آخرین فرصت

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

سال نخست دهه نود به آخر می رسد. “نظام مقدس جمهوری اسلامی” به رهبری “عادلترین، فرزانه ترین، هوشیارترین و محبوبترین رهبر جهان” ایران را به آستانه جنگی چنان مخوف و درانتظار کشیده است که دیگر درآستانه بهار سخن از “آخرین فرصت” و چند وچون “بعد از حمله” می رود.

در شهرهای ایران بر خرمن های آتش که درخود همه تاریخ “ایران” را دارد، فریاد مرگ بر دیکتاتور می گذرد و در ژنوگزارش اوج ایران کشی اوباش تحت فرمان دیکتاتور، جهان را به گریه می اندازد.

همه حوادث هفته آخر ماه پایانی سال ۱۳۹۰، ادامه وقایع سال است و ریشه در رویدادهای سی و چندساله سلطه جمهوری اسلامی بر ایران دارد: نبرد خدای آزادی با ناخدای استبداد. روند تجزیه ووحدت جامعه ایران پیرامون این دو قطب تاریخی شدت تمام می گیرد. مجمع روحانیون مبارز به یار زندانی خود، شیخ دلاور و مردم ایران پشت می کند به تمامی، دست تردید از دستان مردم می کشدو دستان خونین نظام را می گیرد. محمد خاتمی که در مرگ جلاد بزرگ اسداله لاجوردی لباس اندوه به تن کرد، پیشاپیش مجمعیون رای به صندوق تحریم شده ملت می اندازد. جانشین او محمود احمدی نژاد، درحال برکشیدن سعید مرتضوی قاتل مطبوعات است. مخالفین او در مجلس و دیگر گرگهای رقیب، برای نخستین بار سرمایه ایران را به تمامی در اختیارمقاطعه کار بزرگ، سردار رستم قاسمی می گذارند به سالی که راز ترکمانچای دوم از پرده بیرون افتاده است. ازسه سال پیش درآمد حاصل از فروش نفت را اختیار دولت چین گذاشته اند تا به عنوان پشتوانه ال سی خرید کالا برای ایران استفاده گردد. حالا زمام ثروت کشور به سرداری از” سپاه” می دهند.

هنرمندی پرآوازه آبروی خود به چندسکه نقد می فروشد. مهدی خزعلی دراعتصاب غذا به سوی مرگ در زندان می رود. محمدنوری زاد در سودای به آتش کشیدن خود روزهای خوب را انتظار می کشد. فائزه هاشمی رخت می پوشد که سال را در زندان نو کند. پدرش هنوز با رهبر نردعشق می بازد و از اوقات تلخی آقا می گوید و در دقایق آخر روی آخرین صندلی مانده از قدرت تثبیت می شود. محمود احمدی نژاد دردقیقه نود سال نود به مجلس می رود. فضای مجازی که هنوز از خشم علیه رای خاتمی شعله وراست، مجلس رفتن آخرین رئیس جمهور را رصدمی کند: “برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی یک رییس جمهور در مجلس سین جیم شد…” وصله ایستادگی در برابر ولایت فقیه به دولت نمی چسبد! “نمایشی مضحک… دلقکی آمد به دلقکان دیگر طعنه و کنایه و نیش زد و رفت.”

دیگری نام”سیرک” بر این مجلس می گذارد و سخن احمدی نژاد را برجسته می کند: “آخر سال و شب عید است و می‌خواهیم با هم صفا کنیم.” نشریات جهان، جمله آخر محمد جوادلاریجانی را در اجلاس حقوق بشر ژنو بازتاب می دهند:” کشورما پرچمدار حقوق بشر در جهان است.” حتمازادگاهش عراق را نمی گوید، منظورش ایران است که اسامی زندانیانش را درمجمع جهانی خوانده اند. یکیشان عبدالرضا قنبری، معلم زندانی که دارند تیغ مرگ را به عنوان عیدی برایش تیز می کنند.

از آغازدهه نود که نگاه هفته برسم چند ساله مدام رصد و گزارشش کرده است “ابرهای تیره” و “بادهای تغییر” مدام بر آسمان ایران گذشته اند.کسانی از هراس بر باد رفتن ایران فریاد زده اند “یکی خامنه ای را بیدار کند”، فریادشان در “رفتار لجن” گم شده است. رهبر وپایورانش درداخل، “آخرین رئیس جمهور” را نم نمک بدرقه کرده اند تا راه برای حکومت سلطانی هموار شود. در خارج، “رجزخوانی درآستانه فروپاشی” را ادامه داده اندتا با تهدید ساختن سلاح اتمی برای بقای خودتضمین بگیرند. جهان، با “انزوای جهانی”، “تغییر رژیم و  برخورد نهائی”، “کندن پوست گربه” را در دستور کار قرار داده است. مردمان فریادبر کشیده اند دیگر “چه انقلابی؟ چه اسلامی؟” آخر دیده اند که در سالگرد انقلاب “ماکت امام، جسد انقلاب” را می برند. “زمستان سخت” رسیده و “سوسمار بی باک”  برای بلعیدن ایران دهانی گشوده است انباشته از مخوف ترین سلاح ها. درآخرین روزهای سال، هیلاری کلینتون، وزیر امورخارجۀ آمریکا، از سرگئی لاورف، همتای روسی خود، می خواهد که این نکته را به مسئولان جمهوری اسلامی ایران گوشزد : “گفت وگوهای ماه آوریل ـ– فروردین-ـ میان تهران و گروه کشورهای موسوم به گروه ۱+۵«آخرین فرصت» برای جلوگیری از جنگ است.”

گفتی دهه نود به جنگ نوشته اند؛ جنگی که فاجعه هشت ساله درگیری با عراق در برابرش به بازی کودکانه ای می ماند.

دهه های “انقلاب اسلامی” بر سرشت واحد تلاش برای استقرار حکومت مذهبی به قرائت قائلان به نظریه ولایت فقیه در ایران، سرگذشت های گوناگون داشته اند.

دهه پنجاه، دهه تثبیت نهادهای “ انقلاب اسلامی” است. ولی فقیه اول ـ– آیت اله خمینی-ـ از تاکتیک جذب همه نیروها برای حذف شاه به استراتژی پیاده کردن نظریه ولایت فقیه وجانشینی نظام دینی بجای نظام عرفی، بر می گردد. در اولین گام ها “شکستن قلمها” ی دگراندیشان و حذف کامل آنها از صحنه زندگی اجتماعی در دستور کار قرار می گیرد و د ردهه شصت به نسل کشی خونبار تابستان ۶۷می رسد.

 

دهه شصت، دهه هشتاد

از قدرت گیری اندیشه و نیروهای جانبدارباز سازی اقتصادی- سیاسی به شیوه اصلاحی در درون “نظام” آغاز شدو به حاشیه راندن هاشمی- خاتمی وحذف “اصلاحات” رسید.

دهه شصت- که نام “دهه وحشت بزرگ” گرفت- بیشترین سال هایش زیر نگین ولایت ولی فقیه اول گذشت. باید تابستان خوفناک شصت و هفت می رسید. هزاران زندانی قتل عام می شدند تا فقیه اول راحت بربستر مرگ بگذارد. و هنوز کفن دریده اش خشک نشده بود که با ترفندی و نشست و برخاستی، ولی فقیه دوم را منصوب کردندو هم او هنوز نیامده، ختم قانون اساسی نیمه کاره ولی فقیه را گرفت و فرمان حکومت مطلقه به نام خود نوشت.

استقرار تام وتمام اندیشه ولائی ولی فقیه دوم سیدعلی خامنه ای که ریشه هایش به آموزه های سید قطب بر می گردد و سیسستم تشکیلاتی خود را در فدائیان اسلام می یابد، و باید میراث سیدمجتبی نواب صفوی را به سید مجتبی خامنه ای بسپارد، در زمان محمد خاتمی کلید خورد و در دوران محمود احمدی نژاد عملیاتی شد.

اندیشه ولائی سیدعلی خامنه ای در دشمنی کینه توزانه با “جهان نو” خلاصه می شود ودر داخل و خارج ایران، مبارزه برای نابودی همه دیدگاههای بیرون از این اندیشه را دنبال می کند.

“طالبانیسم شیعه” اسلامگرایان سنتی را درنحله های گوناگون خود، - موتلفه، حجتیه، القاعده، فدائیان اسلام، مصباحیسم… سازمان واحد می دهد و نیروهای امنیتی ـ سیاسی را به محافظت ازآن بر می گمارد. هدف نهائی رسیدن به “خلافت اسلامی”، حرکت در متن شوونیسم ایرانی برای حذف اسرائیل، شکست غرب و اعمال مدیریت اسلام بر جهان است.

نام این مجموعه “نظام” و رهبر و مقتدا و پیشوای آن سیدعلی خامنه ایست. ایران، سکوی پرتاب اندیشه “نظام” و حافظ و تضمین کننده ادامه راهش بمب اتمی.

همه حوادث ایران از زمان ولایت ولی فقیه دوم، به ویژه در دهه هشتاد در پرتو این سیاست “نظام” قابل درک و تعقیب است؛سیاستی که در دهه ۹۰ در داخل وخارج ایران به مرحله سرنوشتی می رسد.

 در داخل کشور، حذف یا اشغال سیستماتیک نهادهای عرفی، ازسازمان های اقتصادی گرفته تا نهادهای هنری-ـ خانه سینما-ـ و موسسات انتشاراتی ـ– دو نشر چشمه و ثالث ـ- از کودکستان تا موسسات آموزش عالی-ـ دانشگاه آزاد-ـ بی وقفه ادامه می یابد. نیروهای”بصیر” امنیتی ـ– عقیدتی عهده دار همه امور، از تدریس در دانشگاه تا حل مشکل ارز در خیابانها می شوند. برنامه، حذف طبقه متوسط و اندیشه معطوف به “من” و”آزادی” اش باهر وسیله ممکن است از فیلم تا شکنجه، وجانشین کردن “ توده” خرافات زده که در فیلم تقدیس می شود و اسلحه به دست روانه خیابان می گردد. ولی فقیه دوم، با تمام نیرو “بدنه اجتماعی” خود را سازمان می دهد، صاحب بصیرت می سازد و مسلح می کند.

انتخابات مهندسی شده مجلس نهم، راه را برای حذف رئیس جمهور و به صحنه آوردن نخست وزیری هموار می کند که از هم اکنون خود را “غلام خانه زاد” می خواند و بیشترازاینکه به کار ولی فقیه کنونی بیاید، وظیفه نوکری به دامادش مجتبای ولیعهد رادارد تا دستان دومجتبای محبوب “آقا” بهم برسد. از این منظر، ولی فقیه دوم بیشتر زمینه ساز ایجاد “خلافت اسلامی” است تا فرمانده آن برای فتح جهان.

سیاست “نظام” با مخالفت و مقاومت بسیارجدی در داخل و خارج از کشور مواجه است. پاسخ نیروهای داخلی مشت آهنین، زندان و شکنجه و اعدام است. نیروهای سیاسی، افراد واندیشه ها یا به “نظام” گردن می گذارند، یاسکوت پیشه می سازند. پاسخ کمترین مقاومت ومخالفت، زندان و شکنجه است. درآخرین روزهای سال ۹۰ از نخست وزیر و رئیس مجلس پیشین گرفته تا انبوه نمایندگان مجلس و روزنامه نگاران در بندند. وحتی سخن از مرگ دکترمهدی خزئلی در بند می رود که پدرش از ستون های “نظام” بود و حتی برای شفاعت جان فرزند به درگاه رهبری اجازه ورود نیافت. تصمیم نهائی برای ترک مردم توسط مجمع روحانیون مبارز به رهبری سید محمد خاتمی، روانه زندان شدن فائزه هاشمی و…حذف محمود احمدی نژاد حتی، دراین چهار چوب قابل درک است.

سیاست “نظام”، جهان را هم به اتحادی بی سابقه علیه آن بسیج کرده است. “جهان علیه تهران” به هماهنگی بی سابقه ای رسیده است. حماس که راه خوددیگر کرد.دمشق که درحال فروپاشی است و حزب الله لبنان درکنار “نظام” مانده اند؛و چین و روسیه که در شطرنج پیچیده جهانی منافع خودرا می جویند تا لحظه موعود. در تمام طول سال ۹۰ حلقه محاصره وتحریم مدام به گرد ایران تنگتر شده است. حمله در سال ۹۱چندان قطعی به نظر می رسد که دیگر بحث در باره بعد از حمله آغاز شده است.

آخرین سخنان، رویدادهای و هشدارهای سال بوی مرگ و جنگ می دهند. هنری کیسینجرمی گوید: “آمریکا باید فرض را بر این بگذارد که ایران در پی سلاح هسته‌ای است.” ایران اتمی، باسرعت فزاینده ای به یکی از مسائل اصلی انتخابات در راه آمریکا تبدیل می شود. جمهوریخواهان با صراحت از جنگ برای سرنگونی “حکومت آیت اله ها” سخن می گویند. آخرین تهدیدات میت رمنی که دارد به سرعت بقیه رقبا را پشت سر می گذارد بی سابقه است. اشغال سفارت آمریکا در سال ۱۳۵۸را در خاطرها زنده می کند ومی گوید: “امروز آمریکا و جهان به شکلی غریب با شرایطی مشابه مواجه هستند؛ با این تفاوت که این بار خطر بزرگ‌تری در کمین است. در حالی که باراک اوباما در کاخ سفید زانوی غم در بغل گرفته، همان تندروهای اسلامی در حال پیشرفت سریع به سوی ساخت مخرب‌ترین سلاح‌های تاریخ جهان هستند.به هیچ وجه نمی‌توان با بی تفاوتی از کنار این مهم عبور کرد. سه دهه است که آیت‌الله‌های حاکم بر ایران از تروریسم در سراسر جهان حمایت کرده‌اند. اگر تنها یک درس از حملات ۱۱ سپتامبر گرفته باشیم این است که تروریسم در عصر اتمی امکاناتی دهشتناک را در بر داشته، آنچنان که توانایی ایجاد هراس را در مقیاس‌هایی بسیار بزرگ دارد.از اینها گذشته، رهبران ایران به صراحت اعلام کرده‌اند که خواهان نابودی کشور اسرائیل هستند. اگر وسیله نیل به این هدف غیر انسانی را به دست آورند، خاورمیانه یک‌شبه به انبار باروت تبدیل خواهد شد. پیامدهای این وضعیت برای اسرائیل، برای دیگر هم‌پیمانان ما و برای نیروهای خود ما در منطقه تصورناپذیر خواهد بود.”

نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل که برای اخطار آغاز جنگ به و اشنگتن رفته بود، بالبهای خندان و دست های پر ازقرارداد دریافت مخوف ترین سلاح ها به کشورش بر می گردد ومی گوید: “حمله به ایران؛ نه چند روز آینده، نه چند سال آینده.”

پانه‌تا وزیر دفاع آمریکا در مصاحبه با نشریه “نشنال جورنال” تاکید می کند: “ارتش آمریکا یک طرح اضطراری خاص برای حمله نظامی علیه تاسیسات اتمی ایران آماده ساخته است.” بعدحرف هائی می زند که حتی پیش از حمله به عراق و افغانستان شنیده نشده است: “حمله نظامی آمریکا بسیار کوبنده‌تر از حمله نظامی اسرائیل علیه تاسیسات اتمی ایران خواهد بود.”

ژنرال هربرت کارلایل، معاون ستاد فرماندهی نیروی هوایی آمریکا، در کنفرانس دفاعی “کردیت سوئیس مک الیس” روی چند دلیل “کوبنده تر” بودن حمله آمریکادست می گذارد:“در صورت برخورد نظامی با ایران از یک بمب سنگرشکن تازه به وزن ۱۳۶۰۰ کیلوگرم استفاده خواهد شد. قدرت نفوذ این بمب در لایه‌های دفاعی شگفت‌انگیز است و ما هم‌چنان روی بهبود عملکرد آن کار می‌کنیم. در صورت برخورد نظامی با سوریه و ایران، نیرو‌های آمریکا در اجرای عملیات نظامی، از تفکر تاکتیکی تازه‌ای که در وزارت دفاع از آن به عنوان “جنگ هوا دریا” یاد می‌شود، استفاده خواهند کرد.از شبکه‌های پیشرفته ارتباطی بین نیرو‌های مختلف نظامی و عملیات چندبعدی در هوا، دریا، فضا، و فضای مجازی (اینترنت) علیه خطوط دشمن استفاده خواهد شد.وجود قابلیت‌های فضایی، ظرفیت سایبری، نسل پنجم سلاح‌های هوایی و هواپیماهای جنگنده، و نیرو‌هایی که از خود جای پای اندکی بر جای می‌گذارند، نشانه عزم آمریکا برای استفاده از نوآوری‌های تسلیحاتی در یک صحنه نظامی واقعی است.”

رضا تقی زاده ـ تحلیلگر مسائل ایران- دست به مقایسه کوچکی می زند: “قدرت تخریب تنها یک عدد از بمب های فوق، بیش از قدرت تخریب ناشی از پرتاب ۴۰ فروند موشک شهاب ۳ ایران است.”

تنها تصویر صحنه، بهار را عزا می کند. بمب ها فرومی ریزند و گلهای سرخ ایران را شخم می زنند. سیاست ماجراجویانه “نظام” در جهنم را به روی ایران گشوده است. پاسخ جهان را با تهدیدهای توخالی می دهند که تنهاکاربردش تندتر کردن آتش جنگ است. محمود احمدی نژاد پوسیدن گزینه ها را روی میز تبلیغ می کند.دیگر به تمامی یاد آور دائی جان ناپلئون است که دارد باتفنگ خالی خدمت “انگلیسی های بی ناموس” می رسد. غضنفر رکن آبادی- ـ سفیر جمهوری اسلامی در بیروت ـ– هم در کنارش سبز می شود: “ما خود را آماده کرده ایم و هم اکنون ۱۱ هزار فروند موشک آماده شلیک به آمریکا و اسرائیل و مصالح آنها در جهان داریم.”

لابد دیگر چون کسی برای این رجزخوانی ها تره هم خرد نمی کند، طبق معمول در دقیقه نود خبراز گشودن درهای مخفی سایت “پارچین” می دهند و نامه برای اعلام اراده از سرگیری گفت وگو می نویسند. اولی دیگر دیر شده است.کارشناسان هسته ای و تسلیحاتی “موسسه علوم و امنیت بین المللی” می گویند که در عکس های ماهواره ای که از مرکز “پارچین” در ایران گرفته شده است وجود آشیانه و یا اصطلاحا اتاقک های مخصوص انفجارهای بسیار قوی را تشخیص داده اند.

برای دومی ـ– گفت وگو-ـ “هنوز” فرصت هست.اوباما و کامرون در مقاله مشترکی در واشنگتن پست می نویسند: “هنوز زمان و فضا برای پیگیری راه حلی دیپلماتیک برای مساله هسته ای ایران وجود دارد.”

آخرین هفته سال برای “نگاه هفته” است. تازه ترین خبرها حاکی است چهار افسر ارشد ارتش سوریه به مخالفان پیوسته اند. دیگر می توان بشار اسد را یک مرده سیاسی محسوب کرد.

عضو اتاق بازرگانی تهران، تصویری تمام از اقتصاد کشور می دهد: “وضعیت اقتصادی این روزهای کشور تداعی کننده دهه ۶۰ است. به عبارتی هم اکنون اقتصاد ما شرایطی همچون وضعیت دوران جنگ را تجربه می‌کند، با این تفاوت که در آن زمان سیستم بانکی ما تحریم نبود و تنها منابع ارزی کشور کاهش یافته بود. اما در حال حاضر اگر ارز هم وجود داشته باشد امکان مبادله وجود ندارد.”

و جهان در انتظار مذاکرات بهار، سلاح های مخوف را برق می اندازد و پیچ تحریم ها راسفت و سفت تر می کند.دو نماینده مجلس نمایندگان آمریکا طرحی را ارائه می کنند که بر اساس آن شرکت های بین المللی که به جمهوری اسلامی خدمات بیمه می دهند و یا معاملاتش را بیمه می کنند از دسترسی به سیستم مالی و بانکی آمریکا محروم خواهند شد.

سال ۹۰ تمام می شود. یکی دو روز دیگر. عمو نوروز از راه دراز می آید. از زمانی که جان خود در تیرکرد آرش، ایران چنین از درون در اشغال و از بیرون در خطر نبوده است. کتاب سووشون به دست مردمان می دهد عمو نوروز که خالقش تازه بر بادهای بهاری رفته است و همچنان انتظار “سحر” رامی کشد:

“گریه نکن خواهرم، در خانه‌ات درختی خواهد رویید، و درخت‌هایی در شهرت، و بسیار درختان در سرزمین‌ات و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درخت‌ها از باد خواهند پرسید: در راه که می‌آمدی، سحر را ندیدی؟”

 و بهاریه سیاوش کسرائی را درمقدم بهار می خواند:

تو قامت بلند تمنایی ای درخت

همواره خفته است در آغوشت آسمان

بالایی ای درخت

دستت پر از ستاره و جانت پر از بهار

زیبایی ای درخت

وقتی که بادها

در برگ های در هم تو لانه می کنند

وقتی که بادها

گیسوی سبز فام تو را شانه می کنند

غوغایی ای درخت

وقتی که چنگ وحشی باران گشوده است

در بزم سرد او

خنیاگر غمین خوش آوایی ای درخت

در زیر پای تو

اینجا شب است و شب زدگانی که چشمشان

صبحی ندیده است

تو روز را کجا

خورشید را کجا

در دشت دیده غرق تماشایی ای درخت

چون با هزار رشته تو با جان خاکیان

پیوند می کنی

پروا مکن ز رعد

پروا مکن ز برق که بر جایی ای درخت

سر برکش ای رمیده که همچون امید ما

با مایی ای یگانه و تنهایی ای درخت

درخت، ایران است. باغبان هایش را کشته اند و یا به زندان برده اند. تبر در دست ولی فقیه دوم مانده است. شهامت این را دارد که در “آخرین فرصت” زمینش بگذارد و چون ولی فقیه اول جام زهر بر گیرد؟