کینه و عداوت جریان مسلط در ساخت قدرت نسبت به نیروهای ملی ـ مذهبی (اعم از نهضت آزادی ایران و شورای فعالان ملی ـ مذهبی) را پایانی نیست. این ادعا را میتوان بهسهولت در اظهارات اخیر علیاکبر ناطقنوری مشاهده کرد. تحلیل “فاجعه 18تیر” بهانهای شده تا نیروهای ملی ـ مذهبی مورد هجمهی شدید قرار گیرند. این نوشتار را اما از جایی دیگر میآغازم: بازداشت ملی ـ مذهبیها در سال1379.
21 اسفند 1379 بازداشت فلهای فعالان ملی ـ مذهبی آغاز شد. پیش از آن تنی چند از فعالان این جریان (ازجمله مهندس عزتالله سحابی) بازداشت شده بودند. بازداشتهای مزبور در فروردین 1380 دامن اعضای نهضت آزادی ایران را نیز گرفت.
آنچنان که شهره است، اتهام اصلی “براندازی نظام جمهوری اسلامی” بود؛ در روند بازجوییها، ماجرا (فاجعه)ی کوی دانشگاه تهران و حوادث تیرماه، یکی از محورهای اصلی مورد پرسش و مواخذه بود. چند ده نفر، هفتهها و ماهها در سلولهای انفرادی ـ و بعدتر جمعی ـ ماندند و در ساعات مختلف شبانهروز تحت انواع بازجوییها قرار گرفتند، بلکه اتهامی که علنی در بوق شده بود، با اعترافات، همراه و اثبات شود… از آن همه اعمال فشار و محدودیت، چیزی جز احکامی که هم اینک در دادگاه انقلاب، و در دادگاه تجدیدنظر، معطل مانده است، و نیز صدها میلیون وثیقه از افراد (چند ده سند خانه) حقوقی و قضایی نشده است.
خوب بهیاد دارم که پس از چند ماه انفرادی، وقتی همراه با تنی چند از دوستان، به سلول جمعی منتقل شدیم، تنها “همسایه”ی ما در بازداشتگاه 59 کسی نبود جز علی افشاری. ماهها تحمل انفرادی و بازجویی و فشار، وضع تاسفباری را برای او بهوجود آورده بود. در همان حال، بهخاطر اعترافات دروغیناش ـ که زیر فشار اخذ شده بود ـ از تمامی ما “شجاعانه” و “صادقانه” پوزش خواست. اعترافاتی که نه تنها در مطبوعات مروج خشونت و مدافع تمامیتخواهی درج و پخش شده بود، که از “رسانه ملی” نیز در تیراژی گسترده، منتشر گردیده بود.
بدیهی بود که ما تنها با افشاری، همدلی کنیم و با ابراز همدردی، نسبت به شرایط ویژهای که او متحمل شده بود (و ما خود نیز در متن و بطن آن قرار داشتیم) درک متقابلی از وضع مشترک، عرضه کنیم. او، بازجوییها و اعترافات خود را با شجاعت، بهصراحت پس گرفت و هزینههای این اقدام را نیز صبورانه، تحمل کرد…
جالب آنکه اتهامها و ادعاها درمورد دخالت نیروهای ملی ـ مذهبی در حوادث کوی دانشگاه بهجای خویش باقی ماندند… توضیحات یکیک ما، “پروژه” و “تحلیل” طراحان اصلی بازداشتها و بازجوییها را پاسخ نمیگفت… بهعنوان یک شاهد، شخصا” بارها به خاطرات خود از وقایع کوی اشاره کردم، و تلاش چهرههای ملی ـ مذهبی را در تعدیل واقعه و کنترل اصلاحطلبانهی اوضاع تبیین نمودم. در آن هنگام دبیری سرویس سیاسی روزنامهی خرداد (بهمدیر مسئولی عبدالله نوری) را برعهده داشتم؛ به شواهد مکتوب و اظهارات موجود مهندس سحابی، دکتر یزدی، دکتر پیمان و دیگران (ازجمله زندهیاد دکتر ورجاوند) در گفتوگوهایشان با خرداد استناد کردم، اما این همه، حاصلی درپی نداشت…
پس از آزادی به قید وثیقه (وثیقههایی که همچنان و پس از هفت سال بهجای خود باقیاند) از اظهارنظرهای تند برخی چهرهها و شخصیتهای حکومت (ازجمله علی اکبر ناطق نوری، رییس وقت مجلس) و روزنامهها و نویسندگان نشریات اقتدارگرا مطلع شدیم. این همه را افزون بر روحیات و دیدگاههای غیردموکراتیک، در مواردی بهحساب رقابتهای سیاسی وعدم اطلاع و مشکلات و اختلافات فکری ـ سیاسی تاریخی گذاشتیم؛ گذاشتیم و گذشتیم…
اینک اما، بسیار قبل توجه است که پس از سپری شدن 9سال از ماجرای کوی دانشگاه، و نیز آنهمه بازجویی نیروهای ملی ـ مذهبی، بار دیگر جناب ناطقنوری در گفتوگویی، مواضع پیشین و ادعاهای سابق را با ادبیاتی تند، مطرح میکند. گویی که از آن همه بازجویی و اطلاعات بیخبر است؛ و نیز از آنچه بر سر ملی ـ مذهبیها (و علی افشاری و دیگر دانشجویان، بعدتر) رفت، بی اطلاع است.
ایشان ـ که اینک رییس دفتر بازرسی مقام رهبری است ـ میگوید: “من اصل جریان را عادی نمیدیدم زیرا توقیف یک روزنامه نمیتوانست این قدر موجآفرینی کند…. من به لحاظ اینکه شم امنیتی داشته و کار امنیتی کرده بودم، احساس میکردم پشت صحنه دستهایی است که اینها را میگرداند و به طور جدی به این موضوع یقین داشتم. در همان روزها قبل از آن که حتی کسی دستگیر و بازجویی شود، یا مثل الان یک خرده شفاف شود، گفتم که ماجرا زیر سر نیروهای به اصطلاح ملی- مذهبی است؛ اینها رهبری میکنند، و به نظر من قوه قضاییه اگر بخواهد این غائله را ختم کند، باید سران اینها را دستگیر نماید.“
رییس مجلس پنجم با اشاره به جلسه ای که با آیتالله خامنه ای در آن مقطع اظهار داشته است، میگوید: “در همین زمان، جلسهای در حضور مقام معظم رهبری از سران سه قوه، فرماندهان نظامی سپاه، وزیر اطلاعات، وزیر کشور و تا آنجا که من یادم است، دبیر شورای عالی امنیت ملی تشکیل شد… من همانجا گفتم که :آقا، بنده اعتقاد دارم نهضت آزادی و این نیروها در پشت پردهی این جریان هستند و اگر ما بخواهیم این آشوب و شورش را بخوابانیم به نظر من باید سران اینها را دستگیر کرده، عدهای که در صحنه آشوب کردند را هم بهسرعت محاکمه کنیم. حتی اگر لازم باشد- دیدیم که اینها به هرحال بحران ایجاد کردند- آنها را به سینهی دیوار بگذاریم. اگر قصد براندازی نظام را دارند و با اسلام محارب هستند، با آنها برخورد شود. بعضی از مسئولان خیلی جا خوردند و گفتند: این نوع حرف زدن جلوی آقا؟! اما من ریشهی اغتشاش را در نهضت آزادی میدانم، اینها دنبال براندازی هستند و در کشور بحران ایجاد میکنند و بالاخره باید با آنها برخورد کرد، حکومت تعارف ندارد”(مصاحبه با خبرگزاری فارس).
اظهارات ناطقنوری افزون بر اینکه بهوضوح طراحان و صاحبان اصلی پروژهی سرکوب و برخورد با نیروهای ملی ـ مذهبی را در انتهای دههی 70 آشکار میسازد، در شرایط کنونی بهشدت قابل تامل است.
این مصاحبه درحالی که ناطق نوری انبانی از دادهها دراختیار دارد، بسیار تاسفبار و البته مهم است. موضع وی (که یک جریان فکری ـ سیاسی را نمایندگی و آشکار میسازد) بهوضوح نشان میدهد که عمق کینه و عداوت جریان مسلط در حکومت، نسبت به نیروهای ملی ـ مذهبی تا کجاست.
درنهایت تاسف، اوج مواجههی خصمانهی نیروهای غیردموکرات حاکم در ساخت قدرت را با اپوزیسیون منصف، مداراگر، مصلح، منتقد، و مردمدوستی که دغدغهی منافع ملی دارد و قدرت را به تشنگان آن وانهاده است، میتوان دریافت.
باوجود پارهای اختلافنظرها که در طیفهای مختلف راست (محافظهکار و مدعی اصولگرایی) وجود دارد و حتی گاه آن را در قالب انتقاد از رفتارهای دولت احمدینژاد مشاهده میکنیم؛ اما یک بار دیگر آشکار شد که اینجمله، همگی در مواجهه با اپوزیسیون (ازجمله ملی ـ مذهبیها) متفقالقولاند. جوهر غیردموکراتیک ”راست” که به “خودی ـ غیرخودی”کردن عادت کرده است، یکسان است؛ تکثر و پلورالیسم را برنمیتابد، و اقتدارگراست. آنچه محافظهکاران را از هم تفکیک میکند، میزان “عملگرا”بودن و رفتارهای “پراگماتیستی” ایشان است و شدت یا ضعف رویکرد غیردموکراتیک ایشان؛ برخی اقتدارگرایند و جمعی تمامیتخواه؛ گروهی عملگرا هستند و جماعتی خیالپرداز؛ لایههایی، لطف میکنند و به مخالفان فکری ـ سیاسی خود اجازهی ادامهی حیات میدهند، و بعضی، زنده ماندن اپوزیسیون را هم روانمیدانند…
وجه پرمخاطرهی سخنان اخیر ناطق نوری آنجاست که تصریح میکند: “اینها (نهضت آزادی و ملی مذهبیها) دنبال براندازی هستند و در کشور بحران ایجاد میکنند و بالاخره باید با آنها برخورد کرد”. مشخص نیست که منظور ایشان از “برخورد” چیست؟! آیا آن همه حبس و بازجویی و تهدید و محدودیت در تمامی این سالها (از ابتدای دههی 60 به اینسو) در کادر برخورد میگنجد یا نه؟ یا همچنان که تصریح کرده است “حتی اگر لازم باشد آنها را به سینهی دیوار بگذاریم”…
سخنان ناطقنوری در این مصاحبه، وقتی قابل تاملتر میشود که توجه داشته باشیم وی بهعنوان یکی از آلترناتیوهای جدی ریاست قوه قضاییه، پس از هاشمی شاهرودی، مطرح است…