ثبات سیاسی و حقوق بشر‏

مهرانگیز کار
مهرانگیز کار

حقوق بشر اصلاح در قوانین و شیوه های اجرایی آن را دنبال می کند و لزوما در پی براندازی نیست. حال اگر در ‏کشوری نقض گسترده حقوق بشر چندان اعتراض عمومی را برانگیزد که وحشت از مردم نگرانی محافل امنیتی ‏را دامن بزند گناه فعالان حقوق بشر نیست و راه چاره آن مهر و موم کردن مراکز حقوق بشری و بگیر و ببند ‏فعالان نیست. فعالیت های حقوق بشری در جاهایی نتیجه می دهد که ثبات سیاسی وجود داشته باشد. بنابراین ‏حرکت های با هدف بهبود وضعیت حقوق بشر در شکل اصیل و پایدار آن براندازی و ایجاد فضای وحشت و ‏خشونت را در جای هدف انتخاب نمی کند.‏

ابزاری شدن حقوق بشر در روابط سیاسی از منزلت آن نمی کاهد. در دوران موسوم به جنگ سرد، دولت امریکا ‏از حقوق بشر استفاده ابزاری کرد تا دولت های کمونیستی را تضعیف کند. این رویه همواره در خود امریکا تقبیح ‏شد و فعالیت مستقل حقوق بشری در جامعه مدنی ادامه یافت و هنوز که هنوز است استفاده ابزاری در جنگ سرد ‏در بحث های دانشگاهی به نقد گذاشته می شود. اسلام و مسلمانی در جنگ قدرت به صورت ابزاری به کار آمده، ‏اما مومنان از آن روی بر نمی تابند، هر چند از افراد و گروههای فرصت طلب که دین را ابزاری کرده اند روی ‏بر می گردانند.‏

ثبات سیاسی بستری است مناسب برای پافشاری بر نظام ارزشی حقوق بشرو نظام ارزشی حقوق بشر هرگاه ‏محترم شمرده بشود تحکیم بخش ثبات سیاسی است. در جایی که احزاب مستقل سیاسی و مطبوعات فرصت نشو و ‏نما ندارند، هر نوع محفل و مجمعی ممکن است جایگزین آنها بشود. در شرایط انسداد سیاسی خطراتی که ثبات را ‏تهدید می کند یکی دو تا نیست و نمی توان با خشونت در امن و امان حکومت کرد. همواره این احتمال می رود که ‏نظم سیاسی در هم بریزد. خودی هایی که با ضعف های حکومت از نزدیک آشنا هستند ناگهان از بیخ گوش ‏حکومت به آن ضربه می زنند. حکومت ایران در یک چنین شرایطی است. فضا را پیاپی بر نمایندگان نهادهای ‏مدنی که آنها را وفاداران بی چون و چرای خود نمی یابد می بندد و اندیشه نمی کند به دستجاتی که فرصت طلبانه ‏ادای وفاداری در می آورند و دیر یا زود ثبات سیاسی را در هم می ریزند. نخستین اقدام انتحاری که اخیرا در ‏مرزهای ایران اتفاق افتاد به قدر کافی هشداردهنده بود. هرگاه بستن نهادهای مدنی مفید بود این علامت خطر ‏آفتابی نمی شد.‏

فعالان حقوق بشر نمی توانند به حکومتی که مدیرانش اسناد و متون حقوق بشری را کاغذ پاره می دانند کمک ‏برسانند. در نتیجه هر چند براندازی را در نظر نداشته باشند رفتارشان از نگاه امنیتی مصداق براندازی است. ‏استناد به اعلامیه جهانی حقوق بشرو میثاق های جهانی از این نگاه دشمنی با زورمندانی است که از این کاغذ پاره ‏ها در محافل جهانی ابراز نفرت می کنند. اما در مورد ایران آنچه موضوع را پیچیده می کند دوگانگی در برخورد ‏با اسناد بین المللی است.ایران با انتظارات ضد و نقیض در صحنه های جهانی ظاهر می شود. از طرفی ‏قراردادهایی را که در زمان شاه با کشورهایی مانند عراق یا امارات امضا شده وتکلیف حدود مرزی یا واگذاری ‏سه جزیره را روشن ساخته ارج می نهد، از طرف دیگربه میثاق های حقوق بشری امضا شده در زمان شاه و حتی ‏کنوانسیون حقوق کودک که پس از انقلاب امضا شده اعتنا نمی کند. این رفتار دوگانه در صحنه های بین المللی ‏فایده نهایی در بر ندارد و کشوری که در شرایط اقتصادی کنونی سخت درگیر کسر بودجه خواهد شد بهتر است ‏دستکم به منتقدان حقوق بشری که از وجاهت و مشروعیت جهانی بهره ای دارند اعلام جنگ نکند. ‏

 

دولت ایران عضو سازمان ملل متحد است. دو انقلاب آزادیخواهانه پشت سر دارد. در هر دو انقلاب روحانیت ‏نقش چشمگیر ایفا کرده است.مردم در انقلاب دوم هنگامی پسوند اسلامی را پذیرفتند که اسلام را با مضامین حقوق ‏بشری برای آنها که تشنه آزادی بودند تعریف کردند. در آن تعریف از آنچه بلافاصله پس از انقلاب بر ضد حقوق ‏بشراتفاق افتاد نشانه ای نبود. می گفتند آمده اند تا با طاغوت نبرد کنند.طاغوت و طاغوتی کنایه ای شد بر حکومت ‏فرعون و طاغوتی در جای کسانی که حکومت فردی و استبدادی را پشتیبانی می کردند وارد محاوره روزمره ‏مردم شد. ادعا این بود که هر آنچه از طاغوت نشانه ای دارد بر خطاست. فرعون به گونه ای از سوی انقلابیون ‏اسلامی تعریف شد و می شود که رفتار و شیوه های سیاسی اش نمادی است از نقض حقوق و کرامت انسانی.‏

اینک چهره فعالان حقوق بشر را فرعونی طراحی می کنند. نظام ارزشی حقوق بشر تا برای کسب قدرت به آن ‏نیاز داشتند عین اسلام بود و زود تبدیل شد به عدوی اسلام. فعالان حقوق بشرمگر جز این است که رفتار فرعونی ‏را گزارش می دهند.مگر شرح محاکمات غیر منصفانه که نمادی است از شیوه های فرعونی کار نادرستی است ؟ ‏به فرض هم که کسانی آن را دوست نداشته باشند ارزش و احترام افشاگری پیرامون شکنجه، تبعیض، اعدام ‏نوجوانان، تحقیر وتوهین به انسان هایی که بدون حق دفاع در زندان به سر می برند و مانند آن سر جای خود باقی ‏است. اطلاع رسانی از ستمگری های انسان بر انسان هرگاه تعطیل بشود فلک جلودار ستمگران نخواهد بود.‏

 

در جهان امروزی دیگر چاردیواری اختیاری نیست. ظوابط جهانی حقوق بشر جاردیواری را شکسته است. مهمان ‏ناخوانده ای نیست. مردم دعوتش می کنند. معترضان به ورود این مهمان در جهل مرکب نگاه داشته شده اند، ‏وگرنه کیست که از محاکمه منصفانه و گسترش عدالت در دادرسی بدش بیاید.‏

اطلاع رسانی فعالان حقوق بشر محرمانه نیست. در اساسنامه کانون مدافعان نظارت بر امر حقوق بشر تصریح ‏شده است. تا حال مفاد اساسنامه تحمل شده بود. این برخورد دولت ایران برای دولت و احترام جهانی آن سودمند ‏بود. مردم هم از آن سود می بردند. اگر دولت نمی خواست هزینه بپردازد پیش از دامن زدن به داوری های جهانی ‏پیرامون نابردباری حکومت ایران می توانست با اعضا کانون که عموما سرد و گرم چشیده هستند وارد مذاکره ‏بشود، هنوز هم دیر نیست، مذاکره با منتقدان نشانه تدبیر و قدرت حکومت و بازتابی است از ثبات سیاسی. حیف و ‏زیانبار است اگر این فرصت از دست برود.‏