مارتین لوتر و خبرهای بد

نویسنده
سهراب اشرف

» وبگرد

در وبگردی این شماره روز، از خبرهای بدی که ذهن یک وبلاگ نویس را به خود مشغول کرده است با خبر می شویم، تحلیل دو وبلاگ نویس پیرامون نقش حذف یارانه ها بر فضای روانی جامعه و همچنین تولید داخلی می خوانیم، با دردسرهای چهارده گانه رانندگی در خیابان های ایران آشنا می شویم و همچنین می خوانیم پرسش هایی راکه یک وبلاگ نویس در باب چندین واژه طرح کرده و از خوانندگان خواستار پاسخ گویی شده است.

 

آدم های بد، خبرهای بد

“بدی آدمهای بد نیست که مرا میترساند. آنچه نگرانم میکند بی تفاوتی آدمهای خوب است.” این را مهشید راستی به نقل از مارتین لوتر کنیگ - رهبر جنبش سیاه پوستان آمریکا-  در وبلاگ زنانه ها نوشته است. او این گفته آقای لوتر کینگ را در پایان متنی قرار داده که در آن از ابتدا تا انتها، اخباری بد و تاریک از وضعیت حقوق بشر در ایران آورده شده است. خانم راستی از تبعید مجید دری می گوید، از محرومیت سی ساله ژیلا بنی یعقوب از روزنامه نگاری نوشته است و همچنین از آزار و ادیت هایی سخن به میان آورده که کوهیار گودرزی اندکی پیش از موعد آزادی اش با آن دست و پنجه نرم می کند. مهشید راستی اینها را می گوید و در نهایت جمله لوتر کینگ را می نویسد تا تاکید کند: “مارتین لوتر کینگ حرف اصلی را گفت!”

 

حذف یارانه ها و افول تولید داخلی

اما موضوع حذف یارانه ها کماکان یکی از اصلی ترین موضوعات مورد بحث در وبلاگستان است. آرمان امیر نیز آخرین پست خود در مجمع دیوانگان را در ارتباط با همین موضوع نگاشته است. آقای امیری کوشیده است تا با ارائه استدلال هایی از افول “تولید داخلی” پس از هدفمند شدن یارانه ها سخن بگوید. به اعتقاد این وبلاگ نویس حذف یارانه ها و افزایش قیمت برق و آب و سوخت باعث خواهد شد تا تولید کنندگان داخلی با افزایش هزینه تولید روبرو شوند و رقابت با همتایان خارجی خود که همین امروز نیز ضعیف است را نیز از دست رفته ببینند. این همه البته در شرایطی است قیمت تمام شده محصولات خارجی به دلار در طول این مدت تغییری نخواهد کرد. نگارنده وبلاگ مجمع دیوانگان توضیح می دهد که با پدید آمدن چنین شرایطی دولت اگر بخواهد سیاست ثابت نگاه داشتن قیمت ارز را دنبال کند، دود آن به چشم تولید کنندگان داخل کشور خواهد رفت.

 

اعلام یک شبه

سمیه توحیدلو نیز واپسین یادداشت خود را پیرامون فضای پر ابهام  حذف یارانه ها نوشته است.  در وبلاگ بر ساحل سلامت از تصمیم دولت برای “یک شبه” اعلام کردن افزایش قیمت بنزین، افزایش قیمت برق، گاز، و مابقی مایحتاج ملت می خوانیم. خانم توحیدلو انگیزه محمود احمدی نژاد را در اتخاذ سیاستی غیر شفاف را تلاشی برای آرام سازی جامعه قلمداد می کند و می نویسد:” دولت تصور می کند که با عدم شفافیت و  در جریان قرار نگرفتن، هیچ اتفاقی به لحاظ اجتماعی رخ نخواهد داد و تا زمان هدفمند سازی یارانه ها که زمان آن هنوز مشخص نیست، جامعه آرامش نسبی خواهد داشت.”

 این وبلاگ نویس اما چنین سیاستی را موثر نمی داند و بر این باورست این فضای مبهم تاثیرات روانی خود را بر بازار بر جای خواهد گذاشت. او معتقد است این فضا سبب خواهد شد تا کاسب ها از مبادله دست بردارند یا اینکه افزایش قیمت را تسهیل کنند و از طرف دیگر مشتری نیز دست به اقداماتی عجولانه برای خرید و انبار کردن برخی کالا ها بزند.

 

رانندگی به سبک ایرانی

اما ترافیک و شیوه رانندگی ایرانی موضوعی است که مورد توجه وبلاگ زهرا واقع شده. او در مطلبی با عنوان “آنچه در اموزشگاه های رانندگی به شما یاد نمی دهند”، چهارده مورد از دردسرهای رانندگی را پر رنگ کرده که مواجهه با آن ها در ترافیک ایران اجتناب نا پذیر است. برای نمونه زهرا از “دکوری بودن” چراغ های راهنما در حین رانندگی می نویسد و تاکید می کند: “سایر چراغهای موجود در ماشین به مثابه دکوراسیون هست. اصلا شما وقتی از چراغ راهنما برای راه گرفتن استفاده می کنی، خیلیا فوری متوجه میشن و به شما راه نمیدن.”

نگارنده “موتور سوار ها” را آزاد ترین انسان ها در خیابان ها لقب می دهد و آنها را مجاز و مختار به انجام هر خلافی می داند و خاطرنشان می کند: “ چون ۹۰ درصدشون گواهینامه ندارن (یا اگه هم داشته باشند خیالی نیست) به محض اینکه به شما بزنند، براحتی در خواهند رفت. چون ترافیک برای اونها معنی نداره، اگه هم معنی داشته باشه فوقش به یکی دیگه میزنن و بازم در میرن”.

اوهمچنین  از احتیاط هایی که در هنگام رانندگی در اتوبان ها باید به عمل آید سخن می گوید تا در نهایت بگوید که رانندگی در ایران بیش از انکه نیازمند “مهارت” باشد، “اعصابی پولادین” می طلبد :“جای تمرین رانندگی بهتره سعی کنید، تمرینهای آرامش اعصاب و روان انجام بدید که خیلی بیشتر به دردتون میخوره.”

 

نکته مشترک “ضعیفه” و “معلوم الحال”

 در سوی دیگر وبلاگستان، دیوار نوشته روشنک هوشمند به طرح چند پرسش از خوانندگان خود اختصاص یافته است. روشنک در مقدمه چندین واژه را پشت سر یکدیگر آورده است: “ضعیفه، ترشیده، بیوه، مطلقه، پیردختر، معلوم الحال، دریده، بی حیا، لکاته و هرز”

وی از مخاطبان می خواهد به این کلمات دقت کنند تا بتوانند به پرسش های وی پاسخ گویند. او نخست می پرسد: “چه نکته مشترکی در این کلمات می بینید؟”

همچنین این ابهام برای خانم هوشمند وجود دارد که آیا برای مردان نیز واژه های معادلی وجود دارد یا اینکه آیا بار منفی کلمات معادل در جنس مخالف یعنی مرد با بار منفی آن در جنس زن برابر است؟

او همزمان خوانندگان را با این سئوال روبرو می کند که آیا بهره گیری از چنین واژگانی مجاز است، ولو به عنوان تفریح!