تاریکی حاشیه، روشنایی هنر

حامد احمدی
حامد احمدی

» پنجره

چهره‌های متن و حاشیه‌ی هنر ایران در سال ۱۳۹۳

 

رسم خوش نشریات نوروزی، انتخاب چهره‌های برتر سال، مدتی است که تغییر شکل داده و معمولا کسانی به عنوان چهره روی جلدها قرار می‌گیرند که نه در انجام کار نو هنری، که با حضور پررنگ در حاشیه‌ها تعریف می‌شوند. فضای هنری ایران امروز، بیش‌تر از آن‌که با کار و کیفیت هنری سر و کار داشته باشد، با افرادی مواجه است که به هر قیمت می‌خواهند تیترهای اول و عکس‌های درشت را به خود اختصاص بدهند و این اتفاق برای‌شان تنها با استفاده از جنجال و حاشیه ممکن است. برای همین این دوازده چهره‌ی پیش‌رو لزوما برترین‌های هنر ایران نیست. کسانی هستند که هر کدام به دلیل، در سال گذشته در دید بوده‌اند و مدتی اخبار و افکار را مشغول خود کرده‌اند. از فیلم‌سازانی که اجازه‌ی نمایش اثر هنری‌شان را پیدا نکردند تا بازی‌گران درجه چندی که با مانور روی شخصیت‌های سیاسی و مذهبی اسم خودشان را سر زبان‌ها آوردند.

 

۱.گل‌شیفته فراهانی- برهنه‌گی چشم‌ها

مدتی است که دیگر کسی درباره‌ی هنر بازی‌گری و موفقیت‌های او حرف نمی‌زند. موافق و مخالف، درباره‌ی حضور عریان بدن‌ش در فیلم‌ها و مجلات بحث می‌کنند و تحلیل می‌دهند. گل‌شیفته امسال هم با انتشار عکس‌های برهنه‌اش در مجله‌ی “ایگوییست” به یاد مردم و تحلیل‌گران آمد. عکس‌های که البته مطلقا سکسی نیست و مسلما ربطی به پورنوگرافی هم ندارد. اما جامعه‌‌ با تعریف یک خطی و دگم از اخلاق، با این اتفاق کنار نیامد تا باز بازار فحاشی‌های اینترنتی و نامه‌نگاری‌های قلابی گرم بشود. جامعه‌ای که دم از اخلاق می‌زند، با چشم‌های حریص و برهنه‌اش، به دنبال تن‌پوشی برای بدن عریان بازی‌گر می‌گردد و نه درباره‌ی کیفیت هنری عکس‌ها حرف می‌زند و نه علاقه‌ای به پی‌گیری موفقیت‌های دیگر او دارد. در سالی که گذشت گل‌شیفته به جز حضور بر جلد مجله‌ی فرانسوی، در لیست صد زن زیبای سال به انتخاب سایتی آمریکایی قرار گرفت و برای بازی در فیلم “دزدان دریای کارائیب۶” هم انتخاب شد. خبرهایی که برای جامعه‌ی جنجال‌دوست ایرانی، از کاربران اینترنتی تا تحلیل‌گران صاحب رسانه، اهمیتی نداشت و بی‌مشتری ماند.

 

۲.مسعود کیمیایی- جنجال تمام نشدنی

نه جدیدترین فیلم‌ش “متروپل” مورد توجه مردم و منتقدان قرار گرفت و نه پروژه‌ی تازه‌ای در دست داشت اما به برنامه‌ی هفت، مبلغ سینمای دولتی، آمد تا درباره‌ی مصاحبه‌ی چند وقت قبل‌ش با روزنامه‌ی شرق حرف بزند. مصاحبه‌ای برای توضیح مصاحبه‌ای دیگر! کیمیایی از توضیح و تشریح خاطرات‌ مربوط به تشییع جنازه‌ی فروغ، ناگهان به جنجال از یاد رفته‌ی چند سال پیش رجعت کرد و درباره‌ی داستان هم‌کاری‌اش با سعید امامی هم حرف زد. همین کافی بود تا دوباره همه یاد آن اتهام از یاد رفته بیفتند و دوباره فیلم‌های ضیافت و سلطان، نه به خاطر ارزش‌های احتمالی، که به دلیل پیدا کردن ردی از سعید امامی روی میز تشریح قرار بگیرد. این شاید یکی از سخت‌ترین هم‌آوردی‌های مورد علاقه‌ی کیمیایی در حاشیه‌ بود. جایی که فرج سرکوهی و محمدعلی سپانلو در برابرش موضع گرفتند و تریبون کیمیایی را صدا و سیمای جمهوری اسلامی و محمود گبرلو تامین می‌کردند. سال‌هاست دوست‌داران سابق سینمای کیمیایی، فاصله‌ی “قیصر” و “گوزن‌ها” با فیلم‌های امروزی‌اش را به یادش می‌آورند. اما شاید از این‌جا به بعد، فاصله‌ی مهم‌تری را باید گوش‌زد کرد. فاصله‌ی خاطرات کیمیایی از غسل دادن فروغ در کنار امثال سپانلو و احمدرضا احمدی و نه گفتن به سعید امامی همراه با بهرام بیضایی.

 

۳.مرتضی پاشایی-معجزه‌ی مرگ

بیماران مبتلا به مرض‌های صعب‌العلاج به دنبال معجزه‌ای برای زنده ماندن می‌گردند، در حالی که برای هنرمندان معجزه‌ای بزرگ‌تر از مرگ نیست. شمایل امروزی این معجزه را می‌شود در سیمای مرتضی پاشایی جست‌وجو کرد. آوازخوانی نه چندان محبوب و مطرح که برای پر کردن یک سالن سه هزار نفری در تهران دوازده میلیونی دست به دامان محمدرضا گل‌زار-سوپراستار سینما- می‌شد، با در آغوش گرفتن اجباری سرطان و مرگ، تبدیل به نمادی از تهران سوگ‌وار شد. تشییع جنازه‌اش با روز دفن شدن مهوش- آوازخوان کوچه بازاری- مقایسه شد. هنرمندان یک به یک مرگ کسی را که تا دیروز نمی‌شناختند تسلیت گفتند. صدا و سیما زیرنویس خبری‌ای را که تا پیش از این متعلق به شخصیت‌های حکومتی بود، در اختیار خبر مرگ پاشایی گذاشت. شرکت‌های خدماتی مخابراتی صدای‌ش را به عنوان آهنگ‌های پیش‌واز برگزیدند. بر سر انتشار فیلم‌های مستندی که درباره‌اش ساخته‌اند، درگیری و دعوا رخ داد تا مرگ و مرتضی دست در دست هم چهره‌ی یک رسانه‌های ایران باشند. مردم ماتم زده به هر کسی که در اتمسفر این عزا قرار نگرفته بود، تاختند و در نهایت، استاد جامعه‌شناسی دانش‌گاه تهران، یوسف اباذری از این اتفاق به عنوان نمای انکارنشدنی ابتذال و سیاست‌گریز کردن مردم توسط دولت نام برد. سرطان غم‌انگیز که این روزها در کمین هر ایرانی‌ست، مرتضی پاشایی را به شهرتی رساند که هزار ترانه و آهنگ و کنسرت نمی‌توانستند برای‌شان چنین هدیه‌ای بیاورند. فقط در پایان این روایت، یک مثل قدیمی ایرانی، مثل پتک بر تندیس مقدس امروز جامعه‌ی ایران می‌کوبد؛ خاک سرد است و فراموشی می‌آورد.

 

۴.جعفر پناهی- ترافیک ِ آزادی

در 93 پرحاشیه و جنجال، جعفر پناهی هم فرصت این را نداشت که با کیفیت اثر هنری‌اش در جامعه حضور داشته باشد. تاکسی جدیدترین ساخته‌ی پناهی بدون مجوز ساخته شد و مسلما اجازه‌ای هم برای اکران در ایران پیدا نکرد. پس برای شرکت در جشن‌واره‌ی برلین فرستاده شد و جایزه‌ی اول این جشن‌واره را به دست آورد. کسانی که عموما فیلم را ندیده بودند، به این جایزه یا افتخار کردند یا مثل مسئولان دولتی ایران آن را نشان و ردی از سیاست‌زده‌گی جشن‌واره‌ی برلین دانستند. پناهی نشسته در خانه، از طریق وایبر هنوز فیلتر نشده، روزنی را گشود تا برای هیات داوران جشن‌واره‌ی برلین بوسه بفرستد و عکس خواهرزاده‌ی کوچک‌ش را جایزه در دست تماشا بکند. در دیگر کشورها، چهره‌های سال سینما، کارگردان‌ها و بازی‌گرهایی هستند که روی فرش قرمز قدم می‌زنند، فیلم‌های‌شان گیشه‌ها را فتح می‌کنند و تبدیل به تیتر یک رسانه‌ها می‌شوند. این‌ورتر، کمی دورتر از روال عادی زنده‌گی، چهره‌ی سال سینمای ایران کسی‌ست که فیلم‌ش را پنهانی در یک اتوموبیل می‌سازد، مخفیانه فیلم را برای حضور در یک جشن‌واره‌ی خارجی می‌فرستد و تمام موفقیت اثرش را از طریق سایت‌های عموما فیلترشده دنبال می‌کند.

 

۵.مهران مدیری- عمل در سکوت

چهره‌ی محبوب طنز؛ هم برای مردم و هم برای مسئولان. بزرگ‌ترین هنر مهران مدیری مدیریت هم‌زمان دو چهره‌ی متفاوت از خودش است. چهره‌‌ای که به خاطر کنایه‌های‌ش به مشکلات فرهنگی جامعه‌ی ایرانی اسلامی و بی‌رقیب بودن در ساختن سرگرمی، محبوب مردم است و شخصیتی که به وقت‌ش می‌تواند نماینده‌گان مجلس ششم و رسانه‌های اپوزوسیون را دست بیندازد و در دل مسئولان جای بگیرد. او آن‌قدر مهم است که رفتن‌ش از صدا و سیما تبدیل به دردسر مدیران شبکه می‌شود و خبر بازگشت‌ش، باید در برنامه‌ی ویژه‌ی تحویل سال رونمایی بشود. مدیری ابتدای سال 93 در شبکه‌ی سوم سیما حضور پیدا کرد تا بگوید با کار جدیدی به تلویزیون بازخواهد گشت؛ به خانه‌ی مردم و دست‌گاه تبلیغاتی مسئولان! “اتاق عمل” نام مجموعه‌ی جدیدش خیلی زود از صدر اخبار به زیر رفت. تصویربرداری به دلیل حساسیت مدیران متوقف شد. یکی از مدیران بخش سریال و سرگرمی شبکه اجازه‌ی تصویربرداری را منوط به خواندن تمام متن‌ها کرده بود. نویسنده‌گان متن‌ها را با اصلاحیه‌های جدید از نو نوشتند تا دوباره پروژه‌ی بازگشت مدیری، با همان شکوه از یاد رفته، به صدا و سیما کلید بخورد. هم‌زمان با راه افتادن ساخت “اتاق عمل”، مدیری به عنوان مجری اختتامیه‌ی جشن‌واره‌ی فیلم فجر پا به برج میلاد بگذارد تا در کنار آواز خواندن و لب‌خندهای معروف‌ش که می‌تواند سالن را منفجر بکند، به مسئولان دولتی که در ردیف اول نشسته‌اند، درود ویژه بفرستد تا گوشه چشمی به پروژه‌ی سینمایی سال آینده‌اش داشته باشند؛ فیلم “سکوت” در ژانر “دفاع مقدس”!

 

۶.نرگس آبیار- محصول ِ سپاه

اگر سپاه پاسداران جمهوری‌اسلامی احتیاج به آگهی و تبلیغ داشت، این جمله شاید بازگوکننده‌ی فعالیت‌های این نهاد بود: برای موفقیت در هر زمینه، احتیاج به تلاش و استعداد نیست. با ما باشید تا به بالاترین قله‌ها برسید. نرگس آبیار نمونه‌ی واضح چنین رویکردی است. شاگرد ساده‌ی حوزه‌ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی که تمرین قصه‌نویسی می‌کرد، سال‌ها منتظر ماند تا اولین فیلم سینمایی‌اش را بسازد. “اشیاء از آن‌چه در آینه می‌بینید به شما نزدیک‌ترند”، اولین فیلم‌ش، ساخته شد و موفقیتی به دست نیاورد. پس برای ساخت فیلم دوم‌ش به سراغ مضمون امتحان پس داده‌ی دفاع مقدس و یکی از تهیه‌کننده‌گان نزدیک به سپاه، محمدحسین قاسمی، رفت. فیلم با استفاده از رانت و رابطه به جشن‌واره فیلم‌ فجر راه پیدا کرد و با رای‌گیری‌‌‌ای عجیب تبدیل به فیلم برگزیده‌ی مردم در جشن‌واره شد. رسانه‌های نزدیک به سپاه، با پشتیبانی تبلیغاتی فیلم، انتقاد کردن از شیار۱۴۳ را برای منتقدان مستقل تبدیل به کاری هزینه‌بر کردند. بعد از این همه تبلیغات برای یک ظهور یک کارگردان جدید خودی، ناگهان عکس‌های نرگس آبیار با روسری سبز در کنار سیدمحمد خاتمی منتشر شد. برای اعادهٔ حیثیت از کارگردان جوان نظام هم که شده، باید روایتی ساخته می‌شد به این صورت: که سیدمحمد خاتمی بدون اطلاع نرگس آبیار در جلسهٔ نمایش فیلم حضور پیدا کرده و کارگردان شیار۱۴۳ به اجبار در کنار او قرار گرفته. در پایان سال هم برای پاک کردن تمام این حاشیه‌ها، جلسه‌ای برای دیدار سازنده‌گان فیلم با سیدعلی خامنه‌ای ترتیب داده شد تا استاندارد فیلم و سینما توسط رهبر جمهوری‌اسلامی مشخص بشود و سرمشق‌ش در اختیار علاقه‌مندان قرار بگیرد. نرگس آبیار در حقیقت به راحتی راهی را رفت که الهام چرخنده یک سال تمام با سختی مشغول طی کردن‌ش است. راهی که مقصدش این‌جاست: در پایان سال ۹۳، خبرگزاری مهر، نرگس آبیار را در کنار سردار قاسم سلیمانی و محمدجواد ظریف به عنوان چهره‌ی سال معرفی کرد!

 

۷.الهام چرخنده- طلاق و وصال

اگر آن تبریک از پیش طراحی شده‌ی سال نو خطاب به سیدعلی خامنه‌ای نبود، حالا نشان الهام چرخنده تنها در سایت‌های زردی به چشم می‌خورد که خبر طلاق او از هم‌سرش فرشید نوابی را بازتاب داده بودند. اما تبریک برنامه‌ریزی شده کار خودش را کرد. ابتدا وب‌لاگی متعلق به حامیان ولایت از هنرمندان خواست که از الهام چرخنده یاد بگیرند که بدون ترس از قضاوت و واکنش جامعه، نوروز را پیش از همه به رهبرش تبریک گفته. بعد این حاشیه‌ هی رنگ بیش‌تری گرفت و فضای بیش‌تر را اشغال کرد. بازی‌گر درجه دو سینما و تلویزیون، یک‌باره تبدیل به انتخاب اول مرورگرهای اینترنتی شد. چرخنده هم حرکت‌ش را متوقف نکرد. به حضور در برنامه‌ها و سمینارها و جشن‌ها و خلاصه هر چیزی که ربطی به حکومت داشت، ادامه داد. در برنامه‌ای تلویزیونی وعده داد حجاب تازه کشف کرده را تا آخر عمر بر سر داشته باشد. انگشتر متبرک‌ش را برای فروش گذاشت. به مناطق سابقا جنگی رفت. لباس زیارت پوشید و عکس‌هایش در کربلا و مشهد را در سایت غربی اینستاگرام آپلود کرد. کمپین حجاب برتر به راه انداخت و از تلاش‌ش برای چادری کردن دختران ایرانی خبر داد. به گل‌شیفته فراهانی و مسیح علی‌نژاد اعتراض کرد. هم‌صدا با فرج‌الله سلح‌شور از فساد در سینمای ایران گفت. و با این حرکات و تلاش یک ساله تا این لحظه به دو دست‌آورد رسیده. یکی گرفتن بودجه برای ساخت مستندی ۲۶ قسمتی و دیگری گرفتن لقب “زهرایی” از ولی‌امر مسلمانان جهان! توجه نشان دادن مردم به مواردی این‌چنینی زود فروکش می‌کند. برای جامعه‌ی عاشق التهاب ایران، چادری شدن الهام چرخنده و انتشار فیلم برهنه‌ی زهرا امیرابراهیمی، ارزش یک‌سانی دارد. تفریحی موقتی و بعد فراموشی بزرگ.

 

۸.بهاره رهنما- چرخنده‌ی تدبیر و امید

سیر صعودی بهاره رهنما به عنوان یک بازی‌گر درجه دو از فعالیت‌های شبه‌سیاسی‌اش آغاز شد. هم‌کاری با نشریه‌ی چلچراغ و حضور در جشن‌های این مجله و هم‌نشینی با چهره‌های اصلاح‌طلب مثل عموزاده خلیلی، مسجدجامعی، ابطحی و در راس‌شان سیدمحمد خاتمی، او را تبدیل به چهره‌ی همیشه حاضر در جشن‌های سیاسی کرد؛ از تبلیغات برای میرحسین موسوی پیش از انتخابات سال ۸۸ تا شادی برای به قدرت رسیدن حسن روحانی. در کنار این نقش تازه، بهاره رهنما موفق شد به عنوان نمایش‌نامه‌نویس، قصه‌نویس و کارگردان تئا‌تر هم جای خودش را در فضای هنری باز بکند و فقط در سال ۹۳، سه نمایش روی صحنه ببرد. اما جایی چهره و حضور قدرتمند او برجسته‌تر شد که نادر فتوره‌چی- نویسنده و روزنامه‌نگار- نقدی بر شمایل اجتماعی هنری او به بهانه‌ی مقتل‌خوانی‌اش در برج میلاد در فیس‌بوک نوشت و منتشر کرد و باعث شد بهاره رهنما او را تهدید به شکایت کند؛ شکایتی که جرم‌ش را جلوتر از دادگاه خود رهنما مشخص کرده بود: توهین به مقدسات اسلام! بهار رهنما با بیرون آوردن خودش از متن انتقادی فتوره‌چی و پررنگ‌ کردن نقد امام حسین، از ترفند آشنای حکومت برای پرونده‌سازی استفاده کرد. جنجال و حواشی‌ای که این ماجرا به وجود آورد، تقریبا برابر بود با تمام خبرهایی که از رهنما در این سال‌ها به عنوان هنرمند منتشر شده. انگار با الهام چرخنده‌ای از نوع دولت تدبیر و امید مواجه بودیم که مخالف خودش را تهدید به تنبیه می‌کرد، در شکل مذهبی‌اش او را حواله به مظلومیت حسین می‌داد و به طور کلی با حضور در رسانه‌های رسمی مثل صدا و سیما قصد داشت قدرت خودش را به عنوان یک چهره‌ی غیرقابل نقد به نمایش بگذارد. نمایشی که با یک پست احساساتی به پایان رسید. بهاره رهنما در صفحه‌ی اینستاگرام‌ش نوشت با فتوره‌چی به طور تصادفی دیداری داشته و تصمیم گرفته از شکایت‌ش صرف نظر کند. دادگاه، رسیده‌گی به پرونده را نیمه‌تمام گذاشت و از کل ماجرا همان پست نادر فتوره‌چی بر جا ماند که نوشته بود: “بهاره رهنما سال‌هاست به در و دیوار می‌زند که چیزی بشود.”

 

۹.ابرهیم حاتمی‌کیا- در گلستان ِ نظام

حاتمی‌کیا که تا دیروز با عناوین و عباراتی مثل زیستن در دهانه‌ی آتش‌فشان، زنده‌گی در میدان مین و ابراهیم در آتش توصیف و تصویر می‌شد، امسال بیش از همیشه در امنیت بهشت و گلستانی که نهادهای رسمی در اختیارش گذاشته بودند، زنده‌گی کرد. فیلم “چ” را روی پرده داشت، تمام رسانه‌های رسمی تریبون‌شان را اختیارش گذاشتند و او که خود را در جای‌گاه “کارگردان درجه‌دار نظام” می‌دید، چهره‌ی جدیدی از خود به نمایش گذاشت. کسی که از تریبون رسمی برای خط دادن به حکومت علیه هنرمندان دیگر استفاده می‌کند و خودش را تنها کارگردان پای‌بند به نظام می‌داند. حاتمی‌کیا در مصاحبه‌اش اصغر فرهادی، رخشان بنی‌اعتماد و کیانوش عیاری را به عنوان سازنده‌گان فیلم‌های سیاه‌نما معرفی کرد که با آثارشان آبروی نظام را در جشن‌واره‌های خارجی می‌برند و از مسئولان فرهنگی خواست که هوشیارتر باشند و با سخت‌گیری بیش‌تری با این هنرمندان برخورد کنند. در دوران سپری شده، حاتمی‌کیا همیشه خود را چهره‌ای تحت سانسور نشان می‌داد و حالا با این شمایل جدید، خود دستور به حذف و ایجاد محدودیت برای دیگران می‌دهد. خواستی که به گفته‌ی نزدیکان‌ش ریشه در اعتقادات ندارد و سرچشمه‌ی همه‌شان به مشکلات شخصی می‌رسد.

 

۱۰.عباس کیارستمی- پریود دردسرساز

دور از جنجال و هیاهو؛ کیارستمی سعی کرده با این شعار زنده‌گی و کار بکند. عامدانه و رندانه از حواشی دردسرساز خودش را کنار بکشد و از پشت عینک تیره‌ی معروف‌ش اتفاقات مشکل‌دار را نبیند. امسال اما در یک پریود کوتاه‌ کیارستمی هم در میان جنجال و جنگ‌های عادی شده‌ی سینماگران قرار گرفت. انتشار یک فایل تصویری در حاشیه‌ی یک جشن‌واره‌ی خارجی از کیارستمی؛ جایی که او به صحبت‌های ابراهیم حاتمی‌کیا اشاره می‌کرد و بعد به هشت سال جنگ که در یک “پریود زمانی” باعث شده جوانان، بیهوده کشته بشوند. این حرف‌ها بهترین فرصت برای تسویه حساب با کیارستمی بود. پس رسانه‌ها و تریبون‌های رسمی خواستار برخورد جدی با فیلم‌سازی شدند که به دفاع مقدس توهین کرده. از همه جالب‌تر و عجیب‌تر رئیس دیوان عدالت اداری بود که استفاده از کلمه‌ی “پریود” توسط کیارستمی را با “عادت ماهانه زنان” یکی دانسته بود و از کیارستمی به عنوان “مغز متفکر مشروب‌خوار غربگرا” یاد کرده بود. کیارستمی که استاد گذر از چنین مهلکه‌هایی‌ست، ابتدا گفت از صحبت‌های‌ش بد برداشته شده و بعد که به ایران برگشت ابتدا به موزه‌ی جنگ رفت، گفت که مدیون رزمنده‌گان هشت سال جنگ است و آخر از همه پیش‌نهاد داد اگر شرایط‌ش باشد دوست دارد فیلمی با مضمون دفاع مقدس بسازد!

 

۱۱.امیر تتلو- رپر بیت رهبری

بیت رهبری که در یکی دو سال اخیر علاقه‌ی عجیبی به جذب هنرمندان ِ عموما درجه دو و سه پیدا کرده، امسال صاحب یک رپر هم شد. امیر تتلو رپر مشهور که چند سالی در دوبی کار و زنده‌گی می‌کرد و بعد از بازگشت به ایران چند بار توسط نیروی انتظامی دست‌گیر شد، امسال نامه‌ای منتشر کرد، از اعمال گذشته‌اش عذر خواست، همه‌ی هنجارهای مذهبی و حکومتی مثل حجاب و مشروب نخوردن را ستایش کرد و آخر خواست که اجازه بدهند فرزند خوبی برای ایران، نظام و رهبری باشد و به طور آزادانه و مجاز فعالیت بکند. این عفونامه‌نویسی به شکل جالبی هم‌زمان شد با زمزمه‌های آزاد شدن موسیقی رپ با اسم تازه‌ی “گفت‌آواز” که توسط مسئولین بخش موسیقی دولت روحانی انتخاب شده. اما عمر امیدواری تتلو به مجاز شدن به چند ماه هم نکشید. او در صفحه‌ی فیس‌بوک‌ش که یک میلیون لایک دارد، نوشت دیگر فعالیتی در موسیقی نخواهد داشت و می‌خواهد فوتبالیست بشود. حضورش در زمین ورزش هم البته زمان زیادی طول نکشید. مسئولان تیم پرسپولیس، دیگر اجازه‌ی حضور او در تمرینات تیم‌شان را ندادند تا دچار حاشیه‌های بیش‌تر نشوند. آخرین تلاش تتلو برای منطبق شدن با نظام برمی‌گردد به زمانی که کارگردان کلیپ‌های‌ش “اردشیر احمدی” دست‌گیر شد و تتلو این بازداشت را یک دعوت دوستانه از طرف نیروهای امنیتی دانست برای آشنایی بیش‌تر با کارگردان و بیش‌تر دوست شدن‌شان!

 

۱۲.کیانوش عیاری- گرفتار در خانه‌ی پدری

شاید فقط در ایران اتفاق بیفتد! کارگردانی که همین نیم دهه قبل آن‌قدر مورد وثوق بود که کارگردانی مجموعه‌ی 52 قسمتی “روزگار قریب” را به او سپرده بودند، بعد از ساخت یک فیلم سینمایی تبدیل به چهره‌ای خطرناک برای نظام شده که رسانه‌های رسمی در حمله و هجمه به او چیزی کم نمی‌گذارند. عیاری که همیشه سعی کرده راوی دنیای شخصی خودش باشد و اتفاقات را از دریچه‌ی ذهن خود تماشا بکند، این‌بار و بعد از ساخت فیلم “خانه‌ی پدری” دچار مصائبی شد که انگار پایانی ندارد. فیلمی درباره‌ی قتل‌های ناموسی، مردان متعصب و زنان زجر کشیده که از طرف منتقدان سرسخت فیلم به عنوان توهین به فرهنگ اسلامی معرفی می‌شود و باید توقیف بماند. تلاش‌های مدیران سینمایی دولت روحانی برای اکران فیلم هم به دو روز نکشید و خانه‌ی پدری از پرده پائین کشیده شد و دوباره به صندوق‌خانه‌ی توقیف فرستاده شد. عیاری در نامه‌ای از ایوبی به خاطر “عذرخواهی‌اش بعد از توقیف فیلم” تشکر کرد و نوشت “امیدوارم این عمل متمدنانه‌ی آقای ایوبی به عنوان تنها دستاورد مثبت اکران نشدن فیلم «خانه پدری»، همانند یک یادگار برای حداقل بخشی از جامعه باقی بماند و تعمیم پیدا کند.” توقیف خانه‌ی پدری چهار ساله شد و فیلم‌سازی که اعتقاد دارد هر فیلمی که می‌سازد، تلاشی‌ست برای خفه نشدن؛ چهار سال است که فیلم جدیدی نساخته.

چهره‌های سال سابقا تلالو و درخشش داشتند. عکس‌شان پوستر می‌شد و پوستر می‌شد قاب عکسی روی دیواری؛ چهره‌هایی برای الگو شدن. اما این لیست را که مرور می‌کنیم، خبری از روشنایی نیست. روی تمام چهره‌ها، ردپا و سایه‌ای از بالادست دیده می‌شود. کسانی که می‌خواهند برای بودن در صحنه، طبق خواسته‌ی حکومت رفتار کنند و حکومتی که می‌خواهد آن‌های دیگر را که به دنیای شخصی‌شان پای‌بند هستند، به چنین نمایشی مجبور کند. چهره‌ها یا درگیر توقیف و سانسور هستند، یا خود تبدیل به دست‌گاه‌هایی هرچند کوچک برای سرکوب دیگران شده‌اند. و این الگویی‌ست برای شهروند شدن در جامعه‌ی امروز. شهروندان درجه یک و درجه دو. انتخاب با شماست.