نگاهی فیلم تبلیغاتی احمدی نژاد ساخته شمقدری
روایت پوپولیستی
شاید بتوان گفت که درباره ساخت فیلم تبلیغی آقای احمدی نژاد برای انتخابات، از لحظه اول تکلیف شمقدری با احمدی نژاد یا بالعکس، کاملاً روشن بوده است: این فیلم تبلیغاتی تا جای ممکن باید پوپولیستی باشد.
این فیلم هدفی ندارد جز مستقیم به سراغ شعارهای احمدی نژادی رفتن و نشان دادن چیزی که دوره قبلی او را موفقیت آمیز جلوه بدهد و او را طرفدار “عدالت” و “یکی از همین مردم” نشان دهد. برای همین از دقایق اولیه به سراغ همین شعارها می رویم و تصاویر بدون تعارف این شعارها را تبلیغ می کنند. فیلم با شعار دادن علیه کاخ نشینی شروع می شود و بارها و بارها در طول فیلم او “حامی محرومان” نمایانده می شود. در واقع فیلم هیچ قصد دیگری جز این ندارد.
قرار نیست حتی احمدی نژاد “مدافع انقلاب”،”یار امام” و “ یاور رهبر” و شعارهای کهنه دیگری از این دست به نظر برسد. برعکس، برخلاف سایر نامزدها به طرز هوشمندانه ای از این شعارهای از مد افتاده دست برداشته شده، و همه فیلم بر روی یک نفر متمرکز می شود: محمود احمدی نژادی که فقیرزاده ای از همین مردم است و می خواهد فقر را ریشه کن کند! این سیاست تبلیغاتی البته بسیار موفق است و دلیل روشن انتخاب احمدی نژاد در دوره گذشته محسوب می شود. فیلم قرار است به روستایی ها و شهرستانی های تهیدست نشان دهد که احمدی نژاد یکی از آنهاست و تنها هدف او از قدرت خدمت به آنهاست. روستایی ساده دل از همه جا بی خبر هم این را باور می کند و به احمدی نژاد رای می دهد. به همین دلیل باید گفت که فیلم ساخته شده و هدف پشت آن هوشمندانه است.
در پی رسیدن به این هدف، تمام فیلم بر روی تصاویر آرشیوی استوار است. سفرهای استانی و استقبال مردم شهرستانی، کلیت فیلم را می سازد. گنجاندن چند صحنه از قاطع بودن او در جلسات دولتی و اعتراضش به کند پیش رفتن کار مردم، بخشی از همین سناریوست. استفاده از قهرمان تنیس ایرانی و استفاده از حرف های روزنامه نگار خارجی که روح او را سالخورده می خواند، در ادامه تاکید فیلم برای بزرگ کردن و قهرمان نشان دادن شخصیت اصلی است که یکه و تنها، قهرمان مثبت است و دیگران همه منفی های هستند که علیه مردم اند.
اما فیلم ایرادهای کارگردانی آشکاری دارد: کات های غلط، مثل جایی که احمدی نژاد از عدم موفقیت پرتاب موشک ها دفاع می کند، حاصل را مثل تصویری سانسور شده کرده است، یا کارگردانی دختر بچه گریان هفت هشت ساله ای که معلوم نیست چطور فرزند شهید است [نگاه او به خارج از کادر، همه چیز را لو می دهد] یا استفاده از بازیگران سیمای بندرعباس به عنوان موتورسوار، که بعداً آبرویی برای فیلم نزد اهل فن باقی نگذاشت، اما اگر همه اینها را که مردم عادی متوجه آن نیستند فراموش کنیم، باید اذعان کرد که فیلم برای به دست آوردن دل پائین ترین دسته مردم عادی از نظر سواد و درک ساخته شده و با زبان خود آنها تحت تاثیر قرارشان می دهد.
کارنامه شمقدری
جواد شمقدری در سال 1338 در مشهد به دنیا آمد.در سال 1359 دوره فیلمسازی را در مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی گذراند. در دوران جنگ به ساخت مستندهای جنگی مشغول بود و پس از آن فیلم کوتاه ساخت. اولین فیلم بلندش را در سال 1368 با نام “آفتاب و عشق” ساخت که فیلم مستندگونه ای درباره درگذشت آقای خمینی بود. او در سال 1371 فیلم “بر بال فرشتگان” را درباره یک برادر شهید ساخت. این فیلم در جشنواره فجر همان سال سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول و دوم را گرفت.
فیلم بعدی او معروف ترین فیلم او و آخرین فیلمش تا به امروز است: طوفان شن. این فیلم که در سال 1375 ساخته شد، به واقعه رخ داده در طبس در سال 1359 و تلاش امریکایی ها برای آزادسازی گروگان ها اختصاص داشت. این فیلم که یکی از پرخرج ترین فیلم های سینمای ایران تا آن زمان محسوب می شد، شکست تجاری و هنری سنگینی را در پی داشت و حاصل این همه خرج، فیلمی بود که ارزش یک بار تماشا را هم نداشت. شاید در پی این شکست و در نتیجه حملات شدید به این فیلم بود که شمقدری دیگر فیلم سینمایی ای کارگردانی نکرد.
شمقدری پس از آن به کار در تلویزیون پرداخت و پست هایی در سیما فیلم، حوزه هنری و انجمن دفاع مقدس داشته و دارد.
او به همراه جمال شورجه، فیلمسازان “ارزشی” و اصولگرای جمهوری اسلامی محسوب می شوند که هیچ کدام هیچگاه موفقیتی در زمینه سینما نداشته اند.
پس از به قدرت رسیدن احمدی نژاد، شمقدری به عنوان مشاور هنری احمدی نژاد محسوب شد. طی این مدت، او از جمله مخالفان وزیر ارشاد هم بود و سعی کرد با حمایت از گلشیفته فراهانی، فیلم “درباره الی” و ورود بانوان به ورزشگاه ها، چهره دیگری از خود ارائه کند. اخرین کار او همین فیلم تبلیغاتی برای احمدی نژاد محسوب می شود.