نشانه های بهشت

علی اصغر رمضانپور
علی اصغر رمضانپور

آیت الله خمینی هنگام به دست گرفتن رهبری انقلاب به مردم وعده داد ایران را به بهشت تبدیل می کند. او گفت نان و آب و برق را برای همه مجانی می کنیم، به محمد رضا شاه خرده گرفت که قبرستان ها را آباد کرده است. گفت زندان ها را دانشگاه می کنیم و به همه وعده عدالت داد…. اما ایران در عمل به مسیری دیگر رفت. نیازی به شرح دوباره آنچه رفته است نیست. مردم ایران حتی نمی توانند از چهل هزار تومان (نزدیک ده دلار) یارانه سرانه برای هر ماه یعنی در حدود صدو بیست دلار در سال بگذرند. درآمد سرانه ایران با بیشترین میزان درآمد نفت در طول تاریخ خود، میان ۱۷۳ کشور در رده ۹۶ قرار دارد. تقریبا هم ردیف با پرو و نامیبیا. از نظر بیکاری و افسردگی و اعتیاد جوانان و زنان، تعداد زندانی و تعداد اعدام در بالاترین رده های جهانی قرار دارد و دارای یکی از بالاترین میزان فرار مغزها در جهان است.

به این ترتیب نه فقط وعده های تبدیل کشور به بهشت به جایی نرسید بلکه به تدریج وعده هایی نیز که به مردم برای بهروزی آنان داده شده بود به فراموشی سپرده شد. تا مدتی دادن وعده های دنیایی یا اخروی فراموش شد و سخن از این رفت که مردم باید تنگنای معیشت را تحمل کنند تا برای مبارزه با دشمن آماده باشند. به این ترتیب وعده هایی که در زمان انقلاب داده می شد تبدیل شد به وظیفه هایی که برای مبارزه جهانی با امریکا و صهیونیسم برای مردم تعریف شده بود. برای ایفای این وظیفه مردم باید آماده انطباق وضعیت زندگی خود با محرومیت و سختی می شدند. در اجرای این سیاست تلاش دولت در دو دوره ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی و دو دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی برای بهتر شدن وضعیت زندگی مردم به نام رفاه زدگی و به نام غرب گرایی و دنیاگرایی مورد حمله قرار گرفت و مجریان آن عملا تا بر سر کار آمدن دولت حسن روحانی از حضور در صحنه اجتماعی و سیاسی و مدیریتی ایران محروم شدند. به تعبیری دیگر کسانی که به خواسته مردم برای رسیدن به رفاه اقتصادی و اجتماعی اولویت می دادند، به عنوان گمراهانی که مردم را از توجه به مبارزه با دشمن باز می داشتند مجازات شدند. با کنار نهادن این نوع مدیریت، علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، با دست باز و بی اعتنا به سختی های معیشت مردم به سوی مسیری رفت که نتیجه آن طی هشت سال در اولویت قرار گرفتن برنامه های پرهزینه نظامی و اتمی و روبرو شدن ایران با تحریم هایی بود که مردم را در سخت ترین شرایط پس از انقلاب قرار داد.

استراتژی به فراموشی سپردن وعده های واقعی و این دنیایی که به مردم داده شد و جایگزین کردن آن با وعده های آن جهانی و خیالی به تدریج صورت گرفت. این سخن آقای خامنه ای بنیاد نظری این استراتژی است: “اگرجامعه اسلامی از نظر مادی وپیشرفت های علمی وصنعتی و روابط اجتماعی و عزت شرف ملی و بین المللی در اوج باشد، اما زمان مرگ و ورود به آندنیا، لحظه روسیاهی انسان ها باشد، جامعه به سعادت واقعی نرسیده است.”

 معنای نهفته در این سخن این بود که مهم نیست اگر جامعه ایران از نظر مادی و پیشرفت های علمی و صنعتی و روابط اجتماعی و عزت و شرف ملی و بین المللی که لازمه آن رفاه مادی است در اوج نباشد، مهم این است که افراد جامعه “در زمان مرگ و ورود به آن دنیا” روسیاه نباشند.

 به این ترتیب وظیفه ای که در همه ادیان و از جمله در مذهب شیعه بر عهده خداست یعنی تعیین رو سفید یا رو سیاه بودن افراد در زمان مرگ و ورود به آن دنیا، بر عهده حکومتی قرار می گیرد که خود را نه فقط جانشین امام زمان بلکه جانشین خدا می داند. آن هم نه جانشینی در امور دنیوی بلکه جانشینی برای تعیین اینکه افراد به بهشت می روند یا به جهنم. روسفید هستند یا روسیاه. به این ترتیب وظیفه و نقش یا کارکرد دستگاه اطلاعاتی سپاه پاسداران که مامور ثبت اعمال افراد به جای ملائک خداست این است که پرونده اعمال افراد را تهیه کند برای روز داوری و وظیفه قوه قضاییه ای که آقای صادق لاریجانی رییس آن است، این است که در روز داوری به پرونده افراد رسیدگی کند. در این تحول، که به معنای به زمین آوردن دستگاه داوری الهی است، علی خامنه ای در جایگاه خدا نشسته است و اطلاعات سپاه در جای ملائک نکیر و منکر و قضات قوه قضاییه به تعبیرِ آمده در حدیثی از امام صادق در جایگاه خازنان بهشت و جهنم که کلید بهشت و جهنم را در اختیار دارند.

سخنان امامان جمعه منصوب آقای خامنه ای در هفته گذشته و مراجع هم پیمان با آقای خامنه ای مانند آیت الله مکارم شیرازی در هفته گذشته بازگویی همین مصادره حق دستگاه عدالت الهی در آسمان و قیامت در تشخیصِ بهشتی یا جهنمی بودن آدم ها و تقدیم کردن آن به حکومتی است که هزینه زندگی پر جبروت و بی دردسر آنان و بیوتاتشان را تامین می کند.

آقای خامنه ای برای این مصادره حق از خداوند، نیازی به حجت دینی ندارد؛ او به این بیانِ قدرت گرایانه متکی است که برای حفظ حکومت می توان ـ و بلکه لازم است ـ اسلام و حدود الهی را قربانی کرد. چنین رفتاری را نمی توان در کسی جست که باوری به اسلام و حدود آن داشته باشد. این سخن و این باور و رفتار را می توان در رفتار کسانی جستجو کرد که نه به وحی باور دارند و نه به خدایی و در بنیاد نه به بهشتی اعتقاد دارند و نه به جهنمی. از دید این گروه ترویج اعتقاد به بهشت و جهنم چیزی نیست جز راهی برای فریب ساده باوران برای تبعیت از آنکه خود را خازن بهشت و جهنم می داند.

آنچه آقای خامنه ای و روحانیون هم پیمان او برای حفظ سیطره خود بر مردم مسلمان و صاحبان دیگر ادیان و باورها در ایران می کنند، فقط مصادره حق خدایی نیست؛ اگر خداوند در قرآن لازم دیده بود برای جلب مردم به بهشت وعده عدالت و جوی شیر و عسل و حوری و غلمان و رویاهای شیرین ابدی بدهد، ظاهرا آقای خامنه ای و اصحاب او حتی احساس نمی کنند برای راضی کردن مردم به این بهشتی که وعده می دهند با روی و سخن خوش با مردم سخن بگویند. بهشتی که آنان به مردم وعده می دهند نشانه هایی از نوع دیگر دارد. اعدام جوانی به اتهام کمک کردن به یک شبکه تلویزیونی (به فرض صحت ادعا) شکنجه و آزار زندانیانی که به حکم آنان در زندان به سر می برند، گرفتن همه حقوق اولیه مردم، دخالت در همه احوال شخصی آنان و پخش دروغ های آشکار و بی شرمانه علیه این و آن در صدا و سیمایِ زیر نظر آقای خامنه ای همه نشانه هایی از بهشت موعود آقای خامنه ای و اصحاب اوست.