سینمای جهان/ فیلم روز - محمود واعظی: خلاصه رسمی داستان را کمپانی فاکس قرن بیستم، این چنین منتشر کرده است: مردان ایکس به انتهای قدرت خود رسیدهاند، آنها باید برای نجات موجودات زنده بر روی زمین، در دوره زمانی مختلف بجنگند. شخصیتهای اصلی سهگانه مردان ایکس در کهنسالی در کنار همدیگر قرار میگیرند تا در “مردان ایکس: روزگار آینده گذشته است” به چهرههای جوانتر خود همراه شوند و نبردی حماسهای را برای تغییر گذشته به سرانجام برسانند – تا آینده را نجات دهند.
هاگ جکمَن، جیمز مکآوُوی، مایکل فاسبندر، جنیفر لارنس، هال بری، آنا پاکوین، اِلن پیج، نیکولاس هالت، شان آشمور، پیتر دینکلیج، ایان مککِلِن و پاتریک استوارت در نقشهای مختلف فیلم بازی میکنند. داستان فیلم متعلق به کتاب کامیکاستریپ نوشته سیمون کینبرگ، متیو وگان و جین گولدمن است و فیلمنامه را سیمون کینبرگ نوشته است. کارگردان هم برایان سینگِر است.
ترکیب این داستان با مجموعهای از ستارههای سینما و تلویزیون هالیوود، در اولین آخر هفته اکران جهانی فیلم، ۱۱۱ میلیون دلار فروش در امریکای شمالی به همراه داشته است که در کنار فروش جهانی فیلم، فقط در چهار روز اول اکران، فیلم را به رقم ۳۰۲ میلیون دلار امریکا میرساند.
سایت رسمی “مردان ایکس” را برای تماشا تبلیغها، خبرها و عکسهای بیشتر ببینید.
جنگ نژادها
دکتر بولیوار تراسک، بر خطر میوتِنها (جهشیافتهها) تأکید میکند. او با توجه به جایگاه دولتی خود در دهه 1970 میلادی، تلاش میکند تا سلاحی ویرانگر علیه میوتِنها بسازد، سلاحی که از راه دور، آنها را بر اساس ژنتیکشان شناسایی میکند و در لحظه آنان را به قتل میرساند.
در آینده، او موفق شده است. ماشینهایی نابودیناپذیر، توانستهاند زندگی بر زمین را تغییر دهند: آنها جنگی را شروع کردهاند که پیروزی ندارد. برای نابودی میوتِنها، آنها سراغ نابودی انسانها رفتهاند و حالا دیگر هیچ راهی برای بازگشت نیست.
مردانِ ایکس، آخرین نفراتی هستند که بر روی زمین به مقاومت مشغولاند. آنها تلاش میکنند تا با استفاده از قدرتهایشان، راه نجاتی برای خود باز نگاه دارند. یکی از قدرتهای در دست آنان، هم تغییر زمان است. کیتی پراید میتواند ذهن یک نفر را به چند روز قبل بازگرداند، برای همین همیشه در زمان حملهها ماشینها (روباتهایی به نام سنتینِلها) میتوانند یک نفر را به چند روز قبل بازگردانند، او به بقیه هشدار میدهد و آنها قبل از شروع جنگی جدید، فرار میکنند.
حالا همه شخصیتهای باقیمانده در یک معبد دورافتاده در چین جمع میشوند تا راهی برای نجات خودشان بیایند. عاقبت قرار میشود کتی، وُلورین را به گذشتهای دور بازگرداند، به پنجاه سال قبل، در سال ۱۹۷۳ تا در امریکا، پرفسور خاویار و مگنِتو را بیابد، سپس همراه آنها به پاریس بروند و کاری کنند تا ماستیک، بولیوار تراسک را به قتل نرساند و در گذشته، آینده را نجات دهند.
نقشهای عملی و ساده. در عمل هم اجرای آن را شروع میکنند، اما زمان زیادی وجود ندارد. روباتها از راه دور، دیانآی آنها را دنبال میکنند و بتدریج به معبد دورافتاده در چین نزدیک میشوند. از آن سوی دیگر، در گذشته همهچیز آنطور که باید و شاید پیش نمیرود و همهچیز طوری در هم گره میخورد که راه نجات، انگاری نابود شده است.
این داستان فیلمی ۱۳۱ دقیقهای با بودجهای ۲۰۰ میلیون دلاری میشود. قسمت هفتم فیلمهای “مردان ایکس” است. مردان ایکس هم بر اساس مجموعهای از کتابهای کامیک استریپ کمپانی مارول است با عنوان “مردان ایکس خارقالعاده”. قسمت بعدی آن هم در سال ۲۰۱۶ با عنوان “مردان ایکس: آخرالزمان” اکران خواهد شد.
دشمنِ درون
بولیوار تراسک، خالغ نابغه اسلحه، در ابتدای فیلم مقامات ارشد نظامی و دولتی امریکا را با مفهوم میوتن آشنا میکند. او آنها را بزرگترین دشمن موجود انسانها میشناسد و معتقد است آنها زمانی به انسانها حمله میکنند تا این نژاد را کنار بزنند و قدرت جهان را در دست خودشان داشته باشد. او معتقد است از الان باید آماده مبارزه با آنها بود.
هرچند نظرات او را قبول نمیکنند، دولت امریکا خسته از شکست خود در ویتنام، اکنون مجال این را ندارد تا به جنگی تازه فکر کند، آن هم با اندک انسانهایی که چندان هم خطرناک بهنظر نمیرسند. هرچند در آینده، فقط در گذر چند هفته، آنها نظرشان عوض میشود. وقتی میستیک سراغ تراسک میرود، به آزمایشهای او بر میوتِنها آشنا میشود (آزمایشهایی که چندان با آزمایشهای نازیها بر بدن انسانهای زندانی، تفاوتی ندارند) و تصمیم میگیرد او را به قتل برساند. دکتر تراسک را میکشد اما خودش اسیر میشود. دیاندی، همچنین بافت مغز و عضلههای اوست که قدرتی نابودنشدنی به روباتهای مهاجم میبخشد. روباتهایی که آینده را تبدیل به سیاهترین تصویر میکنند میسازند. این آینده است، اما گذشته را میتوان تغییر داد. یا حداقل مردانِ ایکس به رهبری پرفسور خاویار (پرفسور ایکس) معتقد هستند چنین چیزی ممکن است.
در گذشته، مِگنتو وقتی متوجه واقعیتِ آینده میشود، تلاش میکند تا قدرت میوتِنها را نشان مردم زمین بدهد. او هم مثل دکتر تراسک، درگیر دشمن خیالی درون خود است: او هم فکر میکند دو نژاد متفاوت با همدیگر بر سر قدرت و صلح میجنگند. او هم فکر میکند تلاشهایش منجر به صلح خواهد شد، هرچند داستان واقعیتها را بهشکلی دیگر ترسیم میکند.
هرعملی در گذشته، باعث تغییر آینده خواهد شد، تغییری که نهایی است: یا همه زنده میمانند و یا همه نابود میشوند. راه دیگری وجود ندارد، تصویری دیگر وجود ندارد.
شبکه داستان و سرگرمی
مارول، یکی از قدرتهای سینمای امروز است. امتیاز مادی و معنوی مجموعهای گسترده از داستانهای کامیک استریپ دستشان است و این داستانها از دهههای دور قرن بیستم میلادی، انبوهی خواننده برایشان جمع کردهاند و حالا هم بهلطف این شبکه داستانی و فنآوریهای روز، از جمله سینمای سهبعدی، بیشترین سود را از سینماهای جهان میتوانند کسب کنند.
سرگرمی را مارول از طریق شبکهای از داستانهای درهم تنیده در اختیار مخاطب خود قرار میدهد. سال گذشته “ولورین” را عرضه کردند و امسال “مردان ایکس” را. این فقط دو فیلم از مجموعه فیلمهای مردانِ ایکس محسوب میشوند. فیلمهایی که گام به گام، مخاطبی بیشتر و بیشتر از گذشته را در اختیار مارول میگذارند.
بازتاب نظر مخاطب را هم در سایتهایی مثل راتنتوماتوز دید: متیاز ۷.۶ از ۱۰ از دید منتقدان سینما و ۹۱ درصد نظر موافق مخاطب عادی و در آیامدیبی ۸.۷ از ۱۰ امتیاز مخاطب عادی به فیلم را نشان میدهد. البته همین مخاطب، سختگیریهای خودش را دارد. مثلاً دست میگذارند بر تفاوتهایی که فیلم با داستان کامیکاستریپ دارد (بهعنوان مثال، در نسخه کامیکاستریپ، کتی است که به گذشته میرود نه ولورین) و یا اینکه بلافاصله از اکران فیلم، فهرستی از کامیکاستریپهایی منتشر میکنند که با توجه به فیلمهای بعدی ایکسمن، باید خوانده شوند.
ضعف در قدرت
فیلم در سه مظهر قدرت دنیای امروز میگذرد: امریکا، روسیه و چین. هر سه قدرت در آینده، تبدیل به هیچ شدهاند و دیگر وجود ندارند. دنیا در سلطه روباتهاست، نه انسانها و نه میوتِنها. در تماشای فیلم، این نکته مشخصتر از قبل بیان میشود: هرچه ظاهر افراد، از رئیسجمهور امریکا گرفته تا مگنِتو یا میستیک، قوی است و قدرت از آن میبرد، اما در درون، هرکدام ضعفهایشان را دارند.
در تسلیم یا غلبه بر همین ضعفهاست که قدرت واقعی نمایان میشود: غلبه کنند و نجات بیابند – همه نجات بیابند – یا تسلیم شوند و نابود شوند – همه نابود شوند. در دنیای کامیکاستریپ، همهچیز وابسته به قهرمانهاست. آنها بر سرنوشت و آینده زمین و زمان، مسلط هستند. آنها هستند که میتوانند در نبرد شر و خیر، به نفع خیر وارد عمل شوند و سایه شر را بر زندگی مردمان و موجودات زمین، کنار بزنند.
هرچند در “مردان ایکس: روزگار آینده گذشته است”، همین قهرمانها هستند که زمین را میتوانند به سر حد نابودی برسانند. همهچیز بر غلبه بر دشمنِ درون است: آیا میتوانی خودت را تصحیح کنی و باعث تصحیح جهانی بشود یا نه؟ چنین قدرتی نداری و باعث نابودی همگان خواهی بود؟
در کنار گستره شخصیتهای داستانی، جلوههای ویژه، داستانی هیجانانگیز و تصویرسازی مجذوب کننده، “مردان ایکس: روزگار آینده گذشته است” فیلمی است سرتاسر برای سرگرمی و لذت. اکران آن همچنان ادامه دارد و اگر دسترسی به سینما دارد، به تماشای آن بروید. اگر هم نه، صبر کنید تا نسخههای آن پخش شوند و بتوانند در تلویزیون خانگیتان، فیلم را تماشا کنید و از تماشای آن لذتی وافر هم ببرید.
آگهی رسمی فیلم را در شبکه یوتیوب تماشا کنید.