به نوشته رسانه ها، مصرف انرژی در ایران پنج برابر استاندارد جهانی است. رسانه ها اعلام کردند مصرف انرژی کشور در زمستان امسال روزانه معادل پنج میلیون و 200 هزار بشکه نفت خام اعلام شد که حدود پنج برابر استاندارد جهانی است. چرا؟
اول: خانه های ما
در همه جای دنیا آدمها وقتی می خواهند خانه بسازند، همه فکرشان را می کنند، بعد یک خانه می سازند. پس از پنجاه سال آن خانه را تعمیر می کنند. پس از صد سال آن را بازسازی می کنند. تا دویست سال سعی می کنند آن را با مدرن کردن سرپا نگه دارند، بعدا هم ظاهرش را حفظ می کنند اما داخلش را نوسازی می کنند. در ایران ما یک خانه می سازیم به سبک یونانی، بعد از ده سال آشپزخانه اش دل مان را می زند و به همین دلیل کل خانه را می کوبیم و یک خانه با نمای آجرسه سانتی و آشپزخانه اوپن درست می کنیم. پانزده سال دیگر، نمای آجر سه سانتی از مد می افتد و بچه های مان بزرگ می شوند، کل خانه را می کوبیم و شش تا آپارتمان در سه طبقه با نمای شیشه دودی درست می کنیم. بعد از بیست سال قیمت زمین الکی شش برابر می شود، ساختمان را می کوبیم و یک ساختمان پنج طبقه با ویوی دلباز و نمای عربی و مرمر سفید درست می کنیم، بعد از ده سال هم انقلاب جدیدی می شود که ما دیگر نمی توانیم در ایران نفس بکشیم، خانه را به نصف قیمت می فروشیم به اولین بنگاهی سرکوچه و می رویم به کانادا.
دوم: پنجره های ما
در همه جای دنیا اگر کشور آفتاب تندی داشته باشد، پنجره ها را کوچک درست می کنند و اگر آفتاب نداشته باشند، پنجره ها را بزرگ درست می کنند که خانه گرم شود. در ایران ما آفتاب زیاد داریم، اما چون از پنجره های اروپایی خوش مان می آید، پنجره های مان می شود از شرق تا غرب و خانه های مان تابستان ها آتش می بارد، بعدا برای این جلوی تابش زیاد آفتاب را بگیریم یک عالمه پول می دهیم پرده کلفت می خریم که جلوی پنجره ای که درست کردیم را بگیریم. از طرف دیگر پنجره ها اینقدر بزرگ است که از بیست متر آن طرف تر تا اگر دهان مان را بازکنیم لوزالمعده مان را هم می بینند، اما چون علاوه بر لوزالمعده خودمان، ممکن است لوزالمعده خواهر و مادرمان هم دیده شود، به همین دلیل یک پرده می زنیم تا لوزالمعده هیچ کدام از اعضای خانواده دیده نشود.
سوم: تی شرت و شلوارک ما
اصولا در تمام دنیا مردم معمولی هرگز از کولر استفاده نمی کنند و در اکثر جاهای دنیا مردم وقتی سردشان است، فقط همان جایی را که نشستند گرم می کنند. از طرف دیگر در همه جای دنیا مردم وقتی سردشان می شود لباس کلفت می پوشند، وقتی گرم شان می شود لباس کلفت شان را در می آورند و لباس نازک می پوشند. در ایران وقتی در زمستان خانه مان سرد می شود اینقدر خانه را گرم می کنیم که مجبور می شویم با تی شرت و شلوارک در خانه بگردیم و وقتی تابستان خانه مان گرم می شود، به جای اینکه گرما را تحمل کنیم و عرق بریزیم، خانه را اینقدر خنک می کنیم که با لباس گرمکن باید در خانه بگردیم.
چهارم: اداره های ما
یکی از اتلاف کنندگان انرژی در کشور ما مدیران هستند، ما به مدیران پاکدامن، صادق و شریف و خوب و بی عیب خیلی علاقه داریم، در نتیجه همیشه یک مدیر جوان بی تجربه را به عنوان رئیس می گذاریم سر کار، این مدیر چون بلد نیست چکار کند، همه نیروهای انسانی و سرمایه را تلف می کند، اما همیشه همین طور نمی ماند، پس از بیست سال این مدیر یاد می گیرد که چگونه مدیریت کند تا انرژی و نیروی انسانی تلف نشود، وقتی به اینجا رسید ما متوجه می شویم که مدیر مذکور یا منحرف است، یا غربزده، یا شرق زده، یا ضدانقلاب، یا دزد و فاسد یا مافیای سیاسی درست کرده، به همین دلیل او را می گذاریم کنار و یک مدیر با صداقت و پاکدامن اما ناشی و بی عرضه می آوریم که بیست سال هم او انرژی مان را تلف کند.
پنجم: هر حکومت بیست و پنج سال
ما ایرانی ها هر 25 سال یک بار دیوانه می شویم، همه چیزهایی که در عرض 25 سال ساختیم نابود می کنیم و همه چیز را از اول می سازیم. برای اینکه همه چیز را از اول بسازیم سه سال با مردم حرف می زنیم تا قانع شوند که کمک کنند تا اوضاع را درست کنیم، بعد دو سال طول می کشد تا مردم به خیابان می آیند، اما وقتی آمدند دیگر از خیابان نمی روند. آنها دنبال کسی می گردند که همه چیز را عوض کند، او را پیدا می کنند و روی دوش شان می نشانند، اما بعدا هر کاری می کنند از روی دوش شان پائین نمی آید. در نتیجه شروع می کنیم به ستایش موجودی که خودمان روی کار آوردیم و جوری از او حمایت می کنیم که انگار تنها حاکم خوب دنیا اوست. او هم کم کم باورش می شود و اولین کاری که می کند این است که می زند توی سر ما، بالاخره ده سال طول می کشد تا او را قانع کنیم که نباید توی سر ما بزند، بالاخره طرف قانع می شود و می پذیرد که خودش را اصلاح کند و دیگر زور نگوید و با ما کنار بیاید، وقتی مطمئن شدیم که طرف دیگر زور نمی گوید، می ریزیم به خیابان و دیوانه می شویم و نابودش می کنیم و بعد همه چیز را از اول درست می کنیم. در این فاصله هر 25 سال یک بار تمام انرژی کشور را نابود می کنیم.
ششم: با عشق کار کنیم
اول یک کار را با خلوص نیت و صداقت انجام می دهیم اما هیچ نتیجه ای نمی دهد. بعد تصمیم می گیریم با عشق آن کار را انجام بدهیم، اما متوجه می شویم که کار خراب شد، چون با عشق انجام گرفت. این بار با عقل آن را انجام می دهیم، اما متوجه می شویم که خراب شد چون نظر دیگران را به حساب نیاورده بودیم. این بار همه چیز را برحسب نظرات دیگران انجام می دهیم، این بار کارمان به شکلی انجام می گیرد که همه از آن خوششان می آید اما خودمان دوستش نداریم، بعد خسته می شویم و دوباره از اول شروع می کنیم…. در حقیقت هر کاری را پنج بار انجام می دهیم.
هفتم: خلبان یا پزشک یا فوتبالیست
وقتی بچه هستیم می خواهیم خلبان یا معلم بشویم. در دبیرستان چون مادرمان دوست دارد مهندس بشویم ریاضی می خوانیم، اما در دانشگاه چون دختر عموی مان دوست دارد فیلسوف شویم فلسفه می خوانیم. بعد دخترعموی مان ازدواج می کند و ما با قلبی شکسته عاشق دختری می شویم که سینما را دوست دارد و به همین دلیل کارگردان می شویم و بعد آنقدر محبوب می شویم که مردم ما را انتخاب می کنند تا نماینده مجلس بشویم. در نتیجه در مجلس به کمیسیون برنامه و بودجه می رویم و کار برنامه ریزی کشور را انجام می دهیم.
هشتم: اتوبوس از مینی بوس بزرگتر است
برای رفت و آمد در تهران یک سیستم اتوبوسرانی وجود دارد، اما چون همه نمی توانند از آن استفاده کنند، باید یک سیستم مترو هم ایجاد شود، اما ایجاد سیستم مترو به جای 5 سال، 35 سال طول می کشد، در نتیجه دولت باید یک سیستم تاکسیرانی درست ایجاد کند که در کنار اتوبوس و مترو بتواند مردم را جابجا کند. به همین دلیل یک سیستم تاکسیرانی ارزان هم ایجاد می شود، اما این سیستم به دلیل دونرخی بودن بنزین کارآئی ندارد و تاکسی ها به صرف شان است بنزین دولتی را بفروشند. در نتیجه مسافرکش ها به حمل و نقل مسافران می پردازند، اما مسافرکش ها جواب نمی دهند، از طرفی شهردار چون می خواهد رئیس جمهور بشود تصمیم می گیرد یک سیستم جدید حمل و نقل درست کند، به همین دلیل پروژه منوریل آغاز می شود اما این پروژه به دلیل انتخابات بی نتیجه می ماند و هرگز انجام نمی شود، در نتیجه بهترین راه رفت و آمد برای مردم استفاده از اتومبیل شخصی است، اما چون ترافیک سنگین است، مردم ترجیح می دهند از موتورسیکلت ها به جای تاکسی استفاده کنند، در نتیجه برای رفت و آمد در تهران از تاکسی، مسافرکش، اتوبوس، مینی بوس، مترو، موتورسیکلت، سواری شخصی همزمان استفاده می کنیم و چون از همه آنها استفاده می کنیم هوا کثیف می شود و چون هوا کثیف می شود سوخت بیشتری مصرف می شود و چون سوخت سوخت بیشتری مصرف می شود، این بازی همچنان ادامه دارد….
نهم: میهمانخانه های ما
ما یک خانه داریم که برای همه چیز از آن استفاده می کنیم؛ در تهران تعداد زیادی رستوران وجود دارد که چون باید حجاب را کاملا رعایت کنیم، به جای اینکه میهمانان مان را رستوران ببریم از اتاق پذیرایی مان برای مهمانی استفاده می کنیم. از طرف دیگر در تهران تعداد زیادی کافه وجود دارد گه پیشخوان هم دارد و یک جایی شبیه آبجوخوری و مشروب خوری در آن است، اما چون خوردن مشروب ممنوع است، ما از اتاق پذیرایی خانه مان به جای بار استفاده می کنیم، از طرف دیگر در تهران تعداد زیادی تالار پذیرایی بزرگ وجود دارد که در آنها دویست نفر آدم هم پذیرایی می شوند، اما چون خانمها و آقایان نمی توانند با هم پذیرایی شوند، ما از مهمانخانه به جای دیسکو برای مهمانی و پارتی استفاده می کنیم. از طرف دیگر چون سالن های سینما فیلمها را سانسور می کنند و فیلم خارجی را نمی توانیم ببینیم از خانه به عنوان سینما استفاده می کنیم و چون با دوست دختر و دوست پسرمان اگر در پارک و خیابان قرار بگذاریم دستگیر می شویم از خانه به عنوان پارک استفاده می کنیم و همین طور می شود که هر خانواده ایرانی با یک جمعیت سه نفره برای یک زندگی راحت نیاز به یک خانه دویست متری دارد که در خانه اش پارک و سینما و بار و دیسکو و رستوران و قمارخانه و سالن سخنرانی هم داشته باشد، در نتیجه به جای اینکه یک آپارتمان هفتاد متری را اداره کنیم و به فکر انرژی گرم و سرد کردن آن باشیم، معمولا باید همین کار را برای دویست متر بکنیم، به همین دلیل معمولا ما یک خانه دویست متری داریم که فقط از چهل متر آن خودمان استفاده می کنیم، اما از 160 متر دیگر چون حکومت خیابانها را از ما گرفته، برای ارتباط با دیگران استفاده می کنیم.
دهم: سوراخ
یکی از مهم ترین دلایلی که مصرف انرژی در ایران پنج برابر استاندارد جهانی است، این است که همیشه یک سوراخ وجود دارد که یادمان می رود باید آن را ببندیم.
- همیشه سوراخی در دستشویی خانه چکه می کند و گاهی اوقات سه سال طول می کشد که آنرا درست کنیم.
- خیلی اوقات لامپ اتاق پذیرایی سوخته است و شش ماه طول می کشد تا آن را عوض کنیم و در عوض سه تا آباژور به جای آن روشن است.
- معمولا باطری گوشی تلفن بی سیم تمام شده و چون نمی دانیم باطری آن را کجا می فروشند، از یک دستگاه قدیمی استفاده می کنیم که صدا را خوب نمی رساند و در نتیجه هر تلفن دوبار قطع می شود.
- معمولا زیر در سوراخی است که هوا از آن رد می شود و کانال کولر باز است و شیشه بغل کانال کولر خوب هواگیری نشده و شش سال است درستش نکردیم در نتیجه شش زمستان است که باید خانه را یک و نیم برابر گرم تر کنیم.
- معمولا فیلتر روغن ماشین مان یک سال است که باید عوض شود، ولی وقت نمی کنیم که تعمیرگاه برویم تا بفهمیم چرا مصرف بنزین مان سی درصد بیشتر است….
- معمولا دولت مان پانزده سال است که احتیاج به اصلاح دارد، اما چون وقت نمی کنیم به اصلاح آن بپردازیم مجبور می شویم بالاخره انقلاب کنیم تا مشکل را حل کنیم
و مصرف انرژی در ایران پنج برابر است، چون همیشه برای انجام هر کاری باید پنج برابر زور بزنیم.
نتیجه گیری اخلاقی: وقتی آدم هم گاز داشته باشد، هم نفت، هم آفتاب، طبیعی است همه اش را به باد می دهد.
نتیجه گیری سیاسی: حل ریشه ای مشکلات بخاطر این نیست که لازم است مسائل را از ریشه حل کنیم، بلکه بخاطر این است که این قدر مشکل را حل نکردیم که به ریشه رسیده است.
نتیجه گیری اجتماعی: مشکل غزه و انرژی هسته ای و احمدی نژاد و خامنه ای حل می شود، اما سوراخ ها همیشه باقی است.