از آنجا

نویسنده
فرج سرکوهی

قصر، بازآفرینی ساختار سمفونی در نثر کافکا

 

آثار کافکا از جمله رمان «قصر» او بارها و اغلب از زبان های انگلیسی و فرانسه و با حذف بخش هایی به فارسی ترجمه و منتشر شده اند اما ترجمه تازه رمان قصر، که در هفته های اخیر منتشر شد، برای اولین بار به فارسی زبانان امکان می دهد تا متن کامل این رمان را، که «علی اصغر حداد» آن را از زبان اصلی به فارسی برگردانده است، قرائت کنند.

 

این ترجمه، که از آن می توان چون ترجمه ای نزدیک به اصل و بهترین ترجمه رمان قصر در زبان فارسی یاد کرد، مقدمه و پیوست های «ماکس بردو»، دوست نزدیک و نخستین ناشر و مفسر آثار کافکا را نیز در بر دارد.

علی اصغر حداد، مترجم قصر، پیش از این نیز برخی آثار داستانی کافکا، رمان «زوال خانواده بودنبروک ها»، شاهکار ماندگار توماس مان، کاسپار، اهانت به تماشاگر، غیب گویی اثر پیتر هانتکه، «اشتیلر» نوشته ماکس فریش و مجموعه ۴۵ داستان از ۲۶ نویسنده آلمانی را از زبان اصلی به فارسی برگردانده و ترجمه او از رمان «آمریکا»ی کافکا نیز در دست انتشار است.

فرانتس کافکا را نخستین بار صادق هدایت در سال ۱۳۲۲ با ترجمه «جلوی قانون» به ایرانیان معرفی کرد. هدایت در سال ۱۳۲۵ داستان کوتاه «گراگوس شکارچی» کافکا را ترجمه و در سال ۱۳۲۷ در مقاله ای مفصل با عنون «پیام کافکا» تفسیر و تعبیر خود را از آثار او و نخستین نوشته در زبان فارسی را در باره کافکا منتشر کرد.

صادق هدایت و حسن قایمیان در سال ۱۳۲۹ ترجمه مشترک خود را از داستان بلند «مسخ» کافکا منتشر کردند. کافکا در بازار کتاب ایران نیز به یکی از پرخواننده ترین نویسندگان اروپایی بدل و اغلب آثار او پس از هدایت در ایران منتشر شدند.

نثر روایی و منسجم کافکا را در زبان آلمانی از نمونه های متعالی نثر زیبا و روان می دانند. در نثر کافکا وفور جمله های فرعی مستقل در جمله های اصلی و چالش و همگنی همزمان ساختاری و معنایی جمله های فرعی مستقل با یک دیگر به گردش دایره ای ملودی های گوناگون گرد ملودی اصلی در سمفونی های کلاسیک آلمانی و به در هم تنیدگی دایره های به هم پیوسته رنگارنگ بر محور دایره اصلی شباهت می برد و کافکا در جمله های طولانی خود بافت و ساختار سمفونی های کلاسیک آلمان را خلاقانه و بازآفرینی می کند.

تنوع تصاویر چند بعدی در جمله های فرعی در نثر کافکا تفسیرهای گوناگون را ممکن اما همزمان اعتبار تفسیرها را در نسبیتی لغزنده نفی می کنند.

سمفونی پر رنگ ملودی ها و جمله های فرعی در نثر کافکا بارمعنایی و محتوایی یک دیگر را تکمیل و همزمان به چالش می طلبند و سرانجام، چون در بهترین سمفونی های کلاسیک آلمانی، در انسجام جمله و ملودی اصلی به وحدت و زیبایی متعالی دست می یابند.

شاخصه هایی از این دست ترجمه کافکا را نه فقط در زبان فارسی که در اغلب زبان ها به کاری دشوار بدل می کند و در زبان های فرانسه، انگلیسی و اسپانیایی نیز آثار کافکا بارها ترجمه شده و هنوز نیز هر از چندگاهی ترجمه تازه ای از برخی آثار مهم او منتشر می شود.

 

جهان کافکایی

جهان «کافکایی» از رایج ترین اصطلاح های زبان های اروپایی، جهانی پیچیده است که در تفسیر و تعبیرهای متفاوت آن در هر دورانی آثار با ارزش و ماندگاری خلق شده است.

در نخستین های سال های انتشار آثار کافکا تفسیرهای فلسفی، دینی و روان شناختی و مباحثی چون چالش آدمی با مابعدالطبیعه، چالش فرد با نظام های عقیدتی و چالش فرد با بورکراسی و… تفسیر مسلط آثار کافکا بودند.

با ظهور نظام های توتالیتر، که کافکا وحشت و فضای دهشت انگیزاشان را پیش از پیدایی آنان با خلاقیتی شگرف تصویر کرده بود، تفسیر سیاسی و جامعه شناختی از آثار او نیز مطرح شد و در دهه های اخیر نیز تفسیرهای تازه تری از آثار کافکا مطرح شده است.

فرانتش کافکا در ۱۸۸۳ در خانواده ای آلمانی ‌زبان و یهودی در پراگ چشم به جهان گشود. پراگ بدان روزگار مرکز «بوهم» و از پایتخت های فرهنگی امپراطوری اتریش ـ مجارستان بود.

کافکا به دوران تحصیل در دانشگاه با «ماکس برود» آشنا شد و این دوستی تا پایان عمر او ادامه داشت. ماکس بردو پس از مرگ کافکا نخستین ناشر و نخستین مفسر آثار او بود.

کافکا به محافل اپوزیسیون آنارشیست دوران خود گرایش داشت و هیچ یک از آثار او، به جز یکی دو داستان کوتاه، به دوران حیات او چاپ نشد.

در سال ۱۹۱۷ کافکا به بیماری سل مبتلا و در ۱۹۲۳ برای چند سالی در برلین اقامت گزید. در سال های پایانی عمر کوتاه اما خلاق خود برای درمان به استراحتگاهی در «وین» رفت و در سال ۱۹۲۴ در ۴۱ سالگی در این شهر درگذشت و پیکر او را در زادگاهش پراگ دفن کردند.

رمان قصر، چون اغلب آثار کافکا، اثری ناتمام است و چون اغلب آثار او با انسجام خلاق، جذابیت و کشش داستانی و پیچیدگی هنرمندانه ساختاری و معنایی مشخص می شود. ابهام هنرمندانه در زبان و نثر چند بعدی کافکا حتی در نام رمان Das Schloss نیز به چشم می خورد که در زبان آلمانی به معنای «قصر» و «قفل» است.

کافکا به هنگام مرگ وصیت کرد تا همه آثار و نامه های او را بسوزانند اما ماکس بردو وصیت او را نادیده گرفت و برخی شاهکارهای ماندگار ادبیات جهان چون محاکمه، قصر، آمریکا، مسخ و داستان های کوتاه کافکا را از نابودی نجات داد و منتشر کرد.

 

منبع: رادیو فردا