حقوق بشر اصلاح در قوانین و شیوه های اجرایی آن را دنبال می کند و لزوما در پی براندازی نیست. حال اگر در کشوری نقض گسترده حقوق بشر چندان اعتراض عمومی را برانگیزد که وحشت از مردم نگرانی محافل امنیتی را دامن بزند گناه فعالان حقوق بشر نیست و راه چاره آن مهر و موم کردن مراکز حقوق بشری و بگیر و ببند فعالان نیست. فعالیت های حقوق بشری در جاهایی نتیجه می دهد که ثبات سیاسی وجود داشته باشد. بنابراین حرکت های با هدف بهبود وضعیت حقوق بشر در شکل اصیل و پایدار آن براندازی و ایجاد فضای وحشت و خشونت را در جای هدف انتخاب نمی کند.
ابزاری شدن حقوق بشر در روابط سیاسی از منزلت آن نمی کاهد. در دوران موسوم به جنگ سرد، دولت امریکا از حقوق بشر استفاده ابزاری کرد تا دولت های کمونیستی را تضعیف کند. این رویه همواره در خود امریکا تقبیح شد و فعالیت مستقل حقوق بشری در جامعه مدنی ادامه یافت و هنوز که هنوز است استفاده ابزاری در جنگ سرد در بحث های دانشگاهی به نقد گذاشته می شود. اسلام و مسلمانی در جنگ قدرت به صورت ابزاری به کار آمده، اما مومنان از آن روی بر نمی تابند، هر چند از افراد و گروههای فرصت طلب که دین را ابزاری کرده اند روی بر می گردانند.
ثبات سیاسی بستری است مناسب برای پافشاری بر نظام ارزشی حقوق بشرو نظام ارزشی حقوق بشر هرگاه محترم شمرده بشود تحکیم بخش ثبات سیاسی است. در جایی که احزاب مستقل سیاسی و مطبوعات فرصت نشو و نما ندارند، هر نوع محفل و مجمعی ممکن است جایگزین آنها بشود. در شرایط انسداد سیاسی خطراتی که ثبات را تهدید می کند یکی دو تا نیست و نمی توان با خشونت در امن و امان حکومت کرد. همواره این احتمال می رود که نظم سیاسی در هم بریزد. خودی هایی که با ضعف های حکومت از نزدیک آشنا هستند ناگهان از بیخ گوش حکومت به آن ضربه می زنند. حکومت ایران در یک چنین شرایطی است. فضا را پیاپی بر نمایندگان نهادهای مدنی که آنها را وفاداران بی چون و چرای خود نمی یابد می بندد و اندیشه نمی کند به دستجاتی که فرصت طلبانه ادای وفاداری در می آورند و دیر یا زود ثبات سیاسی را در هم می ریزند. نخستین اقدام انتحاری که اخیرا در مرزهای ایران اتفاق افتاد به قدر کافی هشداردهنده بود. هرگاه بستن نهادهای مدنی مفید بود این علامت خطر آفتابی نمی شد.
فعالان حقوق بشر نمی توانند به حکومتی که مدیرانش اسناد و متون حقوق بشری را کاغذ پاره می دانند کمک برسانند. در نتیجه هر چند براندازی را در نظر نداشته باشند رفتارشان از نگاه امنیتی مصداق براندازی است. استناد به اعلامیه جهانی حقوق بشرو میثاق های جهانی از این نگاه دشمنی با زورمندانی است که از این کاغذ پاره ها در محافل جهانی ابراز نفرت می کنند. اما در مورد ایران آنچه موضوع را پیچیده می کند دوگانگی در برخورد با اسناد بین المللی است.ایران با انتظارات ضد و نقیض در صحنه های جهانی ظاهر می شود. از طرفی قراردادهایی را که در زمان شاه با کشورهایی مانند عراق یا امارات امضا شده وتکلیف حدود مرزی یا واگذاری سه جزیره را روشن ساخته ارج می نهد، از طرف دیگربه میثاق های حقوق بشری امضا شده در زمان شاه و حتی کنوانسیون حقوق کودک که پس از انقلاب امضا شده اعتنا نمی کند. این رفتار دوگانه در صحنه های بین المللی فایده نهایی در بر ندارد و کشوری که در شرایط اقتصادی کنونی سخت درگیر کسر بودجه خواهد شد بهتر است دستکم به منتقدان حقوق بشری که از وجاهت و مشروعیت جهانی بهره ای دارند اعلام جنگ نکند.
دولت ایران عضو سازمان ملل متحد است. دو انقلاب آزادیخواهانه پشت سر دارد. در هر دو انقلاب روحانیت نقش چشمگیر ایفا کرده است.مردم در انقلاب دوم هنگامی پسوند اسلامی را پذیرفتند که اسلام را با مضامین حقوق بشری برای آنها که تشنه آزادی بودند تعریف کردند. در آن تعریف از آنچه بلافاصله پس از انقلاب بر ضد حقوق بشراتفاق افتاد نشانه ای نبود. می گفتند آمده اند تا با طاغوت نبرد کنند.طاغوت و طاغوتی کنایه ای شد بر حکومت فرعون و طاغوتی در جای کسانی که حکومت فردی و استبدادی را پشتیبانی می کردند وارد محاوره روزمره مردم شد. ادعا این بود که هر آنچه از طاغوت نشانه ای دارد بر خطاست. فرعون به گونه ای از سوی انقلابیون اسلامی تعریف شد و می شود که رفتار و شیوه های سیاسی اش نمادی است از نقض حقوق و کرامت انسانی.
اینک چهره فعالان حقوق بشر را فرعونی طراحی می کنند. نظام ارزشی حقوق بشر تا برای کسب قدرت به آن نیاز داشتند عین اسلام بود و زود تبدیل شد به عدوی اسلام. فعالان حقوق بشرمگر جز این است که رفتار فرعونی را گزارش می دهند.مگر شرح محاکمات غیر منصفانه که نمادی است از شیوه های فرعونی کار نادرستی است ؟ به فرض هم که کسانی آن را دوست نداشته باشند ارزش و احترام افشاگری پیرامون شکنجه، تبعیض، اعدام نوجوانان، تحقیر وتوهین به انسان هایی که بدون حق دفاع در زندان به سر می برند و مانند آن سر جای خود باقی است. اطلاع رسانی از ستمگری های انسان بر انسان هرگاه تعطیل بشود فلک جلودار ستمگران نخواهد بود.
در جهان امروزی دیگر چاردیواری اختیاری نیست. ظوابط جهانی حقوق بشر جاردیواری را شکسته است. مهمان ناخوانده ای نیست. مردم دعوتش می کنند. معترضان به ورود این مهمان در جهل مرکب نگاه داشته شده اند، وگرنه کیست که از محاکمه منصفانه و گسترش عدالت در دادرسی بدش بیاید.
اطلاع رسانی فعالان حقوق بشر محرمانه نیست. در اساسنامه کانون مدافعان نظارت بر امر حقوق بشر تصریح شده است. تا حال مفاد اساسنامه تحمل شده بود. این برخورد دولت ایران برای دولت و احترام جهانی آن سودمند بود. مردم هم از آن سود می بردند. اگر دولت نمی خواست هزینه بپردازد پیش از دامن زدن به داوری های جهانی پیرامون نابردباری حکومت ایران می توانست با اعضا کانون که عموما سرد و گرم چشیده هستند وارد مذاکره بشود، هنوز هم دیر نیست، مذاکره با منتقدان نشانه تدبیر و قدرت حکومت و بازتابی است از ثبات سیاسی. حیف و زیانبار است اگر این فرصت از دست برود.