یکی از پدیدارهای مهم در زندگی جمعی طبقه متوسط ایران، لاتاری است. برنده شدن در لاتاری یا همان قرعه کشی وزارت خارجه آمریکا از بین متقاضیان برای دریافت گرین کارت و برگه اقامت در این کشور، یکی از مهمترین رؤیاهای ماست. بر اساس گفته های مسوولین وزارت خارجه آمریکا در سال گذشته بیش از ۳۷۰ هزار ایرانی در لاتاری شرکت کردند که حدود شش هزار نفر از آنها برای ارائه درخواست اقامت، برنده شدند. این حجم بالا از متقاضیان که توانسته اند از موانع واقعی و ذهنی عبور و در این مسابقه شرکت کنند، واقعیت اجتماعی متأخری را نمایندگی می کند که خود را در “پدیدار لاتاری” نشان می دهد.
۱. می دانیم که شرکت در لاتاری با توجه به وضعیت اینترنت در ایران کار همگانی و ساده ای نیست. حجم زیاد شرکت کنندگان، سرعت سایت ثبت نام را در همه جای دنیا کم می کند. شرایط ایران را هم به آن اضافه کنید. اینکه افراد در ایران چه مقدار زمان صرف پرکردن فرم لاتاری و آپلود عکسشان می کنند، دقیقاً ثابت نیست اما تجربه پر آب چشم افراد در اینباره گویاست. از سوی دیگر رقابتی با این حجم بالا از شرکت کنندگان در سطح جهان و برندگان محدود، کمتر امیدی را برای فرد باقی می گذارد؛ پس بسیاری را هم می توان در پس این صحنه مشاهده کرد که با وجود این رویا اما یا نمی توانند شرکت کنند و یا شانسی برای خود قایل نیستند. مهم تر از کمیّت شرکت کنندگان در پدیدار عینیِ لاتاری، کیفیت مشارکتِ ذهنیِ پدیدار لاتاری در میان ماست. بعید می دانم کسی از میان طبقه متوسط در ایران نداند که لاتاری چیست. نفوذ واژه لاتاری به برخی اصطلاحات روزمره از اواسط دهه هفتاد که معادلی بود برای خوش شانسی و خوشبختی، نشانه مهمی از فراگیری لاتاری و مهم تر “پدیدار لاتاری” است. ورود لاتاری به خانهء زبان، و تجربه زیسته، به عاشقان آمریکا کم کم تصویر داد. یکی از جلوه های روشن رویای آمریکایی American dream به جز صف های انبوه متقضیان ایرانی ویزای آمریکا در ایروان و آنکارا و ابوظبی و سایت های مهاجرت، لاتاری است. از دورانی به بعد، خواستن ویزای آمریکا دیگر خواستی اشرافی و محدود به “عوامل کثیف حکومت سلطنتی” نبود. آمریکا رفتن دوباره به نوعی “منزلت اجتماعی” ارتقا یافت و لاتاری تحقق این منزلت و رویا برای پابرهنگان و امّت شد. و خب ما میراث بران حاجی واشنگتن، چهره هایی ویژه در نسبت با این رویا در جهان هستیم. کافی است که بدانیم که کل سهمیه وزارت خارجه آمریکا برای منطقه آسیا ۷۹۰۰ برنده لاتاری در سال است که در سال گذشته، بعنوان مثال، ۶۲۰۰ نفر از آنها را فرزندان کوروش کبیر و حضرت امام به خود اختصاص دادند. میزان مشارکت در بین ایرانیان آنقدر بالاست که برندگان نیز غالباً ایرانی اند. برندگان لاتاری، در واقع راویانِ یک شکست جمعی اند. شکست مشترک ایده تمدن برتر (ناسیونالیسم ایرانی) و صدور انقلاب (اسلام سیاسی).
۲. حاکم در ایران سی سال است که از کشوری روبه زوال سخن می گوید؛ این کشور همان سرزمین رویایی مردمانش است. این شاید بزرگترین گروتسکِ دیپلماتیک در عصر ما باشد. اما خیلی پیشتر از حاکم، از سرآغاز آشنایی ما با مدرنیته، یکی از قوی ترین و جذاب ترین ایده ها در فرهنگ عمومی و نیز در میان روشنفکران، ساختن دوگانه “تمدن اصیل و تمدن اخیر” بوده است. نهادن آسیا در برابر غرب و در نهایت تقبیح تمدن جدید و دعوت به بازگشت به خویشتن. اقبال عمومی به ایده “مرگ بر آمریکا” ساخته روحانیت نبود. حاکم، خود نیز یکی از مجذوبان این ایده است. جامعه ای که در فرایند مدرنیزاسیون شاه، می خواست آمریکایی شود، ادیپ وار پدر را در خیابانها کشت و پیراهنش را بر در سفارتخانه اش آویزان کرد. نیروی میل او را بدین سو کشاند. میل کودکی برای مرگ کسی که شکوه او را نادیده می گرفت. شکاف جهانی و حاشیه ای شدن جامعه و کشوری که در حافظه تاریخی اش جز شکوه برای خود چیزی تعریف نمی کرد، پس از دیدن جلوه هایی از تنگدستی و ضعف خود در برابر قدرت های واقعی (از اشغال ایران گرفته تا کودتای ۱۳۳۲) ناتوانی اش را با نفی آمریکا، ابتدا بر روی کاغذ و سپس در خیابان ها نشان داد. انقلاب ۵۷ ظهور تنفر جمعی از آمریکا به عنوان نماینده غرب بود. اما نکته اینجاست که این تنفر در رابطه ای تنگاتنگ و عمیق با نوعی عشق شکل گرفت. تنفر چیزی نیست جز نوعی شکل بروز عشق. گازگرفتن سینه مادر توسط کودک به تعبیر فروید اولین نشانه حس دوگانه عشق و نفرت در آدمی است. اگر عشق از ارضاء محروم شود، خود را می تواند بصورت نفرت بازتاب دهد. همزیستی عشق و نفرت، آن هم وقتی که هر دو معطوف به یک چیزهستند، از نظر فروید اساساً بخشی از مکانیزم های روان است. عشق و نفرت قادر نیستند همدیگر را نابود کنند بلکه تنها در مواقعی دیگری را به ناخودآگاه می رانند. رابطه ما با آمریکا رابطه عشق و نفرت است. پدیدار لاتاری یا همان عشق به آمریکا جلوه ای دیگر از ایده “تمدن برتر پارسی” ماست که تمدن اخیر را به رسمیت نمی شناسد. غالب ایرانی هایی که در آمریکا دیده ام، در کنار ستایش های عجیبشان از دولت آمریکا و انزجارشان از سیاه پوستان، معتقدند که :“ایرونی یک هوش عجیبی دارد که آمریکایی در برابرش خنگ بنظر می رسد.” در اینصورت معلوم نیست که چطور باهوش ها زندگی در سرزمین خنگ ها را در رویای خود دارند؟ این چیزی نیست جز همان تنفر رانده شده به ناخودآگاه که در کنار عشق آتشین، باعث روان رنجوری شده است.
عشق به سرزمینی که شکوه ما را نادیده گرفته، در واقع تنفر ما از سرزمینی است که به ما زندگی بهتر اهدا می کند. جلوه درخشان و نماینده مردم در این رابطه، خود حاکم است. میل به پیشرفت و توسعه، و عشق به آخرین دستاوردهای تکنیکی را او با مرگ بر آمریکا در می آمیزد. بسیاری از ایرانیان در خیابان پنجم نیویورک، خانواده مسوولین رده بالای نظام را در ایام سخنرانی های رییس جمهور در سازمان ملل می بینند که از فرصت گرفتن ویزا بهره گرفته و مغازه های شیک و گران قیمت را با حجاب اسلامی، شبانه روز بالا و پایین می کنند. دامنه های پدیدار لاتاری تا اتاق خواب حاکم نیز گسترده است.
۳. دولت آمریکا از طریق لاتاری متوجه می شود که چه کسانی رؤیای آمدن به آمریکا و ماندن در اینجا را در سر دارند؛ کسانی که غالباً بدلیل برخوردار نبودن از سرمایه مازاد، آمریکا برای آنها رؤیاست. او برای فهمیدن این موضوع راه هوشمندانه ای را به جای جاسوسی برگزیده است. علاقمندان به زندگی در آمریکا شخصاً خود را به دولت معرفی می کنند. آمریکا در واقع از ایماژ و تصویرش برای فعال ساختن رؤیاپردازی ها و سپس گرفتن اطلاعات و تنظیم امور بهره می گیرد. لیست متقاضیان ماندن در آمریکا که در لاتاری ثبت نام کرده اند در بایگانی های دولتی می ماند و به سفارتخانه ها فرستاده می شود. از مجموع هزاران هزار نفری که هر سال به طور داوطلبانه به دولت ایالات متحده اطلاع می دهند که می خواهند در آمریکا زندگی کنند، تنها عده محدودی برنده می شوند و اجازه می یابند که درخواست ویزا بدهند. و جالب اینجاست که به هیچ عنوان برنده شدن در لاتاری به معنای گرفتن گرین کارت و اجازه اقامت نیست. تنها پنجاه درصد برندگان پس از مراحل سخت گزینش، پایشان به آمریکا می رسد و تقاضاهای بسیاری را خود سفارت خانه های آمریکا رد می کنند. در واقع به گونه نادری، لاتاری تحقق واقعی رویای آمریکایی است. قرعه کشی هرساله وزارت خارجه آمریکا تنها یک تکانه روانیِ جمعی برای یادآوری برتری آمریکاست؛ یک یادبود جهانی مثل روز جهانی رویای آمریکایی.
شاید به توان گفت که لاتاری، راهپیمایی ۱۳ آبان در فضای مجازی برای درآغوش گرفتن آمریکاست؛ کاری که به نوعی سی و چندسال قبل پدران ما همچون ما در خیال خود کردند؛ چیزی حقیقتاً مجازی.