اگر نتانیاهو جای رهبر ایران بود

فرزانه روستایی
فرزانه روستایی

خدا کند رهبر ایران این یادداشت را ببیند که از زاویه متفاوتی به آینده ایران و اسراییل می پردازد. زیرا از حدود چهار سال پیش که پرونده فعالیت های هسته ای ایران وارد مرحله جدیدی شد، سیاست خارجی اسراییل هم فصل جدیدی را آغاز کرد. سیاست جدید این بود که شما بندرت دیگر اظهار نظری در باره قضیه فلسطین در سخنرانی های نتانیاهو می شنیدید و همه کلام نخست وزیر اسراییل در سه چهار سال گذشته فقط ایران بود وتهدید هسته ای ایران.

این تغییرلحن کاملا معنادار نتانیاهو اشاره به تحولات جدیدی در خاورمیانه دارد که هنوز با شدت در جریان است. منظور تحولاتی است که نگاه نتانیاهو را کاملا تغییر داده، ولی سیاست خارجی ایران و معادلات قدیمی ۳۶ سال گذشته را حتی تکان نداده است.

علل جایگزین شدن ایران با قضیه فلسطین در نگاه نتانیاهو:

۱ ــ بحرانی به نام قضیه فلسطین دیگر اهمیت سابق را در روابط بین الملل و جامعه جهانی ندارد و گزافه نگفته ایم اگر مدعی شویم که اساسا قضیه فلسطین دیگر حتی مدعی پیگیری هم ندارد. این ادعا تایید سلطه گری و نادیده گرفتن هزاران مورد نقض حقوق بشر از سوی اسراییل و نادیده گرفتن حقوق فلسطینی ها دراراضی اشغالی نیست، اما لجاجت اسراییل و حضور بنیادگرایان اسلامی آدمخوار داعش سبب شده است تا موضوع فلسطین آنچنان تحت الشعاع قرار بگیرد و به حاشیه رانده شود که دیگر کسی به فکر آن نباشد.

۲ ــ جابجایی روابط قدرت در خاورمیانه و سقوط زنجیره ای رژیم های فاسد عربی مخالف اسراییل باعث شده است تا مخالفت با اسراییل دیگر جایگاه سابق را در منطقه نداشته باشد. به ویژه اینکه حداقل اکنون ثابت شده است که صدام حسین و مبارک و قذافی و بشار اسد وهمچنین سران امروز داعش نه از مناخیم بیگین کمتر جنایتکار بودند و نه از آریل شارون کمتر قصاب.

۳ ــ تمایل واقعی و نه شعاری افکار عمومی اعراب و مسلمانان دیگر از این رویاها فاصله گرفته است که بتوان اسراییل را  نابود یا حتی جابجا کرد. هیچ کشوری توان جنگیدن با اسراییل را ندارد، زیرا با وجود، این همه جنگ و خون ریزی و قتل عامی که امروز شاهد هستیم با یک جنگ اضافه علیه اسراییل نمی توان مشکل خاورمیانه را حل کرد.

 ۴ ــ رفتار حماس و حزب الله امروز بزرگترین سند پایان عصر درگیری با اسراییل است. زیرا هر دو سازمان در خط مقدم جنگ با اسراییل، عملا در آتش بس و مصالحه با اسراییل مشغول اداره امور مردم منطقه خود هستند و احتمالا بزرگترین خطری که برای اسراییل ایجاد می کنند زیاد کردن نسلی است که هر روز از جمعیت اسراییل بزرگتر می شود. اگر حماس و حزب الله حتی لحظه ای از نبرد با اسراییل دست بر نمی داشتند و آن قدر برای اسراییل هزینه حیثیتی به بار می آوردند که جامعه جهانی نتواند سکوت کند، آنگاه شاید می شد استدلال کرد که واقعا هنوز قضیه فلسطین موضوعی حیاتی برای اعراب و مسلمانان است.اما وقتی در دراز مدت شرایط امنیتی به نفع اسراییل تقریبا عادی بوده است دیگر نمی توان ادعا کرد که درگیری اسراییل با فلسطینی ها یک اولویت سیاسی-ــ‌ حیاتی در منطقه خاورمیانه عربی است.

 

تهدید اتمی ایران به جای تهدید فلسطینی ها

 زیر بنای تعریفی که اسراییل طی پنجاه سال اخیر همواره از خود به جهان ارائه داده ملقمه ای است از مظلومیت، بی پناهی و در معرض تهدید بودن. از آنجا که اسراییل دیگر نمی تواند ادعا کند که خطری جدی و فوری از سوی اعراب و فلسطینی ها امنیتش را تهدید می کند و عملا اخبار زیادی از درگیری فلسطینی ها با اسراییل یا تهدید اسراییل وجود ندارد ضروری بود تا اسراییل در افکار عمومی جهان و نیز در میان یهودیان پرنفوذ آمریکا تهدید جدیدی را تعریف و آن را عرضه کند.

 تهدید شدن اسراییل از سوی یک ایران اتمی به جای تهدید فلسطینی ها در چنین چهارچوبی بهترین جایگزینی است که می توانست در تبلیغات مظلوم نمایی اسراییل به کار رود. البته یک ایران اتمی مجهز به تجربه غنی سازی و دارای دو سه راکتور فعال یا دارای توانایی موشک های دوربرد و حتی توانایی پرتاب ماهواره همچنین تاریخ و فرهنگ غنی با میلیون ها شهروند تحصیلکرده خود به خود معادلاتی را شکل می دهد که در هرتعریف استراتژیکی برای اسراییل دغدغه آور است.

 با چنین حساسیت هایی، اگر اسراییلی ها از سوی ایران تهدید شوند، یا احساس کنند تهدید می شوند، این توانایی را دارند تا هزینه های غیر قابل جبرانی را برای ایران ایجاد کنند. در ضمن، همه تلاش خود را به کار می گیرند تا یک ایران اتمی مهار شود، روابطش با آمریکا هیچگاه تنش زدایی نشود و پتانسیل های قابل توجهی از نظام ایران فقط درگیر مقابله با موانعی شود که لابی یهودی آمریکا به نیابت ازطرف اسراییل برای ایران ایجاد می کنند.

در جریان سخنرانی چند ماه گذشته نتانیاهو در کنگره آمریکا نمایندگان در مجموع ۲۱ بار به احترام او از جا برخاستند و با کف زدن های پی در پی سخنرانی او را قطع کردند. چنین استقبال و مراسم با شکوهی سالی یک بار فقط در جریان ارائه گزارش سالیانه رئیس جمهور آمریکا به کنگره برگزار می شود و نه هیچ کس دیگری. به عبارتی کنگره ای که ۲۱ بار به احترام نتانیاهو از جا برخیزد و نخست وزیر اسراییل را تشویق کند این پتانسیل را هم دارد تا مشکلات مهمی برای توافقنامه هسته ای ۵+۱ با ایران ایجاد کند.

 

اگر نتانیاهو به جای رهبر ایران بود

یک دغدغه مهم پیرامون طرح توافقنامه هسته ای با ایران وجود دارد مبنی بر اینکه این توافق با رد شدن در کنگره آمریکا به یک چالش سیاسی و حقوقی لاینحل در روابط آمریکا، اروپا، و اسراییل تبدیل شود. یعنی این توافق نه قابلیت اجرا شدن داشته باشد، نه قابلیت رد شدن. رفع تحریم ها هم به عنوان مهمترین نتیجه مذاکرات و نیز تاثیرگذارترین خواسته ایران با موانع جدید و شاید غیر قابل حلی مواجه شود. احتمال فوق آسیب و فشار چندانی را بر آمریکا، اروپا یا حتی اسراییل وارد نمی آورد، اما بلاتکلیفی دردناکی را متوجه ایران می کند که در نهایت تامین کننده منافع اسراییل و نقشه های نتانیاهو خواهد بود.

این احتمال به قدری تهدید بزرگی است که نباید نسبت به وقوع آن بی تفاوت بود. شاید لازم است تمهیداتی اندیشیده شود تا چنین رخدادی هرگز امکان تحقق نداشته یا اگر اتفاق افتاد راه حلی برای آن تدارک دیده شده باشد. در یک طرح فرضی، اگر بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسراییل به جای رهبر ایران اداره کشور را بر عهده داشت و با چنین بحران لاینحلی مواجه می شد، به احتمال زیاد روی پایان دادن به نبرد تبلیغاتی علیه رقیبی که توانایی های بزرگی برای بحران سازی دارد ( یعنی اسراییل ) حسابی جدی باز می کرد و حتی ممکن بود بر اساس ملاحظات استراتژیک برقراری روابط با دشمن سابق را در دستور کار خود قرار دهد. به عبارت دیگر، منطقا اگر ایران امتیازهای بزرگ آینده سازی را در جریان این توافق دریافت کرده است باید خود را آماده استقبال از شرایط و روابط جدیدی کند که تنش و درگیری سیاسی با اسراییل دیگر در آن جایی ندارد. 

 به احتمال زیاد پیشنهاد وزیر خارجه آلمان در جریان سفر اخیر به ایران مبنی بر اینکه ایران اسراییل را به رسمیت بشناسد فی البداهه و فکر نشده مطرح نشده است. شاید اتحادیه اروپا نگران این است که توافق هسته ای با ایران به سرنوشتی دچار شود که بر شمرده شد. اروپایی ها در فکر این هستند تا خود را آماده سازند در صورت بروز چنین بحرانی یک راهکار از پیش تعیین شده را تدارک ببینند تا قضیه فیصله یابد. زیرا بعید است دوباره بتوان وزیر خارجه این همه کشور را در جایی جمع کرد تا توافق نامه هسته ای با ایران را اصلاح کنند. بعید است اسراییل ساکت بنشیند تا با یک توافقنامه همه معادلات شرق خاورمیانه به نفع ایران دوباره چینی شود.

اگر اسراییل توانایی این را دارد تا سیاست خارجی و امنیتی خود را متناسب با شرایط نوظهور پیوسته به روزرسانی و جای دوست و دشمن را بر اساس داده های جدید نوظهور و منافع خود جابجا کند، چرا ایران سیاستگذاری های خود را به روز رسانی نکند و تعاریف کپک زده قدیمی از دوست و دشمن را اصلاح و با دنیای جدیدی که به ما چشمک می زند منطبق نسازد؟از یاد نبریم که همین سیاست را عربستان سعودی اتخاذ کرده و با تنش زدایی با اسراییل عملا به متحد نظامی تل آویو علیه ایران تبدیل شده است.

اگر اسراییل می تواند با حیله و لابی گری همه فضاهای سیاسی اطراف ایران را مین گذاری کند چرا ایران با چنین ابتکاری نتانیاهو را خلع منطق نکند و یک آینده بی تنش را برای خود تضمین نکند؟

 اسراییل همان قدر به مظلوم نمایی و بزرگ کردن تهدید ایران نیاز دارد که اراضی خشک اسراییل به آب نیاز دارد. پیشنهاد برقراری رابطه با اسراییل از سوی ایران از انفجار هر بمب اتمی برای صهیونیست ها مخرب تر است و اسراییل را اسراییلی می کند که همه طرح های نتانیاهو و لابی یهودی های آمریکا را نقش بر آب می سازد.

در ضمن، از یاد نبریم که اسراییل دست از سر ایران بر نمی دارد و سابقه رو کردن آس های نظامی کوبنده ای در نیروی هوایی مقتدر خود دارد که تاکنون حتی یک بار هم خطا نکرده است.