ضد روایت داوودنژادی!

نویسنده
مرضیه حسینی

» نگاه/ نگاهی به فیلم "کلاس هنرپیشگی"

 

نویسنده: علیرضا داودنژاد، تدوین: علیرضا داودنژاد “ با همراهی کیومرث پوراحمد”، موسیقی: امیر واجد سمیعی و یحیی سپهری شکیب “ بر اساس ایده‌ای از حسین یعقوب‌پور”، صداگذاری: علیرضا علویان، مدیر فیلمبرداری: عباس رحیمی، فیلمبردار: سجاد سپهری شکیب، صدابردار: علی گرا کوهی، دستیار کارگردان: امیر علی واجد سمیعی، مجری طرح: رضا داوود نژاد، مدیر تولید: صفرعلی غرابی تهرانی، مدیر تدارکات: انوش محمودی، دستیار تدوین: عباس رحیمی، دستیار کارگردان: کیارش داوودنژاد، فیلمبردار پشت صحنه: مهرداد مومنی.

بازیگران: رضا داوودنژاد، محمد رضا داوودنژاد، زهرا داوودنژاد، علی داودنژاد، مهرداد کیش‌مهر، احترام‌السادات حبیبیان، عباس حبیبیان، مسعود میری، کیارش داودنژاد، یلدا محمودی، انوش محمودی، کبری حسن‌زاده، اقدس سعادت رضایی، زهرا حبیبیان، مهرانگیز عدالت.

خلاصه داستان: فیلم در یک کلاس هنرپیشگی می‌گذرد که ضمن آموزش، داستانی با الهام از مسایل روز در آن روایت می‌شود.

درروایت، مکان روایت گری اغلب ذکرنمی شود. به همین ترتیب، برخی دیگرازجنبه های آن روایت گری، مانند منشاء ودلیل آن، رابطه ی دیالکتیکی اش با راوی، ورسانه ی فیزیکی انتقال آن نیزذکر نمی شوند. درواقع، دربسیاری ازروایت ها چنین پرسش هایی اغلب هرگزمطرح نمی شوند. چرا راوی تصمیم گرفته این رویدادها را نقل کند، این روایت گری برای اوچه معنایی دارد یا خواهد داشت، وقالب فیزیکی آن چگونه است. با این حال، دربسیاری ازروایت ها منشاء ودلیل روایت گری به روشنی بیان می شود. به عنوان مثال: شهرزاد به این دلیل روایت می کند که زنده بماند، ژان – باپتیست کلامنس به این دلیل که حس گناهکاری اش را فروبنشاند، وسالاون، دریادداشت های سالاون، به این دلیل می نویسد تا تلاشی خارق العاده به خرج بدهد که زندگی اش را متحول سازد وبه قدیس تبدیل شود. به همین ترتیب، شاید تعامل راوی وروایت گری اش نیزبا دقت بیان شود، دررمان تهوع نوشته های روکونتن به ابزاری برای شکل دهی به زمان، به ابزاری برای ضرباهنگ بخشی به “اکنون” ظاهرا بی شکل وبی پایان تبدیل می شود؛ ویا دررمان گذرزمان یادداشت های ژاک رول به تدریج شکل آینه ای معما گونه را به خود می گیرد که شکست ها وپیروزی هایش را دربرابرنیروهای فاجعه باربلستون نشان می دهد. شاید یکی ازویژگی های بارزروایت مدرن، دلبستگی آشکاربه همین وجوه روایت گری باشد. با این همه، درروایت به طورکلی، ذکرجزئیات ضروری نیست، بدون اشاره به رویدادهای روایت شده روایتی درکارنخواهد بود. ولی بدون اشاره ی آشکاربه جنبه های روایت گری، بازروایت وجود خواهد داشت. با توجه به المان های اشاره شده “ کلاس هنرپیشگی ” تلاش می کند تا الگوی روایت خود را بربنیانی ترسیم نماید که ازچنین ویژگی مدرنی برخوردارباشد. محتوای روایت براساس دوخط موازی گسترده می گردد. فصل آغازین اثربا کلاس هنرپیشگی که خود کارگردان هم درآن حضوردارد، آغازمی گردد. درفصل معرفی، مخاطب با شخصیت های درون ویلا، روابط شان، احساسات وعواطف شان آشنا می گردند. انتخاب فوق تا زمانی درروایت پیشروی می کند تا فصل دیگری ازقصه که به رابطه میان علی ودختر عمویش نیکی ست، آغازگردد. شکل گیری چنین علاقه یی به موازات روابط افراد دیگرکه درگیرتولید وتمرین تئاتر- فیلمی جلوی دوربین هستند، قرارمی گیرد. درواقع فیلمسازهمچنان به المان ها وقواعد فیلمسازی اش که درآثارپیشین خود ازآنها سود جسته وفادارمی ماند. استفاده ازعنصرفاصله گذاری یکی ازمهمترین ویژگی های آثارداوود نژاد است. داوود نژاد رویدادهای هرفصل را مجزا به تصویرمی کشد ودرپایان آن با فاصله گذاری درروایت مخاطب را وامی دارد تا درارتباط با اتفاقات رخ داده، بیندیشد. نکته بارزدیگری که فیلمسازبه خوبی ازآن استفاده می کند، تغییرماهیت دوربین است. دوربین در” کلاس هنرپیشگی “ تنها به ثبت رویدادها وبه تصویرکشیدن کاراکترها نمی پردازد، بلکه به شخصیتی بدل می گردد که درمیان جمع خانوادگی داوودنژاد ایفای نقش می کند. درواقع دوربین متناسب با کشمکش های قصه وموضع گیری های شخصیت ها زاویه روایت خود را برمی گزیند. همین امرباعث ورود بی واسطه مخاطب درفضای داستانی اثرمی گردد. فضا وزمان درهم می آمیزند تا هرچه به فصل پایانی نزدیک می شویم بیشترپی به نیت درونی فیلمسازوپیرنگ مورد نظراو” ارتباط تنگاتنگ سینما – زندگی “ ببریم. نکته فوق فلسفه وجهان بینی فیلمسازدر” کلاس هنرپیشگی “ ست.اما علاوه براندیشه فوق داوود نژاد تم های دیگری را برای رسیدن به اندیشه مرکزی اش طراحی کرده است. تأثیراقتصاد بربنیان خانواده وروابط میان افراد وعشق میان علی ودخترعمویش ازدرونمایه های دیگری ست که داوود نژاد به آنها پرداخته است. درواقع فیلمسازدرخلال چنین تم هایی به نقد شرایط موجود اجتماعی جامعه ایران می پردازد و تأثیرفقروپول را درساختن روابط انسانها به تصویرمی کشد. نمونه بارزچنین رویکردی را می توان در سکانس های مشاجره ودرگیری لفظی افراد درون ویلا به سادگی دریافت نمود. درسکانس های فوق، مخاطب با تنش بالایی مواجه می گردد که افراد تنها برای رسیدن به خواسته هایشان برسریکدیگرفریاد می زنند. شکل گیری چنین فضای تنش آلودی به درستی تصویری ازروابط افراد درخانواده های امروز جامعه ایران است. تصویری که فیلمسازتنها راه نجات ازآن را عشق می داند. نگاهی که داوود نژاد در سکانس پایانی برای شخصیت مادربزرگ نگاشته است واومی گوید تنها راه رهایی ازوضعیت فوق عشق است. پس ازرخ دادن سکانس فوق است که فیلمسازدرنقش خودش پایان اثر” خب، شعارت رودادی. کات” را رقم می زند. “ کلاس هنرپیشگی ” با وجود نقطه ضعف هایی که دربرخی ازفصول درریتم و پیوند رویدادها به یکدیگردارد، درامی قدرتمند درقالبی مستند است که نشان ازهوش بالای فیلمسازدارد. فیلمسازی که دغدغه اصلی اش پرداختن به معضلات اجتماعی – رفتاری افراد پیرامونش است.