روز انتخابات یا روند انتخابات

مرتضی کاظمیان
مرتضی کاظمیان

“روز انتخابات مجلس نهم” به مرکز ثقل تحلیل‌ اغلب کنشگران سیاسی مخالف حاکمیت سیاسی جمهوری اسلامی، تبدیل شده است. بیشتر منتقدان و مخالفان وضع موجود با تمرکز بر “12 اسفند”، از یک‌سو با آن قهر کرده‌اند، و از سوی دیگر در مورد چگونگی مواجهه با انتخابات، راهکار ارائه می‌کنند.

متأسفانه در این شرایط و با غالب شدن این گفتمان، نه تنها زمان مانده تا روز برگزاری انتخابات نمایشی و فرمایشی، بلکه روزهای پس از آن نیز مورد غفلت قرار گرفته یا می‌گیرد.

آن‌هایی که باوری به “جنبش سبز” ندارند (اعم از کسانی که اساسا موجودیت مقوله‌ای با این مضمون و عنوان را نفی می‌کنند؛ آنانی که به تغییرات میان مدت در جامعه ایران متأثر از اثرگذاری جنبش سبز، امیدی ندارند؛ افرادی که آن را به‌عنوان اصلی‌ترین و محوری‌ترین جنبش اعتراضی ایران امروز ارزیابی نمی‌کنند؛ و آنانی که به تغییرات ساختاری –از مشروطه بدین سو، مستقل از جنبش سبز و حوادث پس از کودتای انتخاباتی 1388- بها می‌دهند و جنبش اجتماعی مدرن این روزهای ایران را نادیده می‌گیرند؛ و اشخاصی که برای پروژه‌های فردی یا گروهی خود نسبت به این جنبش ملی اولویت قائل می‌شوند)، مخاطب این مکتوب نیستند؛ بدیهی است که آنان مختارند هرگونه مایل‌اند و مفید و موثر می‌بینند نسبت به انتخابات دروغین آتی، موضع گیرند و اقدام کنند.

اما حامیان و همراهان و همدلان جنبش سبز، کسانی که به پتانسیل این جنبش باور دارند، آن را با وجود همه‌ی سرکوبی که متوجه‌اش شده، همچنان زنده و پویا (هرچند در “سایه” و مترصد مجال برای خودنمایی) می‌دانند، خود را مکلف به تعقیب پرسش ندا و هاله و دیگر شهدای جنبش سبز می دانند که “رای من کو؟”، و بر این عقیده‌اند که با گسترش و تعمیق این جنبش اعتراضی می‌توان بر وضع موجود اثر گذاشت و تغییرات معناداری را به آن تحمیل کرد، در صورتی که تمامیت نگاه خود را متوجه “12 اسفند” کنند (و تنها “قهر” و “خانه نشینی در روز 12 اسفند” در پیش گیرند) خطایی کوچک مرتکب نشده‌اند.

انتخابات یک روند است، و فرآیند انتخابات مجلس نهم نیز نه فقط در چند روز آتی (روزهای منتهی به انتخابات) و روز برگزاری آن، که در روزهای پس از 12 اسفند نیز ادامه خواهد یافت. شواهد متعدد نشان‌گر آن است که سرنوشت انتخابات نمایشی و فرمایشی در بسیاری از حوزه‌ها به مرحله‌ی دوم کشیده خواهد شد. اینکه سبزها (تغییرخواهان باورمند به جنبش سبز) به دلیل دروغین بودن انتخابات مجلس، با “فضا” و “فرصت” موجود نیز قهر کنند، قابل توجیه به نظر نمی‌رسد. کناره‌گیری از بازی سیاسی حکومت در قالب انتخابات، نباید موجب فروگذاشتن مقوله‌ی انتخابات در حوزه‌ی اجتماعی شود. آگاهی بخشی در مورد مضمون انتخابات دروغین و نمایشی، مفهوم سازی و تبلیغ در مورد شرایط و لوازم انتخابات آزاد، سالم و عادلانه، و ایجاد و تحکیم و گسترش و تقویت “شبکه‌های اجتماعی”، متوقف و محدود به یک روز و یک مقطع زمانی نیست.

بخشی از جامعه، طیفی از شهروندان ایران، به هر دلیل و علت در انتخابات مشارکت می‌کنند و خواهند کرد؛ این واقعیت قابل انکار نیست. تجربه‌ی انتخابات‌های پیشین در جمهوری اسلامی شواهد متعددی از اعتراض حامیان یک نامزد یا یک فهرست به نتایج انتخابات را به همراه دارد. رقابت‌ نامزدها در دور دوم، معمولا با تمرکز و کشاکش بیشتری توام است. بستر انتخابات، لایه‌های گوناگونی از جامعه را سیاسی می‌کند (از آن‌هایی که برای نخستین بار رأی می‌دهند تا آنانی که برای اولین بار امر سیاسی را با فعال شدن در ستاد یک نامزد، تجربه می‌کنند، و از این همه تا شهروندانی که جز در مقطع انتخابات و هیاهوهای تبلیغاتی و جوسازی‌های رسانه‌های حکومتی یا تحت تاثیر رقابت‌های محلی/فامیلی/قومی، چندان کاری به این عرصه‌ از زندگی اجتماعی ندارند).

انتخابات هرچند که حاکمیت اقتدارگرا و سرکوبگر در ایران نخواهد، مجال‌هایی برای بحث و گفت‌وگو در مورد موضوعات اجتماعی-سیاسی فراهم می‌آورد. این موارد و مدعاهای مشابه، کنشگران سیاسی همدل و همراه با جنبش سبز را به دقت در نحوه‌ی تعامل‌شان با فضای اجتماعی –با محوریت روند انتخابات- فرامی‌خواند.

خبر بسیار مهمی که روز گذشته در مورد دیدار مجتبی خامنه‌ای با میرحسین موسوی منتشر شد، به قدر لازم باید سبزها را نسبت به اهمیت جایگاه و نقش خود (و جنبش سبز) در تحولات سیاسی آتی ایران، تشویق کند. مطابق این خبر (که می‌توان آن را مهم‌ترین خبر سال 1390 تاکنون توصیف کرد)، امیدواری‌ها برای سبزها پرشمار است و ضرورت اقدام و کنش خلاق و فعال، مشدد.

 اگر میرحسین و کروبی بر مواضع خویش، محکم و استوار ایستاده‌اند، اگر جنبش سبز و فضای اعتراضی موجود در جامعه و بحران‌های گوناگون و رو به تزاید حاکمیت اقتدارگرا، مرکز ثقل قدرت سیاسی در ساختار سیاسی قدرت را به تعاملی این‌چنینی با یکی از رهبران در حبس جنبش، سوق می‌دهد، اگر در اوج “مرده” توصیف کردن جنبش سبز توسط صاحبان قدرت، آنان این‌گونه مجبور به قبول واقعیت و تلاش برای تغییر آن می‌شوند، همه و همه انگیزه‌هایی است برای آن‌که سبزهای همدل با رهبران در حبس جنبش را به مشارکت فعال‌تر در پیشبرد و گسترش جنبش ترغیب کند.

با چنین مضمون و مفروضی، انتخابات (به‌مثابه‌ی یک روند و نه چونان نمایشی یک‌روزه) مجال و بستری مناسب است برای فعالیت خلاقانه‌ی کنشگران تغییرخواه در ایران. امکان مناسبی برای همه‌ی آن‌ها که با قلب تپنده‌ی جنبش و نقطه‌ی کانونی امید آن (زندان‌های جمهوری اسلامی و زندانیان سیاسی صبور و آزاده و استوار جنبش سبز) احساس همسویی می‌کنند و چشم‌انداز مشترک و مشابهی را می‌جویند.