نیافت.‏

فیلم سوپراستا ر می توانست فارغ از نگاه جانبدارانه ای که دارد به یک فیلم داستان گوی سینمای بدنه بدل ‏شود و مهارت های میلانی را در داستان گویی به نمایش بگذارد. اما چنین اتفاقی رخ نمی دهد زیرا میلانی ‏قصد ندارد از شعارهای خود عقب نشینی کند. این اتفاق برای او در فیلم آتش بس رخ داد و تا حدود زیادی نیز ‏آرای منتقدین را با خود همراه کرد. اما این بار دوباره یک زن ناجی زندگی یک مرد می شود تا او را از بند ‏ها برهاند. میلانی با سوپراستار دوباره دغدغه های همیشگی و تکراری خود را درباره زنان فریاد می کشد.‏
بزرگترین مشکل شخصیت پردازی سوپراستار نگاه یکسویه فیلمساز است. کورش زند شخصیتی تک رنگ ‏است. ما در ابتدای فیلم با تعاریفی که از عرف جامعه ارائه می شود با مردی رو به رو هستیم که ساختار ‏شخصیتی سیاه دارد. او تا انجا از منظر روحی تیره و تار است که فیلمساز هیچ راهی برای رستگاری وی ‏باقی نمی گذارد و تحول پایانی او را قابل باور نمی کند.‏

جالب که پس از تماشای فیلم سوپراستار شخصیت دکتر سپید بخت فیلم خانه ای روی آب به کارگردانی بهمن ‏فرمان آرا در ذهنم تجدید شد. با این توجه که فرمان ارا در جایگاه فیلمساز و رضاکیانیان به عنوان بازیگرتا ‏آنجا شخصیت را خاکستری طراحی می کنند که در پایان با تمام وجود تحول او را باور می کنیم. درصورتیکه ‏تماشاگر فیلم سوپراستار نه تنها دگرگونی کورش را باور نمی کند که با داستانی هم که از ابتدا تماشاکرده به ‏هیچ وجه همذات پنداری نمی کند. فیلم به نوعی ضد خود را در بطن پرورش می دهد. ‏

این نگاه از انجا نشات می گیرد که نویسنده و کارگردان سعی داشته به زور پیام خود را درون فیلم بگنجاند. ‏
شهاب حسینی سعی می کند کورش را تا حد زیادی خاکستری کند، اما چون به هرحال نگاه فیلمنامه نویس و ‏کارگردان بر کلیت فیلم حاکم است او نیز راه به جایی نمی برد و از او بدتر شخصیت بازیگر نوجوان فیلم ‏است که بسیار پرگو به نظر می رسد. میلانی آگاهانه از او جذابیت زدایی کرده است و این جذابیت زدایی تا ‏آنجا پیش رفته که دراماتیزه کردن شخصیت نیز به فراموشی سپرده شود. او آنقدر تلخ به نظر می رسد که به ‏هیچ وجه نمی تواند موجود مناسبی برای تحول شخصیت نخست فیلم باشد.‏

در پایان داستان هم میلانی شخصیت خود را از شهر دور می کند و او را به جاده ها می کشد. او قصد دارد به ‏این نکته برسد که کورش زند از شهر و تعلقات ان رها شده و حال به دامان سکوت در طبیعت پناه اورده تا ‏خود را بشناسد. فیلم سوپراستار با این تعاریف توانست در بخش معناگرای جشنواره فیلم فجر نیز قرار بگیرد ‏و بادریافت یکی دوجایزه مهر دولتی و اکرانی بی خطر را پشت پروانه خود داشته باشد.‏

احساسات گرایی همیشگی میلانی دراین فیلم مورد توجه تماشاگران قرار گرفته و تماشاگرانی که از اخراجی ‏های 2 استقبال می کنند به تماشای این فیلم هم می نشینند. این درحالیست که سالن های فیلم های شریفی همانند ‏بیست و وقتی همه خوابیم همچنان خالی است و این بار سالن های پر نشان از زنده بودن سینما نیست وبیشتر ‏نمایشگر مرگ سلیقه هنری عمومی در جامعه به نظر می رسد. در هرحال هندی ها از میلانی دعوت کرده اند ‏که این داستان را در آن کشور بازسازی کند.‏