سیاستمداران ایرانی هنوز نتوانستهاند راه حلی برای مسئله حصر میر حسین موسوی و مهدی کروبی پیدا کنند و به همین خاطر هزینه سنگینی را بر کشور تحمیل میکنند.
این در حالی است که حل بحران حصر نه تنها برای جناح اصلاحطلب که برای اصولگرایان حکومتی و بیشتر از همه برای ملت ایران سودمند خواهد بود.
البته راه حل حصر هزینههای خاص خود را دارد و از جمله گذشت از منافع جناحی، اعتراف به اشتباهات و پوزش عمومی را میطلبد.
سخنرانی علی مطهری در مجلس، که نیمه تمام ماند، دقیقا به شرایط یک چنین احتمالی اشاره داشت.
حل مشکل بیش از هر چیز وابسته به درایت، زیرکی و زبردستی سیاستمداران ایرانی است که با توسل به یک معامله سیاسی بهترین راه مناسب را پیدا کنند.
سودی برای همه
یک معامله سیاسی که به حصر پایان دهد برای مردم، اصلاحطلبان و محافظهکاران نظام سود و منفعت به ارمغان خواهد آورد.
اول اینکه آرامش و ثبات را به در خانه نظام میرساند و میان حکومت و مردم اعتماد برقرار میکند. همچنین تندروهای طرفدار سرنگونی را ناتوان کرده و در عوض از شخص رهبر تصویری زیرک و موثر میکشد، همانگونه که دو کلمه “حق الناس” کشید.
معامله سیاسی برای اصلاحطلبان نیز مفید است چون میتواند بدون خشونت درِ زندان را باز کند تا کروبی و موسوی به جمع هواداران بپیوندند و قباله رسمیت اصلاحطلبان را مهر کنند و پیوندشان را با پایگاه اجتماعیشان استوارتر سازند.
اما شاید بزرگترین سود را مردم خواهند برد. آنها خواهند دید که میتوان بیماریهای عمیق اجتماعی را بدون تسلیم به کابوس خشونت و حذف، بلکه با توسل به مصلحت و حسابگری و اجماع، درمان کرد و امید و دوستی را در کوچه و بازار رواج داد و برای همه در ساختن زندگی دستجمعی سهمی قائل شد.
عوامل مشوق سازش
نشانههایی در اطراف هست که احتمال سازش میان جناحها را نوید میدهد. اولا، در جمع اصولگرایان تغییر دیده میشود. از برتری یافتن عناصر تحولطلب در این اردو گرفته، تا مدیریت و پذیرش انتخابات ۹۲ (که منجر به فرکش کردن تب ۸۸ شد) و بالاخره عادیسازی مذاکره تک موضوعی با امریکا.
دستکم نباید گرفت اینکه حسین شریعتمداری کیهان جلوی دانشجویان معترض به اجبار مینشیند درحالیکه اصلاحطلبان پس از شش سال همایش گذاشتهاند و روزنامههایشان دکههای مطبوعاتی را پر کرده است.
ثانیا، میان اصلاحطلبان پایههای تعدیل تقویت شده است. دیدن واقعیت تناسب قوا باعث شده آنها رهبری شخصیتی معتدل (یعنی حسن روحانی) را در دستگاه حکومتی بپذیرند.
در واقع اصولگرایان حق دارند از تغییر مواضع اصلاحطلبان متحیر باشند که فقط همین ده، دوازده سال پیش هاشمی رفسنجانی را از عالیجنابان خاکستری تصور میکردند و امروز رمزدار تردست سیاست میدانند.
ثالثا، در میان مردم چرخشی به سوی ملاحظهکاری حسابگرانه -که عین عقل سلیم است -رخ داده است. شاید دو عنصر را بتوان در این پیشرفت فرهنگ سیاسی موثر دانست. یکی سود اندک، اگر نگوییم ضررِ، قیام و سرکوب ۸۸ است.
دیگری، چشمانی وحشتزده از دریای خون عراق و سوریه و یمن و لیبی و دیگر مناطق همطرازایران که استبداد بیرحمانه حکومت دست در دست بلندپروازیهای کودکانه مخالفین ترکیب هولناکی را ساختهاند.
به جهت وجود همه این عناصر است که شاید فکر سازش مسالمت آمیز میان جناحهای کشور تقویت شود.
هر کالایی نرخی دارد
هیچ کالایی بی نرخ و هیچ دادوستدی بیهزینه نیست. در مورد رفع حصر هم دو طرف ماجرا باید قبول کنند که قوانینی را نقض و جرائمی را مرتکب شدهاند و باید تاوانش را بپردازند.
از یک سو اصولگرایان حاکم باید بپذیرند که مدیریت بحران ۸۸ ضعیف، رفتارشان متعصبانه و برخودشان قلدرماب بود. بپذیرند که پایشان را از گلیم قانونی خودشان بیرون گذاشتند و حقوق دیگران را لحاظ نکردند.
از سوی دیگر، اصلاحطلبان اذعان کنند که بخشی از کارشان ریشه در ماجراجوئیهایی خام و حساب نشده داشت که میتوانست مملکت را به خاک و خون بکشد.
دیگر اینکه بپذیرند اجرای بدون تنازل قانون اساسی یک بحث صرفا حقوقی نیست که رهبر بتواند از بالا به آن فرمان دهد بلکه امری است که باید در بستر واقعیت فرهنگی و سیاسی جامعه لحاظ و ممکن شود.
بر اساس این اشتباهات و جرائم، و جه بسا بیشتر، هر دو طرف به خودشان و مردم بدهکارند و باید، به عنوان جریمه، پوزش بطلبند.
موانع راه
گفتگو درباره امکان یک راه حل برد-برد به این معنی نیست که موانع سر راه نادیده گرفته شود.
مشکل عمده وجود افرادی است که به اصطلاح از آب گلالود ماهی میگیرند و از استمرار بحران موجود سود میبرند.
اما وحشت نهایی اصولگرایان حکومت این خواهد بود که رفع حصر به بازگشت به نقطه صفر و لشکرکشی مجدد خیابانی و تنش اجتماعی تفسیر شود و بیانجامد، به ویژه آنکه هیچگونه عقب نشینی در مواضع موسوی و کروبی دیده نمی شود.
برخی اصلاحطلبان هم معتقدند سازش بدون قبول محدودیتهای دست و پا گیر سیاسی و عدول از مواضع امکانپذیر نیست.
به اضافه، تمام نیروهای سیاسی وحشت دارند که افکار عمومی آنها را متهم کند که بعد از این همه خط و نشان کشیدنها عقب نشسته و سازشکاری پیشه کرده و پشت پرده با هم ساختهاند.
عوامزدگی و وجیهالمله بودن و پاپولیستی بازی کردن افتی است که همیشه بار سنگینی بر معادلات سیاسی ایران داشته است (از جمله بر یک معامله احتمالی برای سازش و رفع حصر).
بی ارزشی حفظ شرایط موجود
انگیزه بازیگران برای خطر کردن قمار سازش میتواند این باشد که سابقه پرونده تیره و افق کار تیرهتر است. صاحب منصبان کشوری و لشکری نه راهی به پیش و نه امکان بازگشتی به پس دارند.
استمرار حصر هزینه دارد و همچنان در عالیترین سطح سیاسی مطرح است و بالقوه میتواند کروبی و موسوی را همطراز مظلومان و شهیدان، مصدقها و مدرسها کند. اما در عین حال اگرحکومت به رفع حصر رای دهد کارش به معنای ضعف و عقب نشینی و مفید بودن فشار تفسیر میشود.
اصلاح طلبان هم سودی در ادامه وضع موجود ندارند. نه تنها پس از بازداشتها “ایران قیامت نشد” و حکومت به زانو درنیامد بلکه رژیم دو انتخابات را پشت سر گذاشت و مشغول بازسازی خود در داخل و خارج است.
به عبارت دیگر، ترکیب کنونی عناصر سیاسی موجب شده که نیروهای سیاسی کشور نتوانند از نیروی بالقوه خود استفاده کنند.
سناریوهای پیشرو
برای آینده میتوان سناریوهای متفاوتی را تصور کرد. خطرناکترین سناریو برای تمام نیروهای سیاسی کشور محاکمه پشتپرده و حکمهای طولانی و یا اعدام زندانیان است.
این کار تخم شوم دشمنی را در طراز جنگهای داخلی سوریه و عراق در دل ایرانیها خواهد کاشت.
سناریویی که محتملتر است استمرار حصر بدون محاکمه است. یعنی همان کاری که با حسینعلی منتظری و آذری قمی کردند و در بالا به هزینه و ضرر آن اشاره شد.
سناریوی سومی که از نظر احتمال جایی میان دو سناریوی فوق دارد رفع حصر از طریق یک معامله سیاسی است.
معامله مطلوب حکومت این است که آزادشدگان خانهنشینی و خودسانسوری مطلق اختیار کنند. از طرف دیگر، راه حل مطلوب هواداران موسوی و کروبی قاعدتا آزادی بی قید و شرط آنها برای روشن کردن شکل و شمایل فعالیت سیاسی است.
آنچه شاید بتوان در میان سناریوی اول و دوم تصور کرد توافق درمورد فعالیت سیاسی در چارچوبی تعریف شده و مورد قبول طرفین است.
آزمایش تبحر سیاستمداران ایرانی
تشخیص و تعیین و توافق درباره آزادیهای احتمالی کروبی، موسوی و دیگر زندانیان -و قواعد احتمالی این آزادیها -بستگی به تبحر، زبردستی و مهارت سیاستمداران دو طرف قضیه دارد که با فوت و فن دیپلماسی به این مهم بپردازند.
روند تعریف شده و قابل پیشبینی رفع مخاصمه شامل مراحل مشخصی است.
این روند از پذیرش غیررسمی فکر مصالحه و تشویق آرام افکار عمومی آغاز میشود، میانجیهای مورد اعتماد دو طرف را فعال میکند و به مذاکره کارشناسانه و سپس گفتگوی رسمی دو طرف، برای تعیین اصول توافق میانجامد.
اگر جمهوری اسلامی ایران توانسته در عالیترین سطح بینالمللی - یعنی با گ روه ۵+۱ - چنین روندی را در پیش بگیرد هیچ دلیلی وجود ندارد که برای حل یک مشکل داخلی نتواند همان تدبیر را به کار بندد.