اواسط ماه گذشته خبری در رسانههای داخلی و به نقل از خروجی آمارهای سازمان بهشت زهرا منتشر شد که نشان میداد، روزانه ۳۳ نفر بر اثر آلودگی هوا در تهران جان میبازند که این رقم سه برابر بیشتر از ارقام رسمیای بود که تاکنون توسط مراجع دولتی در اینباره منتشر میشد. به دیگر سخن، شمار تلفات آلودگی هوا در پایتخت ایران اینک به بیش از ۱۲ هزار نفر در سال افزایش یافته است. از سوی دیگر، هفته گذشته رییس اداره سرطان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی نیز به صراحت از افزایش سرطان خون در کشور به علت افزایش آلودگی هوا خبر داد.
شاید به همین دلیل است که روز گذشته در جریان برگزاری دوازدهمین کنفرانس بینالمللی مهندسی حمل و نقل و ترافیک، محمدباقر قالیباف گفت: هیچ چالشی در تهران مهمتر از آلودگی هوا نیست. با این وجود و شگفتآورتر شاید این باشد که هیچ چالشی هم در تهران وجود ندارد که از عمرش بیش از ۵۵ سال بگذرد و وضعیت پیوسته و شتابان، به جای بهتر شدن، بدتر شده باشد! چرا؟ در همین سخنرانی، شهردار تهران در پاسخ به این “چرا” میگوید: مشکلات ساختاری، بیتوجهی به پژوهش و مطالعه و عدم توجه به نظر اندیشمندان و نخبگان کشور سبب بروز بحران کنونی در ماجرای آلودگی هواست. و البته این سخن درستی است. فقط کافی است به سیاههای از مولفههایی که سبب تشدید آلودگی هوا در تهران و برخی دیگر از کلانشهرهای ایران میشود، دقت کنیم تا دریابیم که چرا آلودگی هوا در اغلب کلانشهرهای ایران نهتنها تداوم یافته، بلکه تشدید هم شده است.
از مهمترین این مولفهها باید به شمار بیش از ظرفیت تردد خودروهای نقلیه، کیفیت نامطلوب خودروهای داخلی، کیفیت غیراستاندارد سوخت مصرفی، چیدمان غیراصولی مبلمان شهری، عدم رعایت و تبعیت درست از قوانین راهنمایی و رانندگی، کمبود وسایل نقلیه عمومی، عدم گسترش کافی خطوط ریلی و راهآهن زیرزمینی، مصرف روزانه میلیونها لیتر مازوت در کارخانههای اطراف تهران، اصفهان و برخی دیگر از شهرهای کشور، فعالیت معادن در اطراف کلانشهرها، افزایش ریزگردها با منشا برونشهری و برونکشوری، تردد و نشست و برخاست بیش از ۲۰۰ پرواز در مهرآباد، وجود آزبست، تخریب پوشش گیاهی و کمبود سرانه فضای سبز، مسدود شدن دالان غربی/شرقی تهران، ویژگیهای اقلیمی، جهان گرمایی، فرهنگ غلط استفاده از خودرو شخصی، عدم استفاده از دوچرخه، کورههای آجرپزی، مصرف سوختهای فسیلی در سامانههای گرمایشی منازل، استفاده از کبابپزهای بزرگ در فستفودها، تمرکز واحدهای صنعتی بزرگ تولیدکننده گوشت قرمز در استان تهران و… اشاره کرد.
آشکار است که البته یکایک این عوامل، نقشی انکارناپذیر در تشدید آلودگی هوای تهران و برخی دیگر از کلانشهرهای کشور دارند؛ اما نکته مهم این است که چرا هنوز نتوانستهایم بر بنیاد اولویت خطرسنجی، از بین مؤلفههای یادشده، مهلکترین خطر را شناسایی کرده و به ترتیب اولویت برای مهار آن اقدام کنیم. به عنوان مثال، چگونه است که احمدعلی مقیمی نایبرییس کمیسیون عمران مجلس شورای اسلامی میگوید: میزان آلودگی هوا ناشی از پرواز روزانه ۲۰۰ فروند هواپیما در فرودگاه مهرآباد به اندازه دو میلیون خودرو شخصی است؟ ادعایی که اگر درست باشد، به راستی باید برای درمان آن کاری عاجل انجام داد. از سوی دیگر، یکی از مدیران شهرداری تهران، چندی پیش اعلام کرد که روزانه ۶۰میلیون لیتر مازوت در تهران سوزانده میشود که فقط میزان گوگرد موجود در آن بیش از ۶۰۰ برابر حد مجاز به نسبت سوخت پاک در هر لیتر است.
اگر به راستی، آنگونه که قائم مقام سازمان حفاظت محیط زیست میگوید؛ میزان ترکیبات سرطانزا (آروماتیک) موجود در بنزینهای مصرفی، پنج برابر حد مجاز است، بنابراین، اولویت نخست باید بهبود کیفیت سوخت باشد. همان طور که ملاحظه میشود، این کلاف سردرگم البته همچنان میتواند سردرگمتر شود، اگر هر جناحی و هر مسوولی تلاش کند تا حوزه تحت مسوولیتش را از اتهام مبری دانسته و به اصطلاح توپ را در زمین حریف بیندازد.
به عنوان مثال میتوان به شهرداری تهران خرده گرفت که چرا اجازه بیسابقهترین ساخت و ساز را در گلوگاه غربی/ شرقی تهران در منطقه وردآورد صادر کرده است، جایی که قرار بوده ریه تهران باشد و باد غالب شهر، اکسیژن تولید شده در جنگل چیتگر را به مناطق مرکزی پایتخت برساند؟ اما واقعیت این است که اگر ما میخواستیم، به راحتی میتوانستیم با نصب و بررسی دستگاههای سنجنده آلودگی هوا، به طور دقیق سهم مهمترین آلایندهها را در هوای تهران و دیگر کلانشهرهای ایران مشخص کنیم و نشان دهیم که چه مقدار از آن، ناشی از سوخت بیکیفیت یا تردد هواپیماها یا سوخت مازوت، یا ریزگردها یا… است.
بنابراین، تا زمانی که نهادهای درگیر در ماجرای آلودگی هوای تهران و دیگر کلانشهرها به این دانستگی نرسند که تداوم و تشدید این بحران به ضرر همه بوده و یک بازی باخت/ باخت خواهد بود، نباید به آسمان آبی امیدوار بود.
منبع: شرق، چهارم اسفند