عصر طلایی و یک جبهه ورشکسته

نویسنده
مهرداد شیبانی

مهرداد شیبانی

در هفته ای که هاشمی شاهرودی، رئیس قوه قضاییه طی آن از “عصر طلایی قوای سه گانه” سخن گفت، مهدی کروبی، “شیخ اصلاحات” با رد وجود جبهه دوم خرداد تاکید کرد: “اگر جبهه ای وجود داشت که کار به اینجا نمی کشید. جبهه کجا بود؟ یک عده ورشکسته دور هم جمع شده ایم و می گوییم جبهه.”

در این عصر طلایی، که”12 نفر در آن18 گروه تشکیل داده اند” محمود احمدی نژاد اما خبر از خاتمه یافتن پرونده هسته ای ایران داد و به “یکی دو قدرت” که هنوز از “اقدامات خود علیه ملت ایران دست برنداشته‌اند” نصیحت کرد دیگر “این رفتار زشت را تکرار” نکنند.

نصیحتی که نیکلا سارکوزی، رئیس جمهور فرانسه به آن توجه نکرد و با فاجعه بار بودن “بمب ایرانی و بمباران ایران” به صراحت گفت: “ایران مجهز به سلاح اتمی برای من غیر قابل قبول است.” او در همین راستاموضع فرانسه در قبال پرونده اتمی ایران را “افزایش تحریم به منظور واداشتن این کشور به محدود ساختن فعالیت اتمی” خواند. سخنانی که از دید رئیس جمهوری اسلامی “فاقد ارزش سیاسی” تلقی شد و همراه با این ارزیابی که “ایشان تازه آمده ‌اند و هنوز سرد و گرم را نچشیده ‌اند و متوجه این مفاهیم نیستند.”

البته آقای احمدی نژاد که اینک سالگرد دیگری از “برکشیدنش” را پاس می دارد و به اندازه کافی سرد و گرم چشیده که بداند “امروز ملت‌ها از رفتار متکبرانه و زورگویانه بیزارند” خود در برابر “کوچک ترین انتقاد نسبت به گرانی و تورم و سفرهای استانی و عملکرد دولت، تحمل از کف” می دهد و “رقبای سیاسی و منتقدان وی با انواع اتهام ها متهم به وابستگی به خارج از مرزها می شوند.” [حسن قمی، نماینده جناح اقلیت در مجلس]

سخنی که شاهدش از سوی حسن فیروزآبادی، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی می رسد که نسبت به وجود “جریان سایه” در ایران هشدار می دهد و می گوید: “جبهه ای برای تضعیف دولت و جنگ روانی علیه آن تشکیل شده است”. جبهه ای از “جریانات سیاسی داخلی” که “خواسته یا ناخواسته با دشمنان همراهی” می کنند.

همین ها هستند که باعث نگرانی مصباح یزدی، رهبر فکری آقای احمدی نژاد می شوند، زیرا “در زمان ظهور به مخالفت می پردازند و شرایطی دشوارتر از زمان بعثت پیامبر (ص) را برای امام مهدی (عج) فراهم می کنند.”

برای رفع همین نگرانی است که از یک سو طرح خانه نشین کردن تعداد بیشتری از استادان دانشگاه به مرحله اجرا گذاشته می شود تا جایی که نمایندگان مجلس در تذکری به رئیس جمهور از وی می خواهند “دستور توقف اخراج سیاسی اساتید فرهیخته و نمونه دانشگاه‌های شهید بهشتی و تهران و فراهم کردن موجبات خانه نشینی و یا خروج از کشور را صادر کند” و از سوی دیگر رئیس پلیس پیشگیری ناجا خبر از “ثبت و فعالیت 318 شرکت با استعداد 16 هزار نگهبان محله در کشور” می دهد. کسانی که قرار است در غیبت “ناجا” که با توجه‌ به “‌ماموریت‌های گسترده‌” نمی‌تواند به‌ “همه امور امنیتی افراد، شرکت‌ها و سازمان‌ها برسد” وارد عمل خواهند شد.

به هر حال “در حکومت به موعظه نمی‌توان اکتفا کرد و وجود قوه‌های قهریه ضروری است.” قوه قهریه هم البته متوجه مردم است، چرا که “درحکومت الهی” اصل بر این است که “کسی که در راس قرار می‌گیرد و می‌خواهد بر انسا‌ن‌ها حاکمیت داشته باشد، از سوی خداوند مجاز باشد.“در آن صورت دیگرموافقت یا مخالفت مردم، تاثیری در وضعیت ندارد.”

در راستای حفظ همین موقعیت است که محمدجواد لاریجانی، آینده سیاسی جناح اصولگرا و دولت احمدی‌نژاد را به هم “گره خورده” می خواند و تاکید می کند: “هر نسخه‌ای که برای اصولگرایان نقشه راهی را تعریف کند که بدون در نظر گرفتن دولت باشد یا واقع‌بینانه نیست و یا شیطنت‌آمیز است”. لذا “نه دولت باید جناح اصولگرا را نادیده بگیرد و نه جبهه اصولگرایان حمایت از دولت را امر کوچکی بپندارد”. امری که البته شامل گروه های دیگر نمی شود؛ به همین علت است که جبهه متحد اصولگرایان “جنگ روانی” را آغاز کرده و با سپرده امر انتخابات به یک نظامی “می‌خواهندکاری کنند که اصلاح‌طلبان خودشان عقب‌نشینی کنند و وارد میدان نشوند”. به هر حال باید روشن شود که “در کشوری هستیم که انتخابات آزاد در آن برگزار نمی‌شود.”[میردامادی]

از سر گرفته شدن بحث “نامشروع بودن سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی” و “تند رو بودن جبهه مشارکت”هم معلول همین شرایط است.

به این ترتیب در کشوری که پایتختش در رده بندی بهترین و بدترین شهرهای جهان برای زندگی، در میان 132 شهر، رتبه 124 را دارد، در حالی که “دست کم دوازده نوجوان زیر هیجده سال در انتظار اعدام به سر می برند” خبر از آن می رسد که “به مشکلات ملت ایران در خارج از کشور نیز رسیدگی” شده و قرار است از “حقوق تمام شهروندان دفاع” شود. شهروندانی که حتی “هشدارهای برخی ائمه جمعه درباره مشکلات” آنها “در رسانه‌های رسمی و دولتی منعکس نمی‌شود”. چه برسد به آن شهروندانش که دست اندرکار امر فرهنگی هستند و “موقعیتی ندارند که از کاستی‌ها بگویند. چرا که همواره به عنوان یک قشر نق نقو که از هر شرایطی شکایت دارد” معرفی می‌شوند. و داستان نویسانش ـ یعقوب یادعلی ـ به اتهام “آفرینش داستانی با شخصیت‌های خیالی” 41 روز را در بازداشت می گذراند. معلمین معترضش به دلیل مبارزه برای احقاق حقوق خویش “به مجازات هایی، از کسر حقوق تا انفصال از خدمت و از تبعید تا زندان، محکوم” می شوند و روزنامه نگارش، سهیل آصفی، حتی اجازه ندارد تلفنی از بند 209 اوین با خانواده خود حرف بزند. هر چند “نظر شخصی” رئیس جمهوری اسلامی این است که “هاله اسفندیاری آزاد است به هرکجا خواست برود و با خانواده اش دیدار کند”.

در چنین شرایطی باید هم که محمود احمدی نژاد از موافقت خود با ساخت فیلمی از زندگیش، آن هم توسط فیلمساز بزرگی مانند اولیور استون خبر بدهد، البته به شرط آنکه “چارچوب آن با همکاران” وی “هماهنگ” شود.همکارانی که در هفته اخیر معلوم شد ابراهیم شیبانی، رئیس کل بانک مرکزی ایران دیگر جزو آنها نیست. او پیش از این نسبت به “استفاده بی رویه از ذخیره ارزی هشدار داده و با طرح نمایندگان مجلس برای کاهش بهره بانکی مخالفت کرده” بود.وی همچنین بر این باور بود که “بهتر است درآمدهای نفتی با درایت هزینه شوند و سعی نکنیم آن را تبدیل به ریال کنیم زیرا این امردر نهایت به ضرر کشور خواهد بودنباید فریفته شویم که هر قدر پول تزریق کنیم به نفع کشور است.”

باوری که احمدی نژاد با آن همراه نیست و همچنان “فریفته” آن، در کار یارگیری در داخل و خارج است. در داخل نظامی هاو در خارج شرکت های ترک، که برای بستن قرار دادهای پر سود با ایران “صف” بسته اند و یا روس ها که رئیس جمهورشان به آقای احمدی نژاد گفته: “نیروگاه بوشهررا “طبق برنامه تمام خواهند کرد.”