استعفا لازم است اما قطعاً کافی نیست

عباس عبدی
عباس عبدی

ظاهراً موضوع رسیدگی غیر ضرور به صحت مدرک دکترای یکی از وزرا مراحل پایانی خود را ‏می‌گذراند و برخی از دست‌اندرکاران این امر مجبور شده‌اند که نه تنها اعتبار و اصالت ادعای دکترای ‏داشتن این وزیر را نفی کنند، بلکه صحت مدرک کارشناسی ارشد وی نیز رد شده است. از این رو برخی ‏از نزدیکان به جناح حاکم بر دولت درخواست کرده‌اند که وی داوطلبانه استعفا دهد تا عدالت اجرا گردد. ‏اما به نظر می‌رسد که برای تأمین خواسته جامعه و تحقق عدالت استعفا شرط کافی نیست، بلکه مقدمه و ‏شرط لازم است و شروط متعدد دیگری نیز باید محقق شود تا در این زمینه عدالت برقرار گردد.‏

بیش و مهمتر از هر چیز، شناخت دلایل و زمینه‌های رخ دادن چنین پدیده ناهنجاری ضرورت دارد. ‏اتفاق تأسف‌آوری که در بالاترین سطوح مدیریتی رخ داد را نمی‌توان به یک انحراف رفتار فردی تنزل ‏داد و تمام کاسه و کوزه‌ها را بر سر آن فرد شکاند. تا وقتی که زمینه‌های آلوده و ناسالم بروز چنین ‏اتفاقاتی روشن نشود و برنامه‌هایی برای از میان بردن این زمینه‌ها طراحی و اجرا نشود، قطعاً مجدداً ‏شاهد چنین رویدادهایی خواهیم بود، رویدادهائی که فقط بخش اندکی از آنها علنی و رسانه‌ای می‌شود. در ‏این نوشته می‌کوشم که برخی از این موارد را مطرح کنم.‏

‏- اگر این مدارک جعلی و تقلبی است، افراد چنین مدارکی را به عنوان اصل نزد چه مراجعی ارایه ‏می‌کنند؟ یا این مراجع حساسیتی نسبت به اینگونه امور ندارند؛ یا آشنایی ندارند و یا به دلایل متعددی از ‏جمله فقدان شهامت، علم و اطلاع آنان در این موارد، به اقدامی منتهی نخواهد شد. اگر احتمالات دیگری ‏هم وجود دارد خوانندگان ذکر کنند، اما بدون تردید هیچ احتمالی را در جهت دفاع از این مراجع نمی‌توان ‏برشمرد. با این حساب فرض کنید وزیر مربوط استعفا کند، با احتمالات مذکور در فوق چه باید کرد؟ ‏خسارت‌های ناشی از پذیرش هر یک از این احتمالات ده‌‌ها و صدا بار بیشتر از جعلی بودن یک مدرک و ‏استعفای صاحب مدرک است.‏

‏- فرض کنیم آقای وزیر استعفا داد، حمایت‌های تصریحی یا تلویحی یکی دو ماه اخیر از ایشان را چگونه ‏باید هضم کرد یا نادیده گرفت؟ زخم ناشی از این حمایت‌ها بسیار بیشتر از اصل ماجراست. اگر کسی در ‏جامعه جرم و خلافی انجام دهد، حداکثر این است که می‌توان وی را مجازات کرد و هزینه‌اش را به او ‏تحمیل کرد، و مُهر مجرمانه‌ای را بر پیشانی او زد، اما کسی را که بی‌هیچ دلیل و توجیه منطقی، کار ‏خلافی را نادیده می‌گیرد و به نوجیه آن می‌پردازد و این را از موضع دفاع از عدالت می‌گوید، چه ‏می‌توان کرد؟ و در مرحله بعد نیز با کسانی که تعمداً و آگاهانه سکوت کردند و خود را کنار کشیدند تا ‏مبادا هم‌حزبی‌های خود را تضعیف کنند، چه باید کرد؟ کسانی که برای کارهایی صد بار کوچکتر و ‏بی‌اهمیت‌تر از این، اگر از اردوی مخالفانشان باشد، حنجره‌های خود را پاره می‌کنند.‏

‏- حتماً به یاد دارید که چند ماه پیش در جریان افشاگری‌های آقای پالیزدار، بلافاصله مقامات و نهادهای ‏دولتی هر کدام به نفی و رد مطالب انتساب‌یافته و حتی ارتباط نهاد تحت امرشان با وی پرداختند، این در ‏حالی بود که احکام همکاری ایشان با این مراجع منتشر شده بود، اما در جریان قضیه جعل مدرک، پس از ‏بیش از یک ماه، هنوز دانشگاه آزاد جواب نداده، فلان جا استعلام نکرده و فلان موضوع در قالب رسیدگی ‏نبوده و… و از همه جالب‌تر اینکه چند روز پیش مطبوعات به نقل از نهاد ریاست جمهوری رسماً اعلان ‏کردند که تأییدیه مدارک در راه است یا رسید (و البته دولت هم تکذیب نکرد) و همه اینها در حالی بود که ‏مرجع اصلی که دانشگاه آکسفورد است، بلافاصله با چند زبان بر جعلی بودن این کاغذ تأکید کرده بود و ‏نیازی به بررسی مجدد نبود. بعلاوه هنوز هم نتیجه رسیدگی به صورت مکتوب و رسمی در موضوعی ‏بدین سادگی نهایی نشده است.‏

جالب‌تر اینکه دولت موظف کرده که کلیه مدارک و بورس‌های تحصیلی از سال 1364 تاکنون رسیدگی ‏شود، به نظر می‌رسد که این کار خوبی است، اما این دولت ابتدا و بیش از همه باید درباره همین ‏موضوع زشتی که با آن مواجه است اقدام می‌کرد، نه اینکه از سال 1364 یعنی 23 سال پیش شروع کند.‏

‏- نکته دیگر اینکه چرا از وی خواسته می‌شود که شخصاً استعفا دهد؟ اگر اقدام انجام شده چندان مهم ‏نیست که رییس دولت برای جبران آن اقدام کند، چرا باید وزیر استعفا دهد؟ کسانی که برای رسیدن به این ‏صندلی وزارت حاضر شده‌اند ریسک ارایه چنین مدرکی را بپذیرند، چگونه حاضر می‌شوند که الآن ‏استعفا دهند؟ اما اگر مسأله مهم است، در این صورت چرا از رییس دولت نخواسته‌اید که رأساً اقدام و وی ‏را برکنار کند؟ مگر آن ده وزیر پیشین که هر کدام عزل شدند اشکالاتشان بیشتر از ارایه سند جعلی ‏مذکور است که عزل شدند؟ همین که از آقای وزیر خواسته شده که استعفا دهد، به معنای کم‌اهمیت جلوه ‏دادن مشکل از یک سو و حفظ حرمت ارائه کننده سند جعلی است. و اینگونه مدافع عدالت شدن، احتمالاً ‏خسارت‌بارتر از سکوت در برابر بی‌عدالتی است. زیرا به نوعی عدالت را از موضع عدالت‌خواهانه به ‏مذبح می‌برد.‏

‏- اعتماد از میان رفته جامعه را چگونه می‌خواهیم، بازسازی کنیم؟ اصولاً مسأله جامعه این نیست که ‏حسن وزیر می‌شود یا حسین؟ مسأله اعتماد کلی جامعه به دولت و نهاد اجرایی است که با اینگونه اتفاقات ‏زایل می‌شود. نحوه برخورد با این موارد باید به گونه‌ای باشد که بتواند به بازسازی اعتماد کمک کند، و ‏استعفا و احتمالاً آن هم از موضع بالا هیچ دردی را دوا نمی‌کند، سهل است که بی‌‌اعتمادی را تشدید هم ‏می‌کند. مسأله مردم مبارزه با یک فرد که دروغ گفته باشد نیست، مسأله مبارزه با دروغگویی است و ‏چنین مبارزه‌ای الزامات خاص خود را دارد. و تصور نمی‌رود که از عهده هر فرد مدعی برآید.‏

‏- اگر وی نمی‌خواست وزیر شود یا به او پیشنهاد وزارت نمی‌شد، در این صورت قضیه جعل مدرک ‏مذکور هم علنی نمی‌شد و کماکان از حقوق و مزایا و عضویت هیأت علمی آن مدرک بهره‌مند می‌شدند، و ‏جالب اینکه دیروز خواندم که رتبه دانشیاری هم داشته‌اند!! و حتی به استادیاری هم قناعت نشده است. با ‏استعفای ایشان این مشکل را چگونه می‌توان حل کرد؟ ساختاری که می‌توان با مدرک جعلی به رتبه ‏دانشیاری رسید و تدریس هم کرد و از حقوق و مزایای آن بهره‌مند شد، چگونه اصلاح خواهد شد؟

از کجا معلوم که افراد زیادی با این وضع هنوز هم رتبه دانشیاری نداشته باشند و در حال آموزش نباشند؟ ‏حق و حقوق دانشجویانی که سال‌ها نزد چنین دانشیار محترمی! تلمذ می‌کرده‌اند، چه می‌شود؟ در ‏ساختاری که برای گزینش جوان بیکاری در یک کار ساده باید پرونده سابقه و لاحقه فرد و نزدیکان و اقوام ‏دور و نزدیکش رسیدگی شود، چطور می‌شود که یک نفر با مدرک کاردانی، به استخدام هیأت علمی ‏درمی‌آید و به دانشیاری هم می‌رسد؟ رسیدگی به خطاهای این ساختارها و اصلاح آنها بارها و بارها ‏مهمتر از اصل استعفا یا حتی برکناری وزیر است.‏

بنابراین باید گفت استعفا یا حتی برکناری لازم است، اما مطلقاً کافی نیست. استعفا و یا برکناری اگر هم ‏انجام شود، گرچه خیلی دیر صورت گرفته، اما فقط گام بسیار کوچکی از گام‌های لازم برای اصلاح ‏ساختاری است که چنین رخدادی بطور طبیعی در دل آن شکل گرفته است. آینده نشان خواهد داد که آیا ‏این گام کوچک هم برداشته خواهد شد یا خیر؟ اما تردیدی ندارم که حتی ار این گام کوچک هم برداشته ‏شود، گام‌های بعدی مطلقاً برداشته نخواهد شد.شما چه فکر می‌کنید؟