از آنجا

نویسنده
فرج سرکوهی

پروین و فروغ، دو تصویر از رنج و طغیان زن ایرانی

پروین اعتصامی در ۲۵ اسفند ماه سال ۱۲۸۵ خورشیدی چشم به جهان گشود و این روز در ایران به همین مناسبت «روز پروین اعتصامی» نامگذاری شده است هر چند دیوان اشعار او در سی سال گذشته اغلب با حذف برخی شعرهای او از جمله شعر معروف«زن در ایران» و بیت مشهور «چشم و دل را پرده می‌بایست امـا از عفاف ـ چادر پوسیده، بنیاد مسلمانی نبود» منتشر شده است.

فعالان جنبش زنان، مورخان و منتقدان ادبی و اغلب روشنفکران ایرانی از دهه چهل به بعد زندگی آرام، اما پر رنج و درد پروین و شعر کلاسیک اما فاخر او را با زندگی پر تب و تاب و شورشی فروغ فرخزاد و شعر نیمایی و نوگرای او می سنجند هر چند در این سنجش تفاوت های تعیین کننده زمان و زمانه، بسترها و کارکردهای فرهنگی و اجتماعی متفاوت و برد و نفوذ باز هم متفاوت شعر این دو به پس زمینه رانده شده و چهره مردمی شعر پروین به سود ارزش های ساختاری و شورشی شعر فروغ و لایه مشخصی از زنان کم رنگ می شود.

 

طغیان و سرکشی فروغ در برابر نظام ارزشی جامعه مردسالار ایرانی معادل هنری خود را در «زبان زنانه» و زنده و در ذهنیت و ساختار نوگرای خلاقانه شعر او و معادل عینی خود را در تابوشکنی در زندگی خصوصی او باز تولید می کند. رنج عمیق و مدام و اعتراض خاموش پروین اعتصامی در زندگی آرام و پر درد او و در خردگرائی، دلتنگی و ملال و نومیدی فضای شعر او جلوه می کند.اما پروین و فروغ به رغم این تفاوت ها و به رغم پس زمینه های متفاوت تاریخی و فرهنگی و اجتماعی، دو بعد از هم جداشده یک تصویر و دو پاره به هم پیوسته اما از هم دور افتاده رنج مشترک و طغیان زن ایرانی را شکل می دهند.

 

جهان شعری فروغ و پروین

ذهنیت و تخیل شعری و زبان، فرم و دیگر ارزش های ساختاری و زبانی شعر فروغ او را چون یکی از خلاق ترین و نوآورترین شاعران زبان فارسی تثبیت کرده است.

شعر فروغ در بستر شعر نیمایی و پس از تجربه های غنی شاعرانی چون احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث و نصرت رحمانی، به دهه چهل و پنجاه، به دورانی خلق شد که حق رای زنان تصویب و در لایه هایی از طبقه متوسط شهری امکان اعتراض و شورش برای برخی زنان فراهم شده و نهادهای دولتی و رسانه ها، دستکم در گفتار، از برابری زن و مرد سخن می گفتند هر چند نابرابری جنسیتی و تبعیض همه جانبه علیه زنان از پایه های اصلی نظام ارزشی و عینی جامعه ایرانی بود.

شعر پروین با نخستین تجربه های انقلاب نیمایی همزمان بود اما پیش از طرح گسترده پیشنهادهای نیما و در بستر شعر مشروطه، شکل نهایی خود را یافته بود و به آخرین دوران شعر کلاسیک فارسی و به زمانه ای تعلق داشت که سرآمدان آن می کوشیدند تا اسالیب، زبان و ساختار شعر کلاسیک فارسی را حفظ و با نیازهای زمان هماهنگ کنند.

 

شعر پروین با شعر شاعرانی چون ملک الشعرای بهار، ایرج میرزا، شهریار، ادیب فراهانی، فرخی یزدی و میرزاده عشقی قرین و از آخرین درخشش های خیره کننده شعر کلاسیک فارسی بود.

پروین به دورانی شعر می سرود که فضای غالب فرهنگی روزگار خلاقیت هنری در حد متعالی را در زنان باور نمی کرد و بسیاری از معاصران پروین بر آن بودند، و نوشتند، که شعرهای او را شاعرانی چون بهار سروده و یا از نسخه های قدیمی برداشت کرده اند.

شعر فروغ، ذهنیت پربار شاعرانه، تخیل غنی و تجربه های جنسی، عاطفی و فکری زنی شورشی را در زبان زنانه بیان کرده، از مرز شعر نیمایی و شاملویی بر گذشته و با تلفیق اوزان گوناگون در یک شعر واحد و با زبان و ساختار چند صدایی، چشم اندازهای تازه ای را در شعر معاصر فارسی تجربه و خلق می کند.

شعر پروین، چون خود او که در قفس تنگ زندگی سنتی ماند و رنج برد، در بند زبان و قوالب تک صدایی شعر کلاسیک فارسی می ماند اما پروین زبان مردانه شعر کلاسیک فارسی را تصاحب و درونی می کند و با همین زبان و در همان اسالیب قدمایی مردسالار شعرهایی خلق می کند که با بهترین قصائد و قطعات ناصر خسرو و سعدی برابری می کنند.

پروین با تصاحب زبان مردانه شعر کلاسیک فارسی یکی از مهم ترین مبانی نظام ارزشی جامعه روزگار خود را به چالش می طلبد و نشان می دهد که خلاقیت هنری زنان، به رغم همه نابرابری ها و تبعیض ها، نه کم از مردان که بر آنان سر است.

زندگی و شعر فروغ، که هر دو با شورش و طغیان و نوآوری رنگ می خورند، به دوران گذار جامعه ایرانی از مناسبات سنتی شیوه تولید آسیایی به نوعی از سرمایه داری دولتی خودکامه و ناموزن خلق شده و اعتراض ذهنی و هنری لایه ای از زنان طبقه متوسط و بالای شهرنشین ایرانی را از دهه چهل به بعد بیان می کند. اما همان نظم و مناسباتی که فروغ به حق بر آن می شورد، امکان اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سرکشی و طغیان را نه برای اکثریت زنان که برای لایه ای از آنان فراهم کرده است.

 

شعر پروین؛ تصویر زندگی زنان ایرانی

شورش و طغیان و نوآوری زنان به روزگار پروین اما چشم اندازی محدود و تنگ داشت. پروین از لایه های مرفه جامعه و از خانواده ای با فرهنگ بر خاست اما جامعه به دوران او چنان با تبعیض علیه زنان خو گرفته بود که او نیز، به رغم پدری چون یوسف اعتصام الملک و امکانات خانوادگی، در رنج زنان ایرانی و ستم چندگانه علیه آنان شریک شد.

ازدواجی ناهمگن که جز رنج ثمری نداشت و چند ماهی بیش نپایید، تنهایی و زندگی زاهدانه ای که به پروین تحمیل شد، رنجی که در شعر پروین راه به نومیدی و ملال می برد و سکوت شعر پروین در باره تجربه های شخصی او از سهم پر رنگ پروین در درد مشترک زن ایرانی حکایت می کنند.

زندگی و شعر پروین، برخلاف فروغ، نه با زنان طبقه متوسط متمایل به تجدد تقلیلی، که با زندگی و ذهنیت اکثریت زنان ایرانی و با سرنوشت نیمه محروم جامعه ما همذات است.

زندگی و شعر پروین نماد و تصویر زندگی و موقعیت اکثریت زنان ایرانی است که نابرابری نهادینه شده را نه فقط به دلایل و عوامل اقتصادی و اجتماعی، که به قید و بندهای ذهنی و فرهنگی نیز تجربه می کنند و همین عوامل امکان شورش و طغیان و سرکشی را از آنان سلب و زندگی آن ها را به رنجی مدام و به ملال و دلتنگی و نومیدی و فریادی خاموش بدل می کند.

شعر پروین به زمانی خلق شد که در نظام ارزشی و فرهنگ و مناسبات عینی جامعه ایرانی، حتا در گفتار، سخنی از برابری همه جانبه زن و مرد در میان نبود، «طبقه نسوان» در قانون اساسی مشروطه در کنار «مجانین» از حق رای دادن محروم بود و پیشروترین متجددین آن روزگار نیز، که قریب به اتفاق مرد بودند، حداکثر از «تعلیم و تربیت و پیشرفت نسوان» سخن می گفتند و پهلوی اول، که «کشف حجاب» را بر جامعه تحمیل کرد، خود از مدافعان چند همسری مردان و نابرابری حقوقی زنان بود.شعر فروغ، به دلیل ارزش های زبانی و ساختاری، از اوج های مهم در تاریخ شعر معاصر فارسی است و شعر پروین از صداهای متمایز شعر مشروطه.

اما برد و نفوذ شعر و ذهنیت فروغ به مخاطبان او در طبقه متوسط شهری و زنان تحصیل کرده متمایل به تجدد تقلیلی و روشنفکران محدود است و شعر پروین، که با کم توجهی برخی محافل ادبی و برخی فعالان جنبش زنان رو به رو است، به گواه تیراژ دیوان شعر او، به میان مردم و اکثریت زنان جامعه راه یافته است.

 

در سال های ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۵ بیش از ۸۵ هزار نسخه از دیوان شعر پروین منتشر شد. بر اساس همین آمار دیوان شعر پروین تا دهه ۶۰ بیش از ۱۲۰ بار تجدید چاپ شد و بیش از ۳۵۰ هزار نسخه آن به فروش رفت. این آمار، در جامعه ای که تیراژ میانگین مجموعه های شعر از هزار تا سه هزار نسخه تجاوز نمی کند، تنها با تیراژ برخی کلاسیک های معروف قابل مقایسه است.

 

سبک و اسلوب شاعری پروین

قصائد دیوان پروین اعتصامی، که اغلب به «سبک خراسانی» و به روال ناصر خسرو نزدیک اند و مثنوی ها و قطعه های او، که اغلب با مولفه های «سبک عراقی» و روال سعدی خویشاوندی دارند، به دور از تقیدها و بازی های زبانی و تکنیکی تصنعی بار شعری خود را در قالب زبانی روان و ساده اما شعری شده به خواننده منتقل می کنند.

زبان و ساختار منسجم و کلاسیک شعر پروین به روال شعر دوران مشروطه با مضامین، مفاهیم، مسائل، تصویرها و واژه های معاصر پیوند خورده است.

بر فضای ذهنی شعر پروین نومیدی فضای «بوف کور» هدایت و ملال و دلتنگی «مادام بواری» گوستاو فلوبر غالب است.بوف کور و اغلب شعرهای پروین به دوران استبداد پهلوی اول خلق شدند و فلوبر در مادام بواری ملال و سرخوردگی نسلی از فرانسویان را از تحقق نیافتن آرمان های انقلاب کبیر فرانسه تصویر می کند.

 

تصویری کم از یک زندگی پربار

رخشنده اعتصامی، که با نام پروین اعتصامی در خاطره تاریخی ایران ثبت شد، در ۲۵ اسفند ماه سال ۱۲۸۵ خورشیدی در خانواده ای با فرهنگ چشم به جهان گشود. مادر او «اختر»، دختر میرزا عبدالحسین خان قوم العداله تبریزی و از خاندان پر سابقه فتوحی تبریز و پدر او «یوسف اعتصام الملک»، از خوشنام ترین و خوش فکرترین روشنفکران متجدد دوران خود بود.

اعتصام الملک که بر زبان های فارسی، عربی و فرانسه تسلط داشت در ۲۰ سالگی کتاب «قلائد الادب فی الشرح اطواق الذهب» را در شرح صد مقام از مقامات زمخشری و چند سال بعد کتاب «ثورة الهند یا المراة الصابره» را به زبان عربی تالیف کرد.

او از نخستین کسانی بود که به بهبود موقعیت زن ایرانی پرداخت و کتاب «تحریر المراة» نوشته قاسم امین مصری را ترجمه و با عنوان «تربیت نسوان» منتشر کرد. ترجمه ۱۷ کتاب و انتشار ۲۴ شماره نشریه «بهار» بخشی دیگر از کارنامه او است.

پروین زبان و ادب فارسی و عربی را از پدر و معلمان خانگی و زبان انگلیسی را در مدرسه دخترانه آمریکایی تهران فرا گرفت و در سال ۱۳۰۳ خطابه فارغ التحصیلی خود را از این مدرسه به «زن و تاریخ» اختصاص داد و در همان سال به کادر معلمان این مدرسه پیوست.

پروین در سال ۱۳۱۳ در سن ۲۸ سالگی با پسر عموی خود که افسر شهربانی و رییس شهربانی کرمانشاه بود ازدواج کرد و با شوی خود به کرمانشاه رفت اما دو ماه نیم بعد مهر خود را بخشید و خود و استعداد خلاقانه خود را از قید ازدواجی ناهمگن نجات داد و سرود:

ای گل تو ز جمعیت گلزار چه دیدی؟

جز سرزنش و بدسری خار چه دیدی؟

ای لعل دل‌افروز، تو با این همه پرتو

جز مشتری سفله به بازار چه دیدی؟

رفتی به چمن لیک قفس گشت نصیبت

غیر از قفس ای مرغ گرفتار چه دیدی؟

پروین در سال های ۱۳۱۵ تا ۱۳۱۶ مدیر کتاب خانه دانشسرای عالی تهران بود.

نخستین شعرهای پروین در نشریه پدر و حدود صد و پنجاه قصیده و مثنوی او در سال ۱۳۱۴ با مقدمه ملک الشعرای بهار منتشر شد. برادر او در سال ۱۳۳۵ مجموعه کامل شعرهای او را، که ۲۵۸ قصیده، قطعه و مثنوی را در بر می گیرد، گردآوری و منتشر کرد.

 

پروین و استبداد رضا شاهی

رضا شاه در سال ۱۳۰۴ از پروین اعتصامی خواست تا به عنوان معلم دختران او به دربار بپوندند. پروین پاسخ منفی داد و گفت: «هرگز بدان کاخ وارد نخواهم شد.»

پهلوی اول هنرمندانی را که از دستورات او سرییچی می کردند تا حد مرگ مجازات می کرد. تبعید و قتل کمال الملک، که از کشیدن پرتره رضا شاه خودداری کرده بود و وادار کردن شاعر بزرگ و سیاستمدار استخوانداری چون ملک الشعرای بهار به سرودن قصیده در مدح شاه، نمودهایی از برخورد او است. استقلال هنری و مناعت طبع و شجاعت پروین در این بستر است که ارزشی متعالی می یابد.

پروین در سال ۱۳۱۵ نیز نشان علمی «وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه»، وزارت فرهنگ دوران رضا شاه، را پس فرستاد.

پروین اعتصامی در ۱۶ فروردین ۱۳۲۰ در ۳۴ سالگی به بیماری حصبه در تهران درگذشت و شعری که خود سروده بود با مطلع : این که خاک سیه اش بالین است ـ اختر چرخ ادب پروین است، بر سنگ گور او در قم نقش بسته است.

 

چادر پوسیده و بنیاد مسلمانی

پروین از کشف حجاب در ۱۷ دی ماه ۱۳۴ استقبال کرد و در قصیده ای به همین مناسبت تصویری از موقعیت زن ایرانی به دست داد. در بخش هایی از این قصیده آمده است:

زن در ایران، پیش از این گویی که ایرانی نبود

پیشه اش جز تیره روزی و پریشانی نبود

زندگی و ‌‌‌‌‌‌مــرگش اندر کنج عزلت‌ می‌گذشت

زن چه بود آن روزها، گــــر زان که زندانی نبود

کس چو زن، انـــدر سیاهی قرن ها منزل نکرد

کس چو زن، در معبد سالوس قربانی نبود

در عدالتخانه‌ انصاف، زن شاهد نداشت

در دبستان فصیلت، زن دبستانی نبود

دادخواهی هــــای زن می ‌ماند عمری بی ‌جواب

آشکارا بود این بی داد، پنهانی نبود

از برای زن به میدان فراخ زندگی

سرنوشت و قسمتی، جز تنگ میدانی نبود

نود دانش را زچشم زن نهان می ‌داشتند

این ندانستن ز پستی و گرانجانی نبود

چشم و دل را پرده می‌ بایست، امـا از عفاف

چادر پوسیده، بنیاد مسلمانی نبود