شبکه پنجم سیما یا شبکه تهران از بدو شروع به کار خود بسیار قدرتمند و پیگیر به ساخت مجموعه های تلویزیونی همت گذارد. اما هرچه زمان پیش رفت از کیفیت آثار تولیدی این شبکه کاسته شد. البته این نکته به عوامل بیشماری وابسته بود که یکی از مهم ترین آنها، عوض شدن پی درپی مدیران شبکه-پس از رفتن بهروز مفید- است. با این هنوز تولید و نمایش سریال های متفاوتی چون “مار و پله” با تمام نقص ها و ضعف هایش، نشان از به جا ماندن مقداری از آن ایده آل های اولیه دارد….
مار و پله
کارگردان: سید محسن یوسفی. نویسنده: سید محسن یوسفی، جواد طالبی. مشاور فیلمنامه: محمد حسین لطیفی. تهیه کننده: فاطمه سمرقندی، طراح صحنه و لباس: فرامرز بادرامپور. تدوین: مجید قربانی زاده. مدیر فیلمبرداری: ناصر محمود کلایه، حمید حاجی نوری. صدا بردار: میرحسین مهدوی. مدیرتولید: سعید دلیری. طراح گریم: سوسن رستگار. موسیقی: حمید رضا صدری. بازیگران: دانیال حکیمی[سیروس]، زیبا بروفه[خورشید پالیزی]، عبدالرضا اکبری[شاهرخ برزین]، فخرالدین صدیق شریف[مامور مالیات]، شهرام قائدی[قدرت]، شهره سلطانی[مینا]، رضا بنفشه خواه، عزیز هنرآموز، مهسا مهجور.
نبود مشاور!!
در نگاهی به مجموعههای تلویزیونی پائیز امسال اولین چیزی که جلب توجه می کند وجه جسارت و نوآوری در انتخاب مضامین است. البته نباید فراموش کرد که ابراز جسارت در روزگار ما پاداش که نه، بلکه تاوان سنگینی در پی دارد. بروز واکنش های افراد کم صلاحیت و گاه بدون صلاحیت در امور هنری سبب وارد آمدن ضربات جبران ناپذیری به کارنامه هنرمندان و در نهایت رسانه سفارش دهنده این مجموعه ها می شود. جنجال ها و واکنش های غیر عقلانی به وجود آمده در مقابل پخش سریال های “حلقه سبز”، “ساعت شنی”، ”روزگار قریب”، “شهریار”، “بیداری” و “بیصدا فریاد کن” و”مار و پله” از این گونه اند.
مجموعه تلویزیونی “مار و پله” که این روزها از شبکه پنجم سینما در حال پخش است، ماجراهای زنی به نام خورشید پالیزی است. همسر وی سیروس مخفیانه و به دور از چشم او شرکتی به راه انداخته و برای فرار از مالیات، کارمندان شرکت خود را سه نفر معرفی کرده است. سیروس زد و بندهایی در بازار انجام داده و پول هنگفتی به دست می آورد. اما خورشید، که کارشناس موفق و خبرۀ امور مالیاتی است، با همکاری دوست اش مینا دفتر مخفی شرکت سیروس را پیدا می کند و در ادامه با تعقیب او پی به وجود کارخانه ای می برد که همسرش قصد خرید غیرقانونی آن را دارد. سیروس که تمام نقشه هایش توسط همسرش افشاء شده است مجبور می شود تمام مالیات های شرکتش را بپردازد. شاهرخ برزین که یک سرمایه دار معتبر بازار است کارخانه ای متروک را به بهانه راه اندازی خریداری کرده و وام کلانی از بانک دریافت می کند. اما مخفیانه کارخانه را متروکه نگه می دارد. برزین برای فرار از مالیات، از خورشید شکایت کرده و او را متهم به رشوه گیری می کند. خورشید به همراه همسر و دوستش به سراغ قدرت نوکر برزین می رود تا سر نخی از او و کارخانه متروکه اش پیدا کند. برزین متوجه این اقدام می شود و قدرت را اخراج می کند. در روز تشکیل شورای حل اختلاف برزین به جرم ندادن مالیات، جعل عنوان و رشوه دادن محکوم شناخته می شود.
ساختار محتوایی اثر به زد و بندهایی می پردازد که میان سرمایه داران جامعه و برخی از نمایندگان دولت صورت گرفته است. رشوه دادن، فرار از مالیات های سنگین و نبود امنیت کاری برای کارخانه داران ازجمله عواملی است که فیلمنامه به آنها می پردازد. روند بسط و گسترش داستان درآغاز، به خوبی صورت می گیرد. اما در ادامه با رها شدن برخی از اتفاقات و شخصیت ها از انسجام ساختاری اثر کاسته می شود. به عنوان مثال : شخصیت مینا که در شروع به عنوان دوست خورشید معرفی می شود در ادامه داستان به شخصیتی منفعل و تک بعدی تبدیل می شود که نبودنش تاثیر مخربی بر ساختار اثر وارد نمی کند. دیالوگ ها بیشتر از آنکه در راستای پیشبرد حوادث، روشن ساختن انگیزه شخصیت ها باشد تنها کارکرد اطلاعاتی دارد. در بخش کارگردانی، با دکوپاژ و قاب بندی پیچیده و بکری از سوی کارگردان مواجه نمی شویم. نماها بسیار ساده و ابتدایی گرفته شده است. بیشتر پلان ها در زاویه باز گرفته شده و این تمهید تاثیر منفی فراوانی بر ارتباط مخاطب با اثر می گذارد. زیرا تلویزیون به دلیل ویژگی متفاوتی که با سینما دارد باید بیشتر از نماهای نزدیک استفاده کند تا فرآیند ارتباطی مخاطب به سهولت انجام گیرد. این نکته ای است که کارگردان کمتر به آن توجه کرده است. عدم استفاده از ترکیب بندی های تصویری، میزانسن های گیرا، ریتم مناسب در نماها و… از نکات اصلی ضعف در بخش کارگردانی به شمار می آید.
نکته قابل اشاره دیگری که کارگردان از آن غافل شده، توجه نکردن به جزئیات صحنه است. کارگردان بیشتر دکوپاژش را بر کلیت بازیگر استوار کرده و از رفتارها و کنش های ریز بازیگر در ارتباط با شخص مقابلش و یا اشیاء صحنه غافل مانده است. ترکیب بازیگران سریال هم به خوبی انجام نگرفته است. به غیر از دانیال حکیمی که به خوبی از عهده ایفای نقش سیروس برمی آید. بقیه بازیگران بازی قابل اعتنایی از خود بروز نمی دهند. زیبا بروفه دوباره در نقشی مشابه با نقش های قبلی خود ظاهر شده، شهره سلطانی هم به خاطر شخصیت خنثی مینا مجالی برای خلاقیت پیدا نکرده است. بازیگران فرعی هم که بسیار ناشیانه انتخاب و گزینش شده اند. بازیگران فرعی در فضاسازی اثر و تاثیر بر شخصیت های اصلی بار مهمی در درام به دوش می کشند. و اگر درست انتخاب نشوند ضربه مهلکی بر پیکره اثر وارد می شود. به نظر می رسد اگر یوسفی در کنار خود از مشاور برای انتخاب عوامل خود سود می جست نتیجه حاصله، بسیار جذاب تر و تاثیرگذارتر از اکنون می شد.